دانلود و خرید کتاب سیاهی حدیثه اسماعیلی
تصویر جلد کتاب سیاهی

کتاب سیاهی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سیاهی

رمان سیاهی نوشته حدیثه اسماعیلی داستان شایان، هکری است که به خاطر توانایی‌اش دچار ماجراها و دردسرهای زیادی می‌شود.

 درباره کتاب سیاهی

آدم بدهای اطرافمان همان آدم خوب‌های داستان زندگی خودشان بودند. فقط زندگی رفته‌رفته آنها را به نحو دلخواهش تغییر داده است.

سیاهی روایت زندگی آدم بدهایی‌ست که شیب زندگی‌شان آن‌ها را به سوی یکدیگر سوق داده. آدم‌هایی که به واسطه شغل‌شان کنار هم گرد آمدند... آدم‌هایی که دستبرد زدن به اموال دیگران را از نوشیدن آب آسان‌تر می‌دانند‌. در این میان، شایان، هکر جوانی که به دنبال یافتن موقعیتی بهتر، پایش به این خانه باز‌می‌شود، مجبور می‌شود چند ماهی را در کنار مرموزترین آدم این خانه، متین، به آموزش بگذراند. کسی که سال‌هاست گذشته رمزآلود خود را میان خاک‌های ذهنش دفن نموده است...

 خواندن کتاب سیاهی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های عبرت‌آموز فارسی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب سیاهی

صدایی کنار گوش او موج می‌خورَد. صدای داخل خزیدن سوز سرد از لابه‌لای درز درِ فلزی یا حرکت تندوتند شعله‌های آبی و نارنجی بخاری. شاید هم صدای قدم زدن‌های کسی درست پشت در. قدم‌هایی که روی زمین کشیده می‌شوند. بی‌هدف، بی‌مقصد.

پلک‌هایش میلغزند روی هم. رشته‌ی خوابش پاره نمی‌شود انگار. یک هوهوی دیگر، یک رقصِ شعله‌ی دیگر و یا یک قدم دیگر. تنش تکانی میخورد و پلکهایش در کسری از ثانیه باز می‌شوند. انگار که سطلی از آب یخ خالی شده باشد بر روی سرش. نیم‌خیز می‌شود روی تخت. صدای جیرجیر وحشتناک پیچ و مهره‌ی تخت را هم نمی‌شنود.

دست می‌کشد روی گلویش؛ راه نفسش بسته است انگار. پلکهایش را می‌فشارد روی هم، بازدمش از ته گلو، هجوم می‌آورد به سمت لب‌هایش. سرفه پشت سرفه، یکی پس از دیگری. رها می‌شود روی تخت. چین پلک‌هایش را باز می‌کند. هنوز هم احساس خفگی دارد اما دستش را نگه می‌دارد روی گلو. انگار که می‌تواند سرفه‌هایش را در نطفه خفه کند. دندان‌هایش را می‌ساید روی هم و آب دهانش را با تمام قوا پایین می‌فرستد. سوزش ریزی را انتهای گلویش حس می‌کند. سرما خورده است! قفل مژه‌هایش به آرامی باز می‌شوند و نور، با این که بی‌قدرت اتاق را دربر گرفته، اما چشم‌هایش را می‌زند. پلک‌هایش را چند باری می‌بندد و دوباره باز می‌کند. همه چیز میان نگاهش محو است. یک پرده از سوز هوا، میان اتاق می‌لرزد و شعله‌های بخاری باریکه‌ای از نور را روی دیوار روبه‌رو منعکس کرده‌اند. نگاهش می‌چرخد به سمت پنجره. پلک می‌زند، چند بار پشت هم. ساعت از دستش در رفته. نمی‌داند دم صبح است، هوا بارانیست یا گرفتگی دم غروب است. حتی نمی‌داند کجاست. دوباره پلک می‌زند؛ آن‌قدر زیاد که لکه‌ای خاکستری روی پرده‌ی سفیدِ رقصان میان اتاق، در نگاهش وضوح پیدا می‌کنند. دستش را از روی گلویش برمی‌دارد و می‌کشد زیر بالش...


sara banoo
۱۴۰۲/۰۵/۱۹

قیمت نسخه چاپی ۱۰۶ هزار تومانه بعد قیمت نسخه الکترونیک ۲۸۰ هزار تومان واقعا؟؟!!!!

حجم

۵٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶۳ صفحه

حجم

۵٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۶۳ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان