کتاب خرشیفتگی
معرفی کتاب خرشیفتگی
کتاب خرشیفتگی داستانی نوشته بهاء الدین مرشدی است که در انتشارات آوند دانش به چاپ رسیده است. این اثر پر از بلاهتهایی است که در تاریخ جریان دارد و داستانی از دن کیشوت است، اما با نگاهی جدید، روایتی جدید و مسحور کننده.
درباره کتاب خرشیفتگی
خرشیفتگی یک اثر طنز است. روایتی طنزآمیز از داستان دن کیشوت. دن کیشوت داستان مردی است که با خواندن قصههای شوالیهها و غرق شدن در داستانهای آنها، تصمیم گرفت خودش هم به یک شوالیه تبدیل شود و ظلم در دنیا را پایان بدهد. او که مثل یک قهرمان سرگردان در داستان است، علیه آسیاب بادی میجنگد و همراه با خدمتکارش، و الاغ خدمتکارش یک مبارزه سلحشورانه به راه میاندازد. چه میشد اگر داستان را از زبان الاغ خدمتکار میشنیدیم؟
بهاء الدین مرشدی در این کتاب اینکار ار کرده است. او روایت دن کیشوت را نوشته است، اما اینبار، داستان از زبان الاغ خدمتکار روایت میشود.
کتاب خرشیفتگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خرشیفتگی کتابی است برای تمام آنهایی که دوست دارند از یک داستان ناب ایرانی لذت ببرند.
بخشی از کتاب خرشیفتگی
«ولی من فکر نمیکنم این سانچو فهمیده باشه. برای روشنتر شدن ابعاد پنهان ماجرا توضیح چند نکته ضروری مینماید:
الف) از آنجایی که خر، خر است باید مثل یک خر با او رفتار کرد.
ب) خر سانچو خر پرروئیه و از اونجایی که خرها به پررو و پرروتر تقسیم میشن، بنابراین برخورد با خر پرروتر سانچو ضروری است.
ج) آخه یکی نیست به سانچو بگه خر قحط بود؟
د) دقیقاً اصطلاح ترتیب خر سانچو رو دادن به این معنی است که اگه این خر من بود، چوب برمیداشتم و چنون کتک مفصلی بهش میزدم که دیگه پررویی نکنه.
ارادتمند شما
دنکیشوت»
(من بهعنوان خر سانچو اعلام میکنم که دیگه دوره و زمونه عوض شده و این رئیس فکر میکنه میتونه منو کتک بزنه. امروزه انجمن دفاع از حیوانات هست و من میتونم شکایت کنم.)
میبینی سانچو! این خر تو وقاحت رو از حد خودش خارج کرده و کارش به جایی رسیده که میخواد از من شکایت کنه. آخه خر احمق، کی به حرف تو گوش میکنه؟ کی به تو توجه میکنه، اگه این سانچوی احمق نبود که تو هم الان نبودی. بزنم لتوپارت کنم. به من توهین میکنی. همین خریتاس که مانع ظهور صلح در جهان میشه.
خر منم زبونش رو در مییاره برا رئیس و فرار میکنه. خر من فرار کن و رئیس دنبالش بدو، خر من فرار کن و رئیس دنبالش بدو... اسب رئیس هم داره شیهه میکشه و ماجرا رو تماشا میکنه.
وا سانچوجون! من که دارم کلی خرت رو تشویق میکنم. آخه میدونی خر بانمکی داری.
میبینی سانچو! مار تو آستینم پرورش دادم، بهجای اینکه اسبم از من حمایت کنه، داره از خر بیشعور تو حمایت میکنه. آدم دردش رو به کی بگه.
وا رئیسجون، چرا ترش میکنی؟
تو دیگه حرف نزن. وای قلبم. آخ قلبم. ببین چه روزگاریه. اینا دارن علیه من توطئه میکنن. منی که به فکر بشریت هستم و میخوام دنیا رو نجات بدم دارم بهدست اطرافیان خودم نابود میشم.
وا رئیسجون چرا این فکرو میکنی؟ من فقط از تمایلات شخصیم نسبت به خر سانچو حرف زدم.
تو غلط میکنی که تمایلات شخصی به خر سانچو داری. ای مردهشورتو ببرن. اینهمه مادیون خوب تو دنیا هست، تو بند کردی به این نرهخر؟ آخ قلبم. وای قلبم.
البته ماجرا از این بیخدارتره و اینا اینطوری که معلومه خیلی خردهحسابای شخصی دارن. من همه رو دعوت به آرامش کردم و الان تقریباً همهچی آرومه. خر من داره علف میخوره، اسب رئیس داره زیرچشمی خر منو میپاد و رئیس هم داره به نجات جهان فکر میکنه.
حجم
۷۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۷۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
برای من اصلا خنده دار یا جذاب نبود بی معنیه