دانلود و خرید کتاب من بدون او اکرم آقابابایی
تصویر جلد کتاب من بدون او

کتاب من بدون او

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من بدون او

کتاب من بدون او نوشته اکرم آقابابایی است. کتاب من بدون او داستان زندگی یک زن از زبان خودش به‌نام سوفیا است که با فراز و نشیب‌های زیادی روبه‌رو می‌شود.

درباره کتاب من بدون او

سوفیا درگیر سردردهای شدیدی شده است. او پنهانی به دکتر مراجعه می‌کند و می‌فهمد بیماری جسمی‌ای ندارد اما درگیر حالت خفیف بیماری روانی سایکوز یا روان‌پریشی شده است. حالا باید کم‌کم به فکر درمان خودش باشد. سوفیا و همسرش بنیامین با هم زندگی می‌کنند. بنیامین یک کارگاه تولیدی کفش ۱۰۰ متری در منطقه جنوب غرب تهران دارد و بعد از مدت‌ها سهم شریکش را خریده و خودش صاحب کار خودش شده است. بنیامین و سوفیا دو فرزند دارند. سام و رایونا فرزندانی هستند که بنیامین و سوفیا تلاش می‌کنند با مهارت آن‌ها را تربیت کنند. سوفیا مهربان‌تر و رفیق‌تر است و بنیامین تحکم و لجاجت بیشتری در رفتارش دارد. 

اما همیشه زندگی آن‌چنان که تصور می‌کنند راحت پیش نمی‌رود و زندگی برای سوفیا برنامه‌های دیگری دارد. در این کتاب با زندگی این خانواده و مشکلات و دغدغه‌هایشان همراه می‌شوید. کتاب درونمایه اجتماعی هم دارد و سعی می‌کند مشکلات روزمره زندگی مانند بیماری، آلودگی هوا و ... را هم بررسی کند.

خواندن کتاب من بدون او را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من بدون او

 پرده‌های زیبا، مبلمان چرمی، گلدانها و سایر تزییناتی که به سلیقه خودم چیده شده، بر جذابیت خانه افزوده است.

یک حیاط‌خلوت در پشت ساختمان قرار دارد که می‌توانم بگویم الآن، دیگر بیشتر خلوتگاه سامی است. کوچک‌تر که بود بیشتر اوقات در آنجا دوچرخه‌سواری می‌کرد. یک اتاق کوچک که در واقع انباری ساختمان است، در قسمت چپ حیاط وجود دارد که آن را با سلیقه خود تزیین کرده است و هنوز هم گه‌گاهی به آنجا سرکشی می‌کند. در سمت راست هم زیرزمین نسبتاً بزرگ و شوفاژخانه قدیمی با تانکر بزرگ گازوئیلی قرار دارد که حالا پکیج جای آن را گرفته است. حیاط جلویی ساختمان که بزرگ‌تر است، باغچه کوچک اما زیبایی به شکل مستطیل دارد و آن را سنگهای سی‌سانتیمتری مدل سربازان هخامنشی، همانند قلعه‌ای احاطه کرده است و در وسط باغچه درخت گردو و چند درختچه تزیینی دیگر خودنمایی می‌کنند. دورتادور باغچه هم گل‌های رز رنگارنگ کاشته شده است که من هر سال اول بهار، آن‌ها را به تناسب رنگشان با گل‌های بنفشه تزیین می‌کنم. بعد از خزان گل‌ها نیز نوبت سبزی‌کاری فرامی‌رسد. این خانه را دوست دارم. کاش روزی آن‌قدر پول داشته باشیم که این ملک را بخریم.

بنیامین در خصوص خرید این خانه یا حتی بهتر از این قول‌هایی داده است و مطمئنم که تلاشش را می‌کند، اما خون‌سردی و به‌قول معروف «دل‌گندگی» او برای عمل به‌قولی که سال‌هاست به من داده برایم آزاردهنده شده است.

«عزیزم، من دارم میرم. کاری نداری؟ راستی امشب برات سورپرایز دارم.» 

«واقعاً؟ چه هست این شگفتانه همسر مهربان؟ عاشق سورپرایزم. بگو چیه بنیامین جان؟ بگو.»

«چقدر عجولی تو سوفیا... فعلاً تو خماری بمون تا شب. خداحافظ.»

«به سلامت عزیزم. امروز میرم خرید.»

«سوفیا جان اگه ازت بخوام که امروز خرید نری و بذاری برای فردا قبول می‌کنی؟»

«شما بگی نمیرم سرورم، ولی دلیلش؟»

«بعداً بهت میگم فعلاً بااای.»

در حالی که تعجب و کنجکاوی مرا از رفتارش دیده بود، نگاه شیطنت‌آمیزی از پس آن حواله کرد و با لبخند مرموزی از در بیرون رفت. خوب می‌دانست اگر تا سی ثانیه دیگر آنجا می‌ماند، تخلیه کامل اطلاعاتی میشد. این بود که فرار را بر قرار ترجیح داد.

چند دقیقه‌ای به همان حال در آستانه در ایستادم. بنیامین اهل سورپرایز کردن نبود، آخرین باری که از رفتارش شگفت‌زده شده بودم، به چهار سال پیش برمی‌گشت. دقیقاً یادم هست. شب تولدم بود. سی‌وچهارساله میشدم. رایونا و سام با پس‌اندازشان کیک کوچکی گرفته بودند و خانه را ناشیانه؛ اما دوست‌داشتنی تزیین کردند. برای یک مادر خیلی لذت‌بخش است وقتی این‌چنین برای اولین بار بزرگ شدن و استقلال فکری فرزندانش را می‌بیند. برای من از همه جذاب‌تر، این بود که بعدازظهر همان روز، تلفنی از دوستم مانا خواسته بودند که مرا با خود به بهانه‌ای به خرید ببرد تا از خانه دور باشم و بتوانند خانه را تزیین کنند. البته من متوجه این موضوع شده بودم، اما به روی خودم نیاوردم. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۷۸ صفحه

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۷۸ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان