کتاب فردا مرا خواهید شناخت
معرفی کتاب فردا مرا خواهید شناخت
کتاب فردا مرا خواهید شناخت نوشته یوسف غلامی است. کتاب فردا مرا خواهید شناخت روزگار شکیبایی و فرمانروایی امیرمومنان (ع) است. کتاب فردا مرا خواهید شناخت را انتشارات معارف منتشر کرده است.
درباره کتاب فردا مرا خواهید شناخت
زمانی که حضرت محمد امین (صلی الله علیه وآله) به پیامبری برگزیده شد به یکباره از شتاب آدمیان به سوی تباهی و پلیدی کاسته شد. سنگدلی و بدسرشتی، فساد و تکبر، عصبیت و جنگ و دشمنی بیپایه و مباهات به انجام زشتی و خونریزی و هواپرستی، همه، از زندگی بشر اندکی رخت بربستند و از طرفی عقلگرایی، دگردوستی، تواضع، انصاف، ایثار و انفاق، مهرورزی و احسان، به زندگی او رو کرد. با این حال، فرهنگ جاهلی همچنان بر افکار و رفتار مردمان، سایهای گسترده و سنگین داشت و تازه مسلمانان نیز اغلب از آگاهی و بینش لازم دینی بهره نداشتند.
حضرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پس از آرامش نسبی جزیره عرب، چندان عمری نکرد تا بتواند اصول و فروع دین و مفاهیم قرآن را، آن گونه که میخواست، به مردم بیاموزد. با رحلت آن حضرت، زمان آن بود که فردی از شاگردان ممتاز او راه وی را ادامه دهد و اسلام را از آسیب بدخواهان برهاند. به گفته دومین زمامدار اهل سنّت، این فرد جز علی بن ابیطالب (علیه السلام) کس دیگری نبود.
بازداری علی (علیه السلام) از عهدهداری خلافت، تشکیل حکومت عدل الهی را تا این زمان بیش از هزار سال به تأخیر انداخته است. این کتاب چندان بر بیان جزئیات رویدادهای عصر علوی تأکید نمیکند. هدف، ترسیم مسایل کلّی آن دوره است؛ دورهای که ایام آرامش زمامداریاش سپری شده و زمان رنجشهای دلخراش آن فرا رسیده بود.
خواندن کتاب فردا مرا خواهید شناخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ اسلام پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب فردا مرا خواهید شناخت
مهمترین عاملی که بهانه سرپیچی مردم از بیعت غدیر شد، ادعای عمر و ابوبکر بر نسخ فرموده رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) بود. به ادعای آنها، پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله) در واپسین دم، علی را از زمامداری عزل کرد و تعیین این مهم را به دیگری یا به امّت واگذاشت. امام باقر (علیه السلام) در این باره میفرماید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت، در حالی که به اطاعت ما فرمان داده و ولایت و دوستی ما را واجب کرده و دستور داده بود که حاضران به غایبان اطلاع دهند. قریش پیش از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بر ضد علی (علیه السلام) متحد شدند. علی (علیه السلام) هم با آنچه پیامبر درباره او فرموده بود و مردم شنیده بودند، در مقابل ایشان استدلال کرد. گفتند: تو درست میگویی. پیامبر همه آنچه ادعا میکنی فرموده است، ولی آن را نسخ کرده و گفته است: ما خاندانی هستیم که خداوند، بزرگمان داشته است و دنیا را برای ما زیبنده ندانسته و بدان راضی نشده است و خداوند نبوت و خلافت را برای ما جمع نمیکند.
چهار تن بر درستی این سخن گواهی دادند: ... اینان مسئله را برای مردم مُشتبه کردند و ادعای خود را راست جلوه دادند. ایشان را به جاهلیت گذشته برگرداندند و خلافت را از جایی که خدا قرار داده بود، خارج ساختند.
۳. توجیه، تأویل و تهدید
یک محقق سرشناس اهل سنت میگوید:
آنها دستور پیامبر درباره علی را انکار نکردند، بلکه توجیه و تأویل نمودند. عُذرشان این بود که ما امروز در موقعیتی قرار گرفتهایم که پیامبر شاهد آن نبوده است و فرد حاضر در صحنه بسا به اموری اطلاع مییابد که غایب از صحنه از آن بیاطلاع است. گاه دستور شخص غایب ـ بدین علت که در صحنه حضور ندارد ـ به خاطر مصلحتی کلّی، نادیده انگاشته می شود. آن مصلحت به ادعای آنان، فتنه انصار بود که اگر از آن جلوگیری نمیشد میان عرب اختلاف و کشتار رخ میداد.
حجم
۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه