کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول
معرفی کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول
کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول نوشته درموت اولیری و ترجمه فاطمه عباسی است. مجموعه توتو، گربه نینجا را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول
توتو در یک ماجراجویی شبانه باید با کمک برادر شجاعش، نقرهای، شهر لندن را از خطر بزرگی نجات دهد... شاهکبرای باغوحش فرار کرده و حیوانات شهر وحشت زدهاند. آیا توتو موفق خواهد شد آنها را از این خطر بزرگ نجات دهد یا داستان جور دیگری پیش خواهد رفت؟
خواندن کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان ۷ تا ۱۲ سال مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب توتو، گربه نینجا؛ جلد اول
همینطور که بهآرامی از یک خیابان فرعی در کنار خیابان وایتهال۵ درست نزدیک ساختمان مجلس بریتانیا رد میشدند، توتو گفت: «نمیدونستم لندن اینقدر بزرگه!»
گربهرو جواب داد: «تازه کجاش رو دیدین؟ باید این برنامهٔ همیشگیمون بشه. من که از خدامه.»
وارد خیابانی شدند که هیچوقت پرنده هم در آن پر نمیزد، اما حالا نقرهای دید که تعداد زیادی ماشین در آنجا پارک شده است و مردهایی با لباسهای هماهنگ به دور خود میچرخند.
نقرهای پرسید: «گربهرو الان کجاییم؟ بهنظر اینجا خیلی مهمه.»
گربهرو گفت: «دقیقاً همینطوره. اینجا پلاک ۱۰ خیابون داونینگه، خونهٔ نخستوزیر آدمها، کسی که مسئول کل کشوره! قبل از اینکه ببرمتون خونه میخوام به یکی از دوستهای خوبم معرفیتون کنم. خب حالا طوری بپرید روی لبهٔ دیوار که این پلیسهای باحال ما رو نبینن. چون اگر این دوروبر چشمشون به چندتا گربه بیفته شوخیشون گل میکنه.»
دیوار همهٔ خانههای آن خیابان، لبهٔ باریکی داشت که ارتفاعش تا زمین به بلندی دو طبقه بود. برای آدمها بالا رفتن یا افتادن از چنین جایی میتوانست خیلی خطرناک باشد، اما برای گربهها مثل آب خوردن بود. آنها قدمزنان روی لبهٔ دیوار جلو رفتند تا تقریباً به بالای در پلاک ۱۰ خیابان داونینگ رسیدند. توتو و نقرهای حساب و کتاب میکردند که چطور بپرند که ناگهان گربهرو جلوی چشمشان تعادلش را از دست داد و سُر خورد و به پایین پرت شد.
نقرهای داد زد: «الان وقت به رخ کشیدن مهارت نینج...» اما قبل از اینکه او حرفی بزند، خواهرش در تاریکی غیب شده بود.
توتو دو نکته را خوب میدانست. اول اینکه حسابی از دست برادرش بهخاطر گفتن کلمهٔ نینج شکار بود و دوم اینکه باید عجله میکرد وگرنه گربهرو لهولورده میشد. از شانس خوب (هرچند برای یک نینجا اینقدرها هم شانس لازم نیست.) توتو توانست هیکل گربهرو را ببیند و از آن مهمتر جیغ بنفشش را بشنود. توتو تقریباً یک متر به زمین مانده به گربهرو رسید و خودش را در حالتی قرار داد تا جلوی ضربهٔ افتادنش را بگیرد.
چون توتو اصلاً دلش نمیخواست که گربهرو رویش بیفتد، وقتی دیگر نزدیک بود به زمین برسند او را خیلی حرفهای به آنطرف هل داد. درحالیکه توتو خیلی زیرکانه روی پاهایش فرود آمد، گربهرو صحیح و سالم روی یک کپه برگ افتاد.
یک گربهٔ پلنگی سفید و خاکستری که با یک جام شیر در دستش و یک کلاه لبهدار شیک بر سرش به در خانهٔ پلاک ۱۰ تکیه داده بود، گفت: «واقعاً شگفتانگیز بود. گربهرو دوست گلم خوب میدونی چهجوری بیای تو!»
گربهرو لباسهایش را تکاند و سعی کرد آرامشش را حفظ کند. «فقط یه کوچولو سُر خوردم رفیق جونم، پیش... م... میآد دیگه.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
یک امتیازی که ندادم به خاطر یینکه میتونیم مخریم