دانلود و خرید کتاب نیست جفا سزای من فرانک فیضی
تصویر جلد کتاب نیست جفا سزای من

کتاب نیست جفا سزای من

نویسنده:فرانک فیضی
انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نیست جفا سزای من

کتاب نیست جفا سزای من نوشته فرانک فضی است. این کتاب داستانی جذاب است شما را با خود همراه می‌کند. 

درباره کتاب نیست جفا سزای من

این کتاب روایتی ساده و جذاب است. نثر ساده و روان و یک‌دست؛ صحنه‌پردازی‌های استادانه و ماهرانه و وصف گویا و رسای طبیعت و پرده‌ها که گویی خواننده، خود نظاره‌گر آن‌هاست؛ مهارت و دقّت در گزینش قهرمان‌ها؛ کاربرد اصطلاحات گوناگون و نام‌ها و تکیه کلام‌هایی که فضای حاکم بر داستان را تداعی می‌کند؛ گزینش نام‌های مناسب برای قهرمان‌ها و شخصیت‌های داستان به مقتضای زمان و مکان و ده‌ها نکته دیگر، از مزایا و ویژگی‌های داستان است. فرانک فیضی زمین‌شناس توانایی است که استعداد ادبی زیادی دارد و این کتاب داستانی گیرا از این نویسنده است. داستان در یک روز بهاری و بازگشت به گذشته شروع می‌شود، قهرمان داستان به ۳۸ سال قبل می‌رود و خاطراتش را روایت می‌کند. 

خواندن کتاب نیست جفا سزای من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب نیست جفا سزای من

بهار است، اردیبهشت‌ماه، هوای مَلَس قبل از ظهر، آفتاب لذّت‌بخشی که سخاوتمندانه پنجه‌های لطیفش را روی پوستت می‌کشد و رخوت و خواب‌آلودگی را برایت به ارمغان می‌آورد. نسیم ملایمی که گوشه‌های پرده را به بازی گرفته است، بی‌اجازه وارد اتاق می‌شود و موهای خاکستری زنی را که در آیینه نشسته، به آرامی پریشان می‌کند. او که دیگر پا به سن گذاشته و نزدیک شصت سال دارد، سال‌هاست که صورتش ردپای زمان را به خوبی نشان می‌دهد. همان‌طور که آرنجش را بر روی میز گذاشته و دستش را تکیه‌گاه سر خود کرده، به ظاهر مشغول خواندن روزنامه است، امّا مدّت‌هاست که چشم‌هایش بر روی آگهی استخدام برای یک خانم جوان خیره مانده و معلوم است که افکارش در جای دیگری سیر می‌کند. گاهی ردپای لبخندی سرد و منجمد بر گوشه لبانش دیده می‌شود و زمانی، گرهی تلخ ابروانش را به هم پیوند می‌دهد. شاید ذهن او مشغول مرور داستان تلخ و شیرین خاطرات شصت ساله است. جاسیگاری نیمه پر کنار دستش، که هنوز نصفه سیگاری در لبه آن دود می‌کند، نشان از تصوّرات مه‌آلود صاحبش دارد و صدای یکنواخت تیک تاک ساعت، موسیقی متن خاطراتش شده است. دختر زیبایی که در ایوان و در روی صندلی ننویی نشسته و در حال خواندن یک رمان عاشقانه به آرامی تاب می‌خورد، گه‌گاه از داخل آیینه حرکاتش را زیر نظر می‌گیرد. مانند دفعات پیش که او را در این حالت دیده است، هرگز سعی در به هم ریختن خلوت آن زن نمی‌کند. در همین زمان است که دیگری، که برخلاف دخترک هیچ‌گونه ملاحظه‌ای در کارش نیست و اوج افسارگسیختگی یک پسر شانزده ساله را می‌گذراند، سرخ و عرق کرده از راه می‌رسد و همچون اسبی که از تلاش با زین، یال‌هایش را پریشان کرده، درحالی که هنوز با توپ پلاستیکی مشغول روپایی زدن است، موی دختر را کشیده و فریادش را بلند می‌کند. دخترک دست و پا می‌زند و موج نفرتی را که در اندامش می‌دود، با مشت بر سر و روی آن مجنون بی‌پروا می‌کوبد. و توپ، آن پر باد سبک‌خیز، در کشاکش این ماجرا محکم به شیشه پنجره برخورد می‌کند و مسافر شهر خاطره را از فراز ابرهای خاطرات به پایین می‌کشد. او دیگر خسته‌تر از این است که بخواهد با فریادی، آن دو را از هم جدا کند و مدّت‌هاست که این داستان تکراری را تحمل می‌کند و برای زمان بازنشستگی سایرین، در این سن و سال، حسرت می‌کشد. و به ناچار، همچون ساکنان حاشیه راه‌آهن، که صدای گوشخراش جنگ چرخ و ریل پس‌زمینه زندگی روزانه‌شان است، جیغ و فریاد آن دو را از سر می‌گذراند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
سیر نمی‌شوم ز تو، ای مه جانفزای من جور مکن، جفا مکن، نیست جفا سزای من مولوی
m-a

حجم

۵۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰ صفحه

حجم

۵۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان