کتاب ماوراء مرز
معرفی کتاب ماوراء مرز
کتاب ماوراء مرز نوشته احسان صفرزاده است. کتاب ماوراء مرز یادداشتهایی از دو ماه زندگی در بخشی از خراسان و ماوراءالنهر است که امروزه تاجیکستان نام دارد. این کتاب را شرکت چاپ و نشر بینالملل منتشر کرده است.
شركت چاپ و نشر بین الملل وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است. این موسسه از ابتدای تاسیس آن در اوایل دهه شصت به چاپ و اتتشار آثار دینی پرداخته است و علاوه بر آن به چاپ آثارارزشمند به زبانهای خارجی از نویسندگانی چون علامه طباطبایی، استاد مطهری، شهید بهشتی و دیگر علمای معاصر نیز اهتمام داشته است. این انتشارات برای علاقهمندان و پژوهشگران جهان قرآن كریم را به زبانهای انگلیسی، روسی، چینی نیز ترجمه کرده است.
شرکت چاپ و نشر بینالملل كتابهای بسیاری به زبان فارسی در موضوعات فقه و علوم قرآنی، فلسفه و كلام اسلامی، عرفان اسلامی، تاریخ اسلام، سیره و شرح زندگی معصومان، فرهنگ جامع سخنان امامان (ع) و دیگر موضوعات چاپ و منتشر كرده. همچنین فروشگاه كتاب این شركت به عنوان بزرگترین مركز عرضه و توزیع كتب دینی در تهران فعالیت دارد
درباره کتاب ماوراء مرز
این کتاب سفرنامه و یادداشتهایی از دو ماه زندگی نویسنده در بخشی از خراسان و ماوراء النهر که امروزه تاجیکستان نام دارد است. این کتاب سفرنامه نیست. قالب و غالب کتاب، صرفا مجموعه یادداشت ها و خاطراتی است که خط سیر زمانی ندارند. هدف از انتشار این یادداشت ها افزایش شناخت مخاطب از این بخش از خراسان و ماوراء النهر بوده است.
خواندن کتاب ماوراء مرز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شناخت جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماوراء مرز
در سال های منتهی به دورۀ دبیرستانم، رؤیایی در سر داشتم: سفر به سرزمین هایی که تنها اسمی از آن ها در کتاب های درسی خواندهایم و کشف اینکه آیا شهرهایی که در این سرزمین ها روزگاری پررونق بودهاند، حالا هم وجود خارجی دارند؟ و اگر در گذر زمان نابود نشده و هنوز هم زندگی در آنها جریان دارد، ساکنانش که هستند و به چه زبانی حرف میزنند و چطور میاندیشند و چگونه زندگی میکنند؟
این سفر در نوجوانی ممکن نبود و همین فرصتی به من داده بود تا در دنیای خیال، مقدمات سفر را آماده کنم: یک روز در ابتدای تعطیلی سه ماهۀ تابستان به راه افتادم و بعد از پشت سر گذاشتن سختیهای زیاد و ماجراهای رنگارنگ در پیچ و خم راه و البته آشنایی با مردمان روستاها و شهرها و ایلات و عشایر، در نهایت به مقصد رسیدم و در همان دنیای خیال پاسخ سؤالهایم را یافتم و بعد از آن، بر پایۀ همان پاسخ ها که البته در آن عالم، صورتی ملموس و عینی داشت، طرح ریختم و برنامههایم را هم عملیاتی کردم.
در ادامۀ نوجوانی، مسئلهام این شده بود که چه نسبتی میان عوالم مختلف خیال و واقعیت برقرار است. پاسخ به این سوال نتایجی عملی برایم داشت و به مرور به تصمیمهایی در ذهنم انجامید. شاید همان تصمیم های ایدئال گرایانۀ نوجوانی بود که چند سال بعد در اوایل دورۀ دانشجوییام، مرا مهیای سفر به سرزمین همسایۀ شرقی می کرد: افغانستان.
در تعطیلات تابستانی، شمال و جنوب و شرق و غربش را در ۲۶ روز پیمودم. ورودم به بیست سالگی در همین سفر بود. بعد از آن، ترم پنجم را خواندم و در تعطیلات بین دو ترم، دوباره سوار اتوبوس شدم و بار دیگر به افغانستان رفتم. سفر به افغانستان برایم کم هزینه بود و پرفایده. از هر سفر، با دستی پر برمیگشتم. انسان هایی که در هرات و کابل و مزار و قندهار میدیدم، تفاوت داشتند با تصویری که رسانههایمان به تبع رسانههای جریان اصلی جهانی در ذهن من و هم وطنانم ساخته بودند. شاید به دلیل همین تصویر غیرواقعی است که رفتار هم وطنانم با مهاجران، رفتاری گهگاه آشفته است. اصلاح این آشفتگی را در اصلاح صورت بندی ذهنیت جمعی می دانستم.
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
نظرات کاربران
اگر دوست دارید خیلی ساده و صمیمی به تاجیکستان سفر کنید این کتاب رو بخونید. اگر میخواید با مردم تاجیکستان و طرز فکرشون اشنا بشید. اگر میخواید لذت ببرید این کتاب رو حتما بخونید. کتاب روان و گیراییه
کتاب به شدت جذاب و روایت زیبایی از کشور تاجیکستان داره. روایت سفرنامه اونقدر جذاب و زیباست که انگار خودتون اونجا حضور دارید. با آداب و رسوم تاجیک و نگاه اونها به ایرانی ها هم آشنا میشوید.
اگر در مورد آسیای مرکزی یا تاجیکستان و ماورا النهر کنجکاو هستید این کتاب عالی است من از خواندن این کتاب لذت بردم از نویسنده ممنونم واقعا کتاب ارزشمندی است...
کاش نسخهی e-pub بود 🚶🏻♂️
گزارش مردم شناسانه خوب از دو سفر نویسنده به تاجیکستان خیلی روان نوشته بود. زاویهنگاه فرهنگی و مدیریتیاش را پسندیدم.
مطالبی که ارائه شده بود انسجام کافی نداشت و چیزی که خیلی بولد بود نگاه اعتقادی نویسنده به همه چیز بود. یعنی انگار با یه عینک مخصوص به این سفر رفتیم.
کتاب متنی روان اما بی احساس دارد که خواننده را با خود همراه نمی کند. گویی نویسنده گردشگری نبوده که بخواهد مسیر گردش خود را توصیف کند بلکه بیشتر به گزارشی می ماند که ماموری برای محل کار خود می