مارسل پروست
مارسل پروست نویسنده و مقالهنویس فرانسوی است که بخش عظیم شهرت خود را بهخاطر نوشتن کتاب «درجستجوی زمان از دسترفته» به دست آورده است، او در روز ۲۷ ژوئیه سال ۱۸۷۱ در محلهای در حومه پاریس و در خانوادهای نسبتا مرفه و ثروتمند به دنیا آمد و در ۱۸ نوامبر سال ۱۹۲۲ و در ۵۱سالگی بر اثر ابتلا به بیماری برونشیت از دنیا رفت و در گورستان «پرلاشز» پاریس به خاک سپرده شد.
پروست در ادبیات فرانسه و جهان بهعنوان یکی از نوابغ شناخته میشود و بر ادبیات پس از خود تاثیر فراوانی داشته است، محبوبیت او بیش از آنکه به طولانی بودن کتاب معروفش مرتبط باشد، به قلم شگفتانگیز او در به تصویر کشیدن خاطرات و لحظه های بکر زیست انسانی باز می گردد، پروست با قلمش کاری میکند که مخاطب، همراه با شخصیتهای داستان، در دل روایت پیش بیاید و جور دیگری به مفاهیمی مانند زندگی و زمان و حتی خود انسان نگاه کند.
کودکی مارسل پروست
آدرین پروست، پدر مارسل، یکی از مطرحترین محققین و پزشکان حوزه بیماریهای ویروسی به حساب میآید و به اعتقاد بسیاری نقشی اساسی در جلوگیری و کنترل بیماریهای همهگیر از جمله طاعون، وبا و تب زرد، در آن زمان داشته است، مادر پروست یک زن یهودیتبار اهل مطالعه و علاقهمند به هنر بوده است و بهنوعی میشود گفت نویسنده شدن مارسل در ابتدای راه تا حدود زیادی تحت تاثیر علاقه و تربیت مادرش بوده است. دو سال پس از تولد مارسل پروست، تنها برادر او یعنی «روبر پروست» به دنیا آمد، روبر اما برعکس برادر بزرگش به سمت پدرش متمایل شد و بهصورت تخصصی به حرفه پزشکی رو آورد.
مارسل پروست از همان کودکی بدنی نسبتا ضعیف داشت و در نهسالگی، بهواسطه ابتلا به آسم و حساسیت بیش از حد ریهها، رنج بسیاری تحمل میکرد. ترس مادر از اتفاقات ناگهانی و افزایش آسیب فرزندش باعث شده بود که به مارسل اجازه بیرون رفتن ندهد، مارسل بیشتر اوقات کودکی خود را در انزوای خانه و با مطالعه کتابهای مادرش سپری کرد و بهنوعی رفتهرفته به سمت مسیر نویسندگی و خلق شاهکار ادبی خود یعنی «در جستجوی زمان از دسترفته» حرکت کرد.
نوجوانی و جوانی
پروست در سال ۱۸۸۲ تحصیل در مدرسه کندروسه را شروع کرد و در سال ۱۸۸۹ موفق به دریافت دیپلم ادبی شد و بلافاصله به مدت یک سال به سربازی داوطلابانه در هنگ ۷۶ پیاده «اورلئان» مشغول شد و پس از آن تصمیم به ادامه تحصیل در رشته حقوق گرفت.
نکتهی جالب آن است که مارسل پروست در تمام مدت طول تحصیل چه در دبیرستان و چه دانشگاه، بهصورت مداوم بهعنوان نویسنده با نشریات ادبی مختلف همکاری داشته و گهگاهی در کلاسهای فلسفه آلفونس دارلو و کلاسهای علوم سیاسی دانشگاه شرکت داشته است، او علاوهبر دریافت لیسانس حقوق، بهواسطه شرکت در محافل ادبی اشرافی و علاقه بسیارش به ادبیات فرانسه، در سال ۱۸۹۳ لیسانس ادبیات خود را نیز دریافت کرد.
زندگی شخصی مارسل پروست
زندگی شخصی مارسل پروست را میتوان از عجیبترین زندگیهای نویسندگان تاریخ جهان دانست. او در سراسر زندگی خود اتفاقات زیاد و عجیبی از جمله عشق به یک آهنگساز همجنس به اسم رونالدوآن، دوئل با یک خبرنگار، تجربه بیماری شدید، حضور پررنگ در محافل اشرافی درجه یک پاریس، دوستی با افراد صاحب جایگاه سیاسی، انزوای شدید و تنهایی مطلق را تجربه کرد.
او با وجود تمایل بسیارش به انزوا، در بخشی از دوره جوانی خود بهواسطه شرکت در محافل هنری فرانسه، با نویسندگان و هنرمندان مطرح بسیاری در ارتباط بوده و با برخی از آن ها مراودات هنری بسیاری نیز داشته است.
معرفی آثار مارسل پروست
مارسل پروست اولین اثر ادبی خود را در سال ۱۸۹۲ با نام «خوشی ها و روزها» منتشر کرد، نکتهی جالب در مورد این اثر این است که میتوان آن را از اولین نمونههای تکهتکهنویسی دانست، این اثر در واقع ترکیبی از مقالههای منتشرشدهی پروست در نشریه «لوبانکه» و چند شعر و چند یادداشت دیگر است.
سال ۱۸۹۶ داستان کوتاه «بیاعتنا» را در یک نشریه نسبتا ناشناخته با نام «وی کونتومپورن» منتشر کرد. اهمیت این داستان بیشتر به آن خاطر است که سیر تکامل عشق سوان که از بخشهای مهم رمان معروف مارسل محسوب میشود، در آن بهخوبی و بهوضوح قابل مشاهده و بررسی است.
مارسل پروست به واسطه علاقهای که به اندیشه و کلام راسکین بهعنوان یک اندیشمند داشت، در سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۶ دو کتاب تحت عناوین «تورات آمیین، ترجمه مقالات راسکین» و «در باب خواندن، مقدمهای بر کتاب کنجد و سوسنها» را تالیف و منتشر کرد.
در سال ۱۹۰۸ مارسل پروست به قصد نقد یکی از منتقدین ادبی مطرح آن زمان به نام «سنت بو» شروع به قلمفرسایی میکند اما در نهایت از آن مقاله که قرار بود در روزنامه فیگارو چاپ شود، کتابی داستانی و نسبتا حجیم آفریده میشود با نام «ضد سنت بو» یا همان «خاطرههای بامداد»، در این کتاب پروست در قالب روایتی جذاب، دیدگاههای زیباییشناسانه ادبی و نظر خود را در مورد نویسندهها و انواع ادبی با زبانی سرشار از طنز و کنایهآمیز بیان میکند، البته این کتاب سالها بعد و در سال ۱۹۹۵ بهصورت رسمی و بهعنوان کتابی مستقل منتشر شده است.
در جستجوی زمان از دست رفته
اما میرسیم به جذابترین اثر مارسل پروست، این اثر با به کار بردن بیش از یک میلیون و دویستهزار کلمه در گینس بهعنوان بلندترین رمان جهان ثبت شده است، اما حقیقت آن است که اهمیت این اثر فراتر از بحث طولانی بودن آن است. در این اثر، پروست با نگاهی مختص به خود به کنکاش در زمان و بررسی مفاهیم مرتبط با آن و حتی یادآوری خاطرات میپردازد. همین نگاه متفاوت در واقع منشا ایجاد مفاهیمی مانند «لحظه پروستی» در میان اهل تفکر و عموم مردم اهل کتاب شده است. از نظر فنی نیز، پروست با وجود حجم بسیار زیاد کتاب، از عهده کار آفرینش آن به خوبی برآمده است و طبق تایید بسیاری از منتقدان و متخصصان، در هیچ یک از بخشهای این رمان، ناهماهنگی یا کاهش کیفیت محسوس، وجود ندارد.
فوت پدر مارسل در سال ۱۹۰۳ و فوت مادرش در سال ۱۹۰۵ را میتوان از مهمترین اتفاقات عاطفی موثر در انزوای شدید پروست و پس از آن آفرینش این شاهکار شگفتانگیز و بلندرتبه در ادبیات جهان به حساب آورد، چراکه کمی بعد از مرگ مادرش، پروست شروع به انزوای اختیاری و نگارش جدی این کتاب میکند.
کتاب «در جستجوی زمان از دسترفته» بهصورت کلی در هفت بخش نوشته شده است و بهنوعی میتوان گفت که علاوهبر اینکه این هفت بخش مرتبط هستند بهنوعی هرکدام اثری مستقل نیز به حساب میآیند و در سالهای مختلفی بهصورت جداگانه به چاپ رسیدهاند.
بخش نخست این کتاب با نام «طرف خانه سوان» که بهصورت کلی نقطه آغاز عشق سوان است در سال ۱۹۱۳ منتشر شد و پس از آن بخش دوم کتاب یعنی «در سایه دوشیزگان شکوفا» در سال ۱۹۱۹ به چاپ رسید. اتفاقا در همان زمان اقبال نسبتا خوبی هم از این کتاب شد و میشود گفت زمینه شهرت پروست بهواسطه این کتاب فراهم شد.
در سال ۱۹۲۱ بخش سوم این اثر با نام «طرف گرمانت» منتشر شد و یک سال بعد یکی از بخشهای جنجالی این رمان یعنی «سدروم و عموره» به چاپ رسید. علت جنجالی بودن آن، از دیدگاه بسیاری این است که در این بخش گرایش به جنس موافق و این نوع خاص رابطه و عشق، به یکی از موضوعهای اصلی داستان تبدیل می شود.
مارسل پروست تا آخر عمر خود یعنی ۱۹۲۲ در انزوایی شدید و خودخواسته به نوشتن ادامهی این رمان ارزشمند مشغول بوده است و سه بخش پایانی کتاب در جستوجوی زمان از دسترفته یعنی «اسیر، آلبرتین گمشده و زمان بازیافته» در سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ و پس از مرگ او و توسط برادرش منتشر شدهاند.
بهنوعی میشود گفت که مارسل پروست نیز به پایان بردن این رمان را وظیفه نهایی خود میدانسته است و در یکی از واپسین نوشتههای خود چنین میگوید: «امروز نقطه پایان را نوشتم، اکنون میتوانم بمیرم»
جوایز و نکوداشتهای مارسل پروست
مارسل پروست اندکی پس از انتشار در «سایه دوشیزگان شکوفا» توانست جایزه ادبی گنکور را از آن خود کند، این جایزه ادبی که توسط بنیاد ادبی گنکور اعطا میشود، از باقدمتترین و معتبرترین جوایز ادبیات داستانی فرانسه محسوب میشود و در هر سال به بهترین کتابی که در آن سال منتشر شده است تعلق میگیرد.
گذشته از این جایزه، پروست در میان ادبیان و نویسندگان پس از خود، همواره تاثیری چشمگیر داشته است، طوری که بسیاری از افراد مطرح جهانی از جمله ویل دورانت و ویرجینیا ولف و گراهام گرین بارها زبان به تحسین او گشودهاند.