سوزان سانتاگ
سوزان سانتاگ نویسنده، نظریهپرداز و فعال سیاسی آمریکایی بود که به دلیل نوشتن کتابها و مقالات مختلف درباره جنگ، عکاسی، فرهنگ، رسانه، حقوق بشر و... شناخته میشود. او را باید یکی از مهمترین افرادی دانست که در طول سالهای اخیر به مسائلی از این دست توجه داشتهاند. بیراه نیست اگر با مجله نقد کتاب نیویورک همنظر شویم و او را یکی از بانفوذترین منتقدان عصر حاضر بدانیم.
بیوگرافی سوزان سانتاگ
سوزان سانتاگ که نام اصلیاش سوزان زورنبلت است، ۱۶ ژانویه ۱۹۳۳ در نیویورک در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. با این حال هرگز تعلیمات دینی ندید. پدرش، جک زونبلت تاجر موفقی بود اما زمانی که سوزان پنجساله بود به سل مبتلا شد و درگذشت. مادرش، هفت سال بعد با ناتان سانتاگ ازدواج کرد و دخترانش، سوزان و جودیت، نام خانوادگی ناپدری خود را نگه داشتند. او از همان دوران کودکی و با خواندن زندگینامه ماری کوری به کتاب خواندن علاقهمند شد. این علاقهمندی به حدی بود که زمانی که خواندن رمان بینوایان را به انتها رسانده بود، زار زار میگریست.
خانواده سوزان از لانگ آیلند به آریزونا و سپس کالیفرنیا مهاجرت کردند. سوزان تحصیلات دانشگاهیاش را در دانشگاه برکلی آغاز کرد. اما بعد از یک سال تصمیم گرفت تا به دانشگاه شیکاگو برود؛ زیرا به نظرش این دانشگاه برنامه درسی بهتری داشت. او در رشتههای فلسفه و ادبیات تحصیل کرد. دانشگاه دوست خوبی هم به او داد. آشنایی سوزان سانتاگ با مایک نیکولز، کارگردان سینما و تئاتر، از دانشگاه آغاز شد. او همچنین در فاصله بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۳ به عنوان معلم زبان انگلیسی در دانشگاه کانتیکت تدریس میکرد.
سوزان سانتاگ در سال ۱۹۵۰ با فیلیپ ریف آشنا شد. طول دوران آشنایی آنها ده روز بود و بعد از آن به سرعت ازدواج کردند. ازدواجشان هشت سال طول کشید و یک پسر به نام دیوید به آنها داد. دیوید، بعدا خودش نویسندهای مشهور شد و به عنوان ویراستار کارهای مادرش هم فعالیت میکرد. سوزان بعد از جدایی از همسرش، با فرزندش به نیویورک آمد و مشغول تدریس فلسفه دین در دانشگاه کلمبیا شد. او پس از فیلیپ ریف، دیگر ازدواج نکرد.
سانتاگ، زمانی که چهلوسهساله بود متوجه شد که به بیماری سرطان بدخیم پستان مبتلا شده است. پزشکان امیدی به زنده ماندن او نداشتند. اما سانتاگ سرسختانه با بیماری مبارزه کرد. عمل جراحی و شیمی درمانیهای بعد از آن جواب داد و سوزان موفق شد تا حدود سیسال دیگر، زندگی کند. او از تجربه بیماریاش استفاده کرد تا مقالهای به نام «بیماری به مثابه استعاره» بنویسد و با بسط و گسترش دادنش، آن را به کتابی به نام «ایدز و استعارههایش» تبدیل کرد. در سال ۲۰۰۴ دوباره با متاستاز سرطان مواجه شد. این بار او به سرطان خون مبتلا شده بود. هرچند برای درمان اقدام کرد، اما درمانش نتیجهای نداشت و او در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴ در هفتادویکسالگی از دنیا رفت.
نظرات، عقاید و علایق
سوزان سانتاگ به موضوعات مختلفی علاقهمند بود و علاقهمندیهایش را هم در قالب مقالات و رمانهایش در اختیار مردم قرار میداد. او از بودن در مناطقی که درگیر بودند، لذت میبرد؛ به عنوان مثال در طول جنگ ویتنام به هانوی، پایتخت ویتنام سفر کرد. یک بار هم به منطقه سارایوو که در محاصره بود سفر کرد و نمایشی را به روی صحنه برد. او از عکاسی لذت میبرد، فرهنگ و رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر و کمونیسم از موضوعاتی بود که ذهن او را به خود درگیر کرده بود و مقالات و نوشتههایی در این باب داشت.
ویژگی مثبتی که او را به یک منتقد بانفوذ تبدیل کرده بود، این بود که میتوانست پس از هر اشتباهی، آن را بپذیرد و اصلاحش کند. این مورد را میتوان در یکی از مقالات او که در سال ۱۹۶۴ منتشر شده بود، مشاهده کرد. این مقاله درباره مستندهای لنی ریفنتشال بود؛ این مستندها با بودجه نازیها و در جهت پیشبرد اهداف آنان ساخته میشد. سانتاگ در این میان از این مستند به دلیل رعایت فرم، و نه محتوایی که داشت، تمجید کرده بود. اما بعدا در سال ۱۹۷۵ در مقاله فاشیسم افسونگر، اذعان کرد که در مقاله قبلی خود، برداشت درستی از آثار لنی ریفنتشال نداشته است.
آثار و کتابهای سوزان سانتاگ
سوزان سانتاگ نویسنده و مقالهنویس پرکاری بود. او بیش از هفده کتاب و تعداد زیادی مقاله دارد. بسیاری از آثار او موفق به دریافت جایزه شدهاند و تعدادی از آنها به فارسی هم ترجمه شدهاند. سانتاگ همچنین چند فیلم و تئاتر هم کارگردانی کرده است.
کتاب علیه تفسیر در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسید. این کتاب مجموعه نقدها و مقالاتی است که در فاصله بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ در نشریات مختلف منتشر کرده بود. مقالات این کتاب پیرامون یکی از پرسشهای مهم و همیشگی هنر و ادبیات میچرخد: فرم و محتوا. آیا محتوایی وجود دارد؟ آیا فرم و محتوا از هم جدا هستند و رابطهای میانشان وجود دارد که باید آن را درک کنیم؟
کتاب درباره عکاسی در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و جایزه ملی منتقدان کتاب را از آن خود کرد. این اثر که یک مقاله طولانی است، نظر سانتاگ را درباره عکس و عکاسی بیان میکند. او در این کتاب نگاهی متفاوت و تحلیلهای جذاب درباره عکس، عکاس و نسبت او با عکسی که گرفته است، دارد.
کتاب ایدز و استعارههایش، در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این اثر پس از آنکه سانتاگ بیمار شد و درباره بیماریاش تحقیقات مفصلی کرد، منتشر شد. این کتاب را شاید بتوانیم فرهنگنامهای برای درک زبان و توصیف شرایط بیماری و برخورد با آن بدانیم.
نظر به درد دیگران در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و در همان سال نامزد دریافت جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب شد. در سال ۲۰۰۴ نیز برای جایزه سوزان ک. لانگر برای تحقیقات برجسته در حوزه بومشناسی فرم شد. این اثر دربردارنده مقالاتی است که درباره ماهیت جنگ، بازنمایی خشونت و ارتباط میان جنگ، هنر و عکاسی نوشته شده است. نویسنده در هرکدام از یادداشتهایش، یکی از باورهای عمومی را به چالش میکشد و از هنر رسانهای و درک انسان امروزی از تصاویر فجایع دنیا مانند جنگ صحبت میکند.
در آمریکا نام رمانی از سوزان سانتاگ است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و جایزه ملی کتاب سال آمریکا در سال ۲۰۰۰ را از آن خود کرد. این اثر داستان هنرمندی لهستانی است که از زندگی در لهستان تحت اشغال روسیه خسته شده و به امید پیدا کردن یک آرمانشهر به آمریکا مهاجرت میکند. اما مواجهه او با حقیقت با آنچه در سرش میپروراند، بسیار متفاوت است.