جولین بارنز
جولین بارنز نویسنده و منتقد ادبی انگلیسیست که در سال ۲۰۱۷ نشان لژیون دونور فرانسه را دریافت کرده و تا به حال سیزده رمان نوشته است. در ایران بارنز را با رمان «درک یک پایان» میشناسیم. رمانی که بارنز با نوشتنش موفق به کسب جایزه بوکر ۲۰۱۱ شد. او پیش از این سه بار، در سالهای ۱۹۸۴، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۵ به لیست نامزدهای نهایی جایزه من بوکر راه پیدا کرد، اما موفق به دریافت آن نشد. از دیگر کتابهای بارنز میتوان به «هیاهوی زمان» و «طوطی فلوبر» اشاره کرد. گفتنی است جولیان بارنز روزنامهنگار موفقی هم است.
آثار بارنز از ارزش ادبی بالایی برخوردارند و خواندن آنها خالی از لطف نیست. در ادامه چند اثر از این نویسندهی بریتانیایی معرفی میکنیم.
درک یک پایان
درک یک پایان روایت پرشتاب و روزمرهی تونی وبستر از زندگی و گذشتهاش است. کتابِ سنگین اما خوشخوانی که مهمترین موضوع آن زمان است. راوی اول شخص داستان، به تحلیل شخصیتهای اطرافیان خویش مشغول است و برداشتهای ذهنیاش را از رفتار دیگران و اتفاقات گذشته، بازگو میکند.
این داستان در دو بخش نوشته شده، بخش اول روایت تونی و دوستانش در دوران پس از جنگ جهانیست و داستان حکایت از عشق تونی به ورونیکا دارد. در بخش دوم چهل سال بعد کاراکتر اصلی داستان یعنی تونی وبستر با دریافت نامهای شروع به مرور گذشته و خاطراتی که اینهمه سال بر روی هم انباشته شدهاند، میکند. مفاهیمی چون خشم، حسد، عشق، پشیمانی و عذاب وجدان از عناصر پررنگ این قصه هستند. لحن طمطراق فلسفی نویسنده، فلسفه بافیها در بطن داستان و وجود جزئیات تاثیرگذار بر روایت باعث میشوند هنگام خواندن این کتاب تمام حواسمان را به کار بگیریم و داستان را در نهایت تمرکز دنبال کنیم. اگرچه که درک یک پایان کمحجم و در یک کلام مفید و مختصر است، اما ابداً داستان خطی و سادهای ندارد. به بیان دیگر میتوان آن را یکی از نمونه رمانهای آسان و همهفهم دانست.
فقط یک داستان
بارنز در «فقط یک داستان» از عشق پسری نوزدهساله به نام پل رابرت به سوزان حرف میزند. سوزان زنی است چهلوهشتساله، متأهل و دارای دو فرند. «فقط یک داستان» روایتی دربارهی عشق است و آنچه در این رمان سرشار از عصیان و جسارت مطرح میشود، پیامدهای غیرقابل پیشبینیِ نخستین عشقِ هر انسان است. درواقع این داستان، مهمترین و تنها داستان زندگی پل رابرت(شخصیت اصلی روایت) است.
«فقط یک داستان» را میتوان به سه بخش تقسیم کرد. بخش اول آن قصهی عشق پل و سوزان است، سرخوشیها، تجارت تلخ و شیرین و… . در بخش دوم کتاب، با زوایای پنهان چنین عشق و رابطهای آشنا میشویم. مصائب عشق حالا رو میآیند و مخاطب را غافلگیر میکنند. بخش سومِ کتاب، نگاه پل به خودش و قصهی زندگیاش است؛ چیزی که با آن مواجهیم ندای درونی او و نگاهی دیگر به همین یک داستان است.
«فقط یک داستان» با این جمله آغاز میشود: «ترجیح میدهید نصیبتان عشق بیشتر و رنج بیشتر باشد یا عشق کمتر و رنج کمتر؟ به نظرم در نهایت، تنها سوال واقعی همین است.»
طوطی فلوبر
طوطی فلوبر را میتوان یکی از مهمترین آثار جولین بارنز دانست. این کتاب تلفیقیست از رمان، زندگینامه، تحلیل و نقد ادبی. قهرمان داستان، مردیست فرهیخته که به گوستاو فلوبر علاقهی زیادی دارد و شیفتهی کتاب «مادام بوواری» است.
جفری بریت ویت که بهتازگی همسرش را از دست داده به فرانسه سفر میکند تا از مکانهایی که به نحوی به فلوبر ربط دارند دیدن کند. هنگام بازدید از دو موزه که اولی مربوط به محلیست که فلوبر در آن متولد شده و دومی اتاقیست که آخرین لحظات عمرش را در آن گذرانده است، به نکتهای پی میبرد. هر دو موزه ادعا دارند اصل آن طوطی خشکشدهای را که فلوبر موقع نوشتن داستان «ساده دل» روی میز داشته، در اختیار دارند. دکتر جفری بریت ویت در پی کشف این راز، شخصیت و آثار فلوبر را مورد جستوجو قرار داده و حقایقی از زندگی او را آشکار میکند.
هیاهوی زمان
وقتی این رمان را میخوانیم دائم با این سوال مواجه میشویم که رابطهی هنرمند با قدرت باید چگونه باشد؟ اگر هنرمند کمر خم نکند، نمیتواند آثارش را به چاپ برساند و اگر مبارزه کند...؟ هیاهوی زمان را میتوان رمانی سیاسی اجتماعی دربارهی رویارویی هنر و قدرت دانست.
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است که هر یک از این بخشها روایتکنندهی یک دورهی زمانی در زندگی شخصی و حرفهای شاستاکوویچ هستند. در ابتدا با شاستاکوویچ روبهرو میشویم که در مقابل آسانسور آپارتمانش با چمدان و آماده ایستاده تا ماموران از راه برسند و او را ببرند، آن هم به خاطر اینکه اپرای لیدی مکبث به مذاق رفیق استالین خوش نیامده و روزنامه رسمی حزب کمونیست آن را آش درهم جوش، به جای موسیقی نامیده است. این تازه سرآغاز تنشها و کابوسهاییست که شاستاکوویچ با آنها مواجه خواهد شد.
بارنز برخلاف بسیاری از نویسندههای دیگر که از کودکی نوشتن را شروع کردهاند، اولینبار در جوانی دست به قلم شده است. جولیان بارنز مرید گوستاو فلوبر و کتاب «مادام بواری» فلوبر است. او فارغالتحصیل رشتهی زبانهای مدرن است اما دورهی وکالت را هم گذرانده. جولیان بارنز پیشتر به فرهنگنویسی دیکشنری آکسفورد پرداخته و برای کتابها مرور نوشته و به کار ویراستاری نیز مشغول بوده. بارنز در قصهگویی مهارت زیادی دارد و همین چیرهدستی در انتخاب کلمات، باعث شده جوایز زیادی ببرد. بارنز را میتوان یکی از نویسندگان بریتانیایی محبوب معاصر به شمار آورد.