دانلود کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران با صدای راضیه هاشمی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران

دانلود و خرید کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران

نویسنده:شیلا وارد
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران

کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران هفت داستان کوتاه اسرارآمیز و پر از معما از نویسندگان مختلف است. قهرمانان این داستان‌ها دختران نوجوان و جوانی هستند که در موقعیت‌های عجیب گرفتار می‌شوند و ماجراهایی پر خطر را پشت سر می‌گذارند.

داستان‌های این کتاب نوشته شیلا وارد، لیلیاس ادواردز، الیزابت کلارک، مایکل جارویس، آن دیگبی، پیتر گری و دان پترسون است که با ترجمه زهرا ابراهیمی و صدای راضیه هاشمی می‌شنوید.

درباره کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران

کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران هفت داستان دارد. داستان‌هایی که شما را به دنیایی پر از ماجراجویی وارد می‌کند. شاید این آرزویتان باشد؛ سفر به دور دنیا، دیدن مناظر مختلف، درگیر شدن با ماجراهایی که کمی هیجان به زندگیتان ببخشد. این داستان‌ها همین کار را برایتان انجام می‌دهند. بعضی از آن‌ها در دنیای دور دست اتفاق می‌افتند و بعضی دیگر در همین نزدیکی‌ها. 

شما با شنیدن این داستان‌ها به دنیای وارد می‌شوید که از سرقت، خرابکاری‌های عمدی، تعقیب و گریز، کشف معما، جستجو برای مکانی امن و لحظات نفسگیر فرار پر شده است. داستان‌هایی که با پایان‌های غافلگیر کننده انتظارتان را می‌کشند و ذهنتان را تا مدت‌ها درگیر خود نگه می‌دارند. 

کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

این کتاب صوتی برای تمام کسانی که به داستان‌های اسرارآمیز و پر از معما علاقه دارند جذاب و شنیدنی است. تمام داستان‌های این کتاب، قهرمانانی نوجوان دارد که در موقعیتی عجیب و مخمصه‌ای سخت گرفتار شده‌اند و برای نجات خودشان تلاش می‌کنند. اگر از چنین داستان‌هایی لذت می‌برید، کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران لذتی عمیق را به شما هدیه می‌کند. 

کتاب صوتی داستان های اسرارآمیز برای دختران

قطار باشتاب پیش می‌رفت. رنگ‌های مشکی، خاکستری و قهوه‌ای لندن ناپدید و دشت‌های سرسبز و آسمان آبی پدیدار شد. آنه کتابش را تمام کرده و شروع کرد به ها کردن روی شیشه و بخار درست کردن و با انگشتش صورت‌های چاق ترسیم می‌کرد. سپس شروع به کوبیدن پاشنه‌اش به پایین صندلی واگن کرد.

آنه گفت: «کاش وقت ناهار بود، دارم از گرسنگی می‌میرم.»

جین کتابش را ورق زد.

آنه پرسید: «ساعت چنده؟»

جین اخم کرد.

آنه گفت: «شرط می‌بندم مأمور قطار کاملا ما رو فراموش کرده.»

شک و دودلی در ذهن جین ایجاد شد. اگر مأمور قطار آن‌ها را فراموش کرده بود چه می‌شد؟ داشت دیر می‌شد. او به ساعت مچی‌اش نگاهی انداخت. ده دقیقه به یک بود. گفت: «خیلی خب، بیا بریم رستوران قطار رو پیدا کنیم.»

هر دو آن‌ها ایستادند، به محض انجام این کار مأمور قطار در را باز کرد. او لبخندی زد: «شما دوتا واسه ناهار حاضرید؟ بجنبید. بهتون نشون می‌دم کجا برید.»

جین گفت: «دیدی، بهت گفتم می‌آد.»

آنه گفت: «تو هم فکر کردی اون ما رو فراموش کرده.»

هنگامی که در حال خوردن ناهارشان در رستوران، به خاطر تکان قطار بالا و پائین می‌رفتند، آنه گفت: «دایی هنری چه جور آدمیه؟»

جین پاسخ داد: «اوه، آدم خوبیه، خیلی اون رو یادم نمی‌آد. فکر کنم آخرین باری که دیدمش چهار سالم بود ـ اما یه خونه قشنگ داره. روی لبه صخره و یه جورهایی قدیمیه ـ مثل قصر می‌مونه.»

fateme
۱۴۰۰/۰۲/۱۰

من تاهالا اینو نشدیدم امابه نظرم قشنگه هرکی بامن موافق ی لایگ کنه

زمان

۱۰ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۵۸۷٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۰ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۵۸۷٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۵۴,۶۰۰
۳۸,۲۲۰
۳۰%
تومان