
دانلود و خرید کتاب صوتی زندگی جای دیگری است
معرفی کتاب صوتی زندگی جای دیگری است
کتاب صوتی زندگی جای دیگری است دومین رمان میلان کوندرا، داستان زندگی شاعری به نام یارومیل است. کسی که به زودی به دنیای سیاست علاقه پیدا میکند و درگیریهای آن زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد.
این کتاب صوتی را با ترجمه پانتهآ مهاجر کنگرلو و صدای تایماز رضوانی میشنوید.
درباره کتاب صوتی زندگی جای دیگری است
داستان صوتی زندگی جای دیگری است، داستان زنی است که فرزندش را از مردی که به او علاقه ندارد به دنیا آورده است. او که از سوی همسر و خانوادهاش بیمهری میبیند، تمام آمال و آرزوهایش را در پسرش میبیند و سخت تلاش میکند تا او را شاعر بار بیاورد. اما این شاعر شخصیتی مضحک، حساس و هراسانگیز دارد و بیشتر از اینکه رمانتیک و پراحساس باشد، درگیر سیاست میشود. او در دوران کمونیسم، از قالب شاعری سادهدل خارج میشود و با به خدمت گرفتن شعرش برای سیاست، بدل به هیولایی وحشتناک میشود.
بسیاری این رمان را نقدی برای رمانتیسم میدانند. این کتاب نوع نگاه میلان کوندرا به رمانتیکها را نشان میدهد. او برخلاف باور عمومی رمانتیکها را افرادی کمخرد، دور از اندیشه و مغلوبِ احساسات بهتصویر میکشد. او در داستانش به مسائل فلسفی و تاریخی هم اهمیت میدهد و همین، کاری میکند که رمانش، چیزی فراتر از یک داستان ساده باشد. بلکه تحلیل و نقدی باشند که دنیای ذهنی میلان کوندرا را برای مخاطبان واضحتر میکند.
کتاب صوتی زندگی جای دیگری است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران آثار میلان کوندرا و علاقهمندان به ادبیات داستانی از شنیدن این کتاب لذت میبرند.
درباره میلان کوندرا
میلان کوندرا، متولد ۱ آوریل ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی، نویسنده ی اهل چک است که در سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و نهایتا در سال ۱۹۸۱ تابعیت فرانسوی گرفت. او خود را نویسندهای اهل فرانسه میداند و تاکید دارد آثارش باید در طبقهبندی آثار فرانسوی قرار بگیرند.
کوندرا چندین بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شده است. او از خانوادهای فرهیخته است و پدرش نوازندهای مشهور بوده است. علاقهی کوندرا به موسیقی را میشود در آثارش دید. مشهورترین اثر کوندرا سبکی تحملناپذیر هستی است که در فارسی با نام بار هستی ترجمه شده است.
بخشی از کتاب صوتی زندگی جای دیگری است
مامان شعرهایی را که یارومیل بدون یک کلمه حرف روی میزش گذاشته بود میخواند و سعی میکرد میان این خطوط، زندگی پسرش را بخواند. فقط ای کاش این شعرها به زبان روشنی حرف بزنند! صداقتشان فریبدهنده است؛ پر از معما و کنایهاند. مامان میداند که فکر پسرش مشغول زنهاست، اما هیچ نمیداند که او با آنها چه میکند. بالاخره موفق شد کشوی میز تحریر یارومیل را باز کند و بهدنبال دفتر خاطرات او بگردد. روی زمین زانو زده بود و با هیجان آن را ورق میزد. نوشتهها مختصر بود، اما او توانست نتیجهگیری کند که پسرش عاشق است. یارومیل عشقش را با یک علامت و یک حرف بزرگ مشخص کرده بود، و او در واقع موفق نشد حدس بزند این زن چه کسی است؛ در عوض در آن با میل شدیدی به توصیف جزییات که بهنظر مامان کریه میآمد، نوشته شده بود در چه تاریخی اولین بوسهشان را رد و بدل کردهاند....
هرگز آنقدر خوشحال نبود. حس کرد از شعر لبریز شده است و پشت میزش نشست. فکر میکرد نه، این درست نیست که عشق و وظیفه را در برابر هم قرار دهد. این دقیقا برداشت قدیمی این مساله است. عشق یا وظیفه، زن محبوب یا انقلاب. نه. نه. بههیچوجه اینطور نیست. اگر او دختر موقرمز را در خطر انداخته، به این معنی نیست که عشق برای او ارزشی ندارد. چراکه آنچه یارومیل میخواست، دقیقا این بود که دنیا، دنیایی شود که در آن مردان و زنان بیش از پیش یکدیگر را دوست بدارند.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد