دانلود و خرید کتاب صوتی آبنبات لیمویی

کتاب صوتی آبنبات لیمویی نوشتهٔ مهرداد صدقی است. میرطاهر مظلومی گویندگی این اثر را انجام داده و انتشارات نشر سماوا آن را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرار می‌گیرد، یک رمان طنز و معاصر و ایرانی است که به ترشی‌ها و شیرینی‌های عشق و ازدواج در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ پرداخته است. «محسن» در این کتاب دورهٔ دانشگاهش را به پایان رسانده، بزرگ‌تر شده و همچنان عاشق «دریا»، خواهر «امین» است. او تصمیم می‌گیرد بالاخره دل به دریا بزند و علاقه‌اش به دریا را به او ابراز کند. این رمان آخرین جلد از مجموعهٔ «آب‌نبات» است. نسخهٔ صوتی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب صوتی آبنبات لیمویی اثر مهرداد صدقی

چاپ ۸ و ۱۱ کتاب صوتی «آبنبات لیمویی» که در سال ۱۴۰۳ در ایران منتشر شد، جزو مجموعه کتاب‌های «آب‌نبات» به قلم «مهرداد صدقی» و یک رمان معاصر و ایرانی و طنزآمیز است. جز اثر حاضر، مجموعه کتاب‌های «آب‌نبات» عبارت است از «آب‌نبات هل‌دار»، «آب‌نبات دارچینی» و «آب‌نبات پسته‌ای». نویسندهٔ این مجموعه اظهار می‌کند که اگر خاطره و نوستالژی را از انسان بگیرند، می‌توان گفت یکی از شاهراه‌های حیات آدمی را مسدود کرده‌اند. نویسنده معتقد است که آدمیزاد با خاطراتش زندگی می‌کند و مرور خاطرات دور به‌ویژه دوران کودکی و نوجوانی او را لبریز از احساسی خوشایند می‌کند. این مجموعه ما را به دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ می‌برد و واقایع را به‌سبک طنز روایت می‌کند. هر یک از این داستان‌ها یک راوی دارد؛ گوینده‌ای که جریان یا جریان‌هایی را نقل می‌کند. این مجموعه ما را با شخصیتی به نام «محسن» آشنا و همراه می‌کند. در کتاب «آبنبات هل‌دار» با او آشنا می‌شویم، در «آبنبات دارچینی» بزرگ‌شدن محسن را می‌بینیم و در «آبنبات نارگیلی» ماجرای ورودش به دانشگاه و فضای بزرگسالی را دنبال می‌کنیم. در پایان کتاب «آبنبات دارچینی» متوجه علاقهٔ محسن به «دریا»، خواهر «امین» می‌شویم و در کتاب «آبنبات لیمویی» مسیر پرماجرا، بامزه و دلنشینی را که محسن برای رسیدن به عشقش طی می‌کند، دنبال می‌کنیم. گفته‌اند که مهرداد صدقی در به‌ تصویرکشیدن معصومیت و شیطنت‌های خاص دهه‌‌شصتی‌ها مهارت دارد. محسن، شخصیت اصلی و راوی مجموعه‌ٔ داستانی آب‌نبات با لحن بامزه و سرگرم‌کننده‌اش ارجاعات دقیق فرهنگی و تاریخی موردنظر نویسنده را اظهار می‌کند.

محسن، راوی داستان «آبنبات لیمویی» را نمایندهٔ نسل جوانان پس از انقلاب ۱۳۵۷ دانسته‌اند؛ نسلی که شب‌های کودکی خود را در پناهگاه‌های ضدموشک صبح کرد، نوجوانی خود را در دورهٔ گذار اقتصادی و اجتماعی ایران در دههٔ ۱۳۷۰ گذراند، دههٔ ۱۳۸۰ در پیتزافروشی‌ها و با گوش‌دادن به خواننده‌های نسل جدید شبکه‌های ماهواره‌ای عاشق شد و در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی دههٔ ۱۳۹۰ تلاش کرد پایه‌های زندگی‌اش را محکم کند. محسن در هر دوره از زندگی خود علاوه‌بر یادآوری خاطرات تلخ و شیرین گذشته، با لحن و بیان بامزه و اشتباهات مضحک خودش مخاطب را به خنده و همدردی وامی‌دارد. ویژگی این اثر را ارجاعات فرهنگی و تاریخی مهرداد صدقی دانسته‌اند. سه رمان طنز «آبنبات هل‌دار»، «آبنبات دارچینی» و «آبنبات نارگیلی» با مجموع ۸۶ نوبت چاپ [تا سال ۱۴۰۳] از محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های انتشارات سوره مهر محسوب شده‌اند. کتاب «آبنبات لیمویی» آخرین جلد از مجموعهٔ «آب‌نبات» است.

خلاصه داستان صوتی آبنبات لیمویی

«محسن» در کتاب «آبنبات لیمویی» دورهٔ دانشگاه خود را به پایان رسانده، بزرگ‌تر شده و همچنان عاشق «دریا»، خواهر «امین» است. او تصمیم می‌گیرد بالاخره دل به دریا بزند و علاقه‌اش به دریا را به او ابراز کند. او در فصل اول به کرمان رفته و صادقانه به دریا ابراز عشق می‌کند، اما پس از شنیدن جواب منفی و خبر نامزدی دریا تمام امیدهایش نقش بر آب می‌شود. محسن نه‌تنها دریا را از دست داده، بلکه رابطه‌اش با دوست صمیمی‌اش، امین هم شکراب شده است. حالا دیگر اوضاع برای محسن از پیش هم سخت‌تر شده است؛ دیگر حتی نمی‌تواند به دریا فکر کند. وقتی آهنگ عاشقانه‌ای می‌شنود بغض می‌کند اما به خاطرهٔ هیچ‌کس فکر نمی‌کند. او تبدیل به عاشقی بدون معشوق شده است. محسن بااین‌که از بجنورد رفته و از شهر مادری‌اش دور شده، همچنان روابط و خاطرات خانوادگی‌اش نقش بسیار پررنگی در زندگی‌اش بازی می‌کند. او هنوز با لهجهٔ شیرین و بانمک بجنوردی شوخی می‌کند، مخاطب را به خنده وامی‌دارد و با همان لحن شیرین خواننده را در جریان زندگی پرماجرا و جدیدترین حادثه‌های فامیلی قرار می‌دهد. آیا در نهایت محسن می‌تواند به عشقش برسد؟ دلخوری امین به کجا می‌رسد؟ محسن دوباره عاشق می‌شود؟ عاقبت خانوادهٔ پر هرج‌ومرج محسن به کجا می‌کشد؟ بالاخره محسن بزرگ می‌شود و دست از شیطنت برمی‌دارد؟ بشنوید تا بدانید.

چرا باید کتاب صوتی آبنبات لیمویی با صدای میرطاهر مظلومی را بشنویم؟

مطالعهٔ این کتاب صوتی طنز شما را با زندگی معمولی یک جوان متولد دههٔ ۱۳۶۰ در ایران همراه می‌کند؛ همچنین این اثر می‌تواند شما را با فرهنگ بومی آشنا کند.

کتاب صوتی آبنبات لیمویی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان طنز پیشنهاد می‌کنیم.

درباره مهرداد صدقی

«مهرداد صدقی» در سال ۱۳۵۶ در بجنورد به دنیا آمد. او را بیشتر به‌دلیل نوشته‌های طنزش می‌شناسند. تحصیلاتش را در سال ۱۳۷۵ در رشتهٔ صنایع چوب و کاغذ در دانشگاه گرگان آغاز کرد و در همین دانشگاه مقاطع کارشناسی‌ارشد و دکتری را ادامه داد. او عضو هیئت‌علمی دانشگاه گنبد کاووس بوده است. برخی آثار و نوشته‌های مهرداد صدقی عبارت است از «مغزنوشته‌های یک جنین»، «مغزنوشته‌های یک نوزاد»، «نقطه ته خط»، «رقص با گربه‌ها»، «آبنبات هل‌دار»، «آبنبات پسته‌ای»، «آبنبات دارچینی»، «آبنبات لیمویی»، »تعلیمات غیراجتماعی» و «میرزا روبات». از جمله افتخارات این نویسنده می‌توان به انتخاب به‌عنوان چهرهٔ سال طنز توسط حوزهٔ هنری، دریافت نشان «هدهد سفید» از نهاد کتابخانه‌های کشور، تقدیر در روز هنر انقلاب، دریافت کتاب سال جشنوارهٔ «غنی‌پور» در بخش انقلاب اسلامی و انتخاب به‌عنوان شهروند نمونه اشاره کرد.

درباره میرطاهر مظلومی

«میرطاهر مظلومی» در سال ۱۳۵۳ در تهران زاده شد. او فارغ‌التحصیل رشتهٔ تئاتر است. با شرکت در کلاس‌های «حمید سمندریان» از تجربیات این استاد بهره برد و فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۶۷ در تئاتر آغاز کرد. نخستین حضورش در تلویزیون به سال ۱۳۷۸ بازمی‌گردد و در سینما نیز در سال ۱۳۸۰ با فیلم «ساقی» به‌کارگردانی «محمدرضا اعلامی» به ایفای نقش پرداخت. این هنرمند هنرهای نمایشی در هنر دوبله نیز فعالیت داشته و از سال ۱۳۸۳ با فیلم «فرزند» وارد این عرصه شده است. او در دوبلهٔ آثار مشهوری همچون «لاک‌پشت‌های نینجا» و مجموعه فیلم‌های «هری پاتر» حضور داشته است. او در حوزهٔ کتاب‌های صوتی نیز فعال بوده و آثاری چون «آخرین نشان مردی»، «سرخ سفید»، «چهل و یکم»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، «آب‌نبات دارچینی» و «آبنبات لیمویی» را روایت کرده است.

بخشی از کتاب صوتی آبنبات لیمویی

«کلی دوروبر تلفن کارتی چرخیدم تا شاید بار دیگر دختر کیوسکی را ببینم. اما انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین با خودم میگفتم لابد دانشجوی دانشگاه ما نبوده که تا این ترم ندیده بودمش. اصلا شاید برای چند روز مهمان بوده؛ مثل من و امین در دانشگاه کرمان یاد امین که توی ذهنم آمد داغ دلم تازه شد. ساعت حدود ۵ بود و هنوز چند دسته دانشجو توی محوطه بودند؛ یک دسته آنهایی که کلاس داشتند یک دسته آنهایی که کلاس نداشتند اما کسی را داشتند و دلشان نمی آمد بیرون بروند یک دسته هم بی کس و کارهایی مثل من که فرقی نمی کرد کجا باشند و بیرون از دانشگاه هم کسی برایشان تره خرد نمی کرد. وقتی دیدم تلفن کارتی خالی شده رفتم که تلفن کنم جرئت نداشتم به امین زنگ بزنم اما از تماس با فرهاد هم واهمه داشتم با این همه دل را به اسمش را نبر زدم و زنگ زدم الو ... سلام فرهاد ... خوبی؟ چی خبر؟ سلام .... قربانت .... فرهاد گفت که به عروسی خواهر امین دعوت شده؛ اما به خاطر من بهانه آورده و نرفته، سعی کردم نشان دهم ناراحت نشده ام. گفتم: مبارکش باشه! ان شاء الله که خوشبخت بشن، ما که بخیل نیستیم! فرهاد ادامه داد: «ظاهر آسن شوهره زیاده، با شنیدن این حرف، کمی آرام شدم. فرهاد ادامه داد ولی مثل اینکه خیلی مایه داره طلا فروشه.» بار دیگر تا آرام شدم. اما تأکید کردم دیگر برایم مهم نیست. یعنی ناراحت نشدی؟»