دانلود کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال‌ های کوتوله با صدای صابر ساده + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال‌ های کوتوله

دانلود و خرید کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال‌ های کوتوله

معرفی کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال‌ های کوتوله

کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال های کوتوله نوشتهٔ سیدنوید سیدعلی اکبر است. صابر ساده و حمیرا کامل و امیررضا سلطان خواه بیدختی گویندگی این داستان صوتی کودک را انجام داده‌اند و صدای آبی (انتشارات علمی و فرهنگی) آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت دختر بادکنک‌فروشی است که فروش یکی از بادکنک‌هایش دردسرهایی ایجاد می‌کند.

درباره کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال های کوتوله

قصه‌ها مزایای بی‌شماری دارند و برای همۀ افراد قابل‌درک و فهم هستند. مطالعهٔ داستان‌ها، چه خیالی باشند و چه واقعی، یکی از بهترین راه‌های انتقال دانش و تجربه، افزایش آگاهی و آموزش مهارت‌ها برای زندگی موفق‌ترند. کودکان از طریق داستان‌ها رشد می‌کنند، موارد زیادی را یاد می‌گیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان می‌دهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیادی را می‌آموزند. آموزش‌ها می‌تواند مهارت‌های زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزش‌ها چون به‌صورت داستان برای کودکان خوانده می‌شود، ضمن سرگرم‌کردن و پرکردن اوقات فراغتشان، در ذهنشان باقی می‌ماند.

در حدفاصل دو دهکدهٔ اکالیپتوس و ارکیده بارلی، دختر کوچکی که زیر پل بین این دهکده می‌خوابید و روزها بادکنک می‌فروخت، زندگی می‌کرد. در هر دو طرف این دهکده ژنرال‌هایی زندگی می‌کردند که باهم لج بودند و این‌بار بادکنک‌های بارلی بیشتر لجشان را درآورده بود. اما چرا؟ قضیه چیست؟ کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال های کوتوله نوشتهٔ سیدنوید سیدعلی اکبر تا متوجه بدانید.

شنیدن کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال های کوتوله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به همهٔ کودکان دوستدار داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی بارلی بادکنک فروش و ژنرال های کوتوله

«بارلی یک بادکنک‌فروش بود.

شب‌ها زیر پل می‌خوابید و صبح‌ها روی همان پل بادکنک می‌فروخت پلی سنگی که مثل غولی خسته روی رودخانه لم داده بود. این طرف پل دهکدهٔ اکالیپتوس بود و آن طرفش دهکدهٔ ارکیده. یک روز آفتابی ژنرال پوپول و قیفی بوگندو روی پل قدم می‌زدند. ژنرال پوپول چشمش که به بادکنک‌ها افتاد پاهایش را روی زمین کوبید گفت: «من اون رو میخوام قیفی! اون بادکنک آبی گنده‌هه رو برام بگیر بوگندو! مال منه! از اولش هم مال من بود. اون رو می‌خوام می‌خوام می‌خوام.» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۸ دقیقه

حجم

۱۹٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۸ دقیقه

حجم

۱۹٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان