دانلود و خرید کتاب صوتی جانشین
معرفی کتاب صوتی جانشین
کتاب صوتی جانشین نوشتهٔ شاهزاده هری و ترجمهٔ امید حسینی و با صدای مهدی فضلی است و همراز آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی یادداشتهای شخصی و افشاگرانهٔ پرنس هری از زندگی خصوصی خاندان سلطنتی انگلستان، روابط شخصی و مسائلی چون مصرف مواد مخدر در جوانیاش است.
درباره کتاب صوتی جانشین
یکی از غمانگیزترین صحنههای قرن بیستم: همۀ دنیا با اندوه و وحشت دیدند که دو پسر جوان، دو شاهزاده، پشت سر تابوت مادرشان راه میروند. وقتی پیکر بیجان پرنسس دایانا در خاک گذاشته شد، هم به این فکر میکردند که چه بر سر شاهزاده ویلیام و شاهزاده هری خواهد آمد. برای اولین بار، هری داستان زندگیاش را روایت میکند. جانشین، کتابی شگفتانگیز و سرشار از حقایق الهامبخش و خیرهکننده دربارۀ جدال عشق و اندوه است که رکوردهای فروش زیادی را در سراسر دنیا جابهجا کرده و در روزِ اول انشار جهانیاش، حدود یک و نیم میلیون نسخه از آن به فروش رفته. «شاهزاده هری، طوری داستانش را روایت میکند که انگار خواننده را محرمِ اسرار خود میبیند.»
شنیدن کتاب صوتی جانشین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به طرفداران زندگی سلطنتی شاهزادههای انگلستان و کسانی که میخواهند از جزئیات زندگی آنها باخبر شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی جانشین
«بالمورال پنجاه اتاق داشت، که وسط یکی از آنها را تیغه کشیده بودند تا من و ویلی استفاده کنیم. اتاق بزرگتر برای ویلی بود -با تختخواب دونفره، دستشویی بزرگ، کمد دیواری با درهای آینهدار و پنجرهای با منظرهٔ حیاط اصلی، آبنما و یک مجسمهٔ برنزی گوزن. اتاق من اما کوچکتر بود و آن تجملات را نداشت. هیچوقت نپرسیدم چرا، چون اهمیتی نمیدادم. البته نیازی به پرسیدن هم نبود. ویلی دو سال از من بزرگتر بود و وارث تاجوتخت. اما من «جانشین» و ذخیرهٔ او بودم.
به غیر از رسانهها، پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگم هم اینطور صدایمان میکردند: ولیعهد و جانشین -این اصطلاح برای قضاوتکردنمان نبود، اما منظورش کاملاً واضح بود. من مثل سایه بودم، مثل نیمکتنشین، مثل برنامهٔ جایگزین. من به دنیا آمده بودم تا اگر اتفاقی برای ویلی افتاد، جایگزینش شوم و در صورت نیاز، به او اهدای عضو کنم -مثلاً کلیه، خون یا مغز استخوان. از زمان تولدم، این مسئله را برایم روشن کردند و هر چه بزرگتر شدم، تأکید بیشتری روی آن کردند. وقتی بیست سالم بود، فهمیدم که پدرم در روز تولدم، به مادرم چه حرفی زده: «عالی شد! تو هم برام ولیعهد به دنیا آوردی، هم جانشین. کار من دیگه تموم شده». شاید شوخی میکرده. اما گفته میشود که پدرم چند دقیقه بعد از این شوخی شاهکار، رفته معشوقهٔ پنهانیاش را ببیند. پس شاید هم فقط به نظر میرسیده که شوخی کرده.
اما ناراحت نمیشدم. وراثت در خاندان سلطنتی مثل آبوهوا و وضعیت سیارهها و گردش فصلها است. چه کسی وقتش را دارد که به این چیزهای غیرقابلتغییر فکر کند؟ چه کسی به خودش زحمت میدهد که از یک باور قدیمی و ریشهدار ناراحت شود؟ وقتی عضو خانوادهٔ ویندزور میشوید، باید یاد بگیرید که چه حقایقی غیرقابلتغییر هستند و آنها را ملکهٔ ذهنتان کنید. باید پارامترهای اصلی شخصیتتان را بگیرید و بهطور غریزی بدانید که چه جایگاهی دارید -یا چه جایگاهی ندارید.
من در مقام مادربزرگ یا پدر یا ویلی نبودم، بلکه پشتسرشان بودم. همهٔ پسرها و دخترها، حداقل یک بار در زندگیشان، به این فکر میکنند که شاهزاده باشند. پس جانشین یا غیر جانشین، شاهزادهبودن آنقدرها هم بد نبود. بهعلاوه، مگر محکمایستادن پشتسر کسانی که دوستشان دارید، همان تعریف شرافت و عشق نیست؟ ... مثل وقتی به مجسمهٔ ویکتوریا تعظیم میکنید.»
زمان
۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۹۵۸٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۹۵۸٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد