دانلود و خرید کتاب صوتی به دنبال چهگوارا
معرفی کتاب صوتی به دنبال چهگوارا
کتاب صوتی به دنبال چهگوارا نوشته بن فانتین است که با ترجمه آذین فراهانی و صدای حسین ربیعینیا منتشر شده است. این کتاب داستان کوتاهی از بن فانتین است که در جایزه ادبی همینگوی برنده شده است.
درباره کتاب به دنبال چهگوارا
جایزهٔ ادبی قلم همینگوی، از سال ۱۹۷۶ تحت نظارت بنیاد همینگوی برگزار میشود و هر سال به یک رمان یا مجموعه داستان کوتاه از نویسندهای آمریکایی که تا به حال کتاب مستقلی چاپ نکرده، تعلق میگیرد. هیأت داوران این جایزه، از سه نویسندهٔ صاحبنام تشکیل شده است که برندهٔ جایزهٔ بیست و پنج هزار دلاری را انتخاب میکنند.
داستان کوتاه «به دنبال چهگوارا» از مجموعه داستانی به همین نام انتخاب شده است که سال ۲۰۰۷ برندهٔ این جایزهٔ ادبی شده است.
مجموعه داستان به دنبال چهگوآرا، روابط ابرقدرتها با دنیا را از طریق قهرمانان مناطق جنگزده بیان میکند. محرومیتی که جوانان آمریکایی در کشورهای در حال توسعه شاهد آن هستند، در کنار وفور نعمتی که خودشان تجربه میکنند، باعث سرگردانی آنان میشود و این نشان از نگاه فونتین به سرمایهداری به عنوان موضوعی آسیبزننده دارد. راوی داستان به دنبال چهگوآرا در جایی از داستان میگوید: فکر میکنم مارکس که در خیلی از زمینهها اشتباه کرده، در مورد نقش آشکار پول در حمله به تمام وجوه انسانی، حق داشته است.
شنیدن کتاب به دنبال چهگوارا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کسانی که داستاننویسی آمریکایی را دنبال میکنند جذاب است.
درباره بن فانتین
«بن فونتین» ۱۹۵۸ در ایالت کارولینای شمالی آمریکا به دنیا آمده است. او در شهر خودش، نه فقط به خاطر نویسندگی که به خاطر فعالیت در بنیاد خیریهی ورداسپیس که نهادی برای رویدادهای موسیقی و مطالعاتی است، شناخته میشود. لیسل شرینگر یکی از نویسندگان مطرح نشریهی نیویورک تایمز دربارهی فونتین مینویسد: «بیشتر داستانهایش در کشورهای خارجی روایت میشوند، با این حال او با نگاه منحصربهفردش مخاطبانش را با فرهنگ آمریکا نیز آشنا میکند.»
در سال ۲۰۱۶ بر اساس کتاب «راهپیمایی طولانی بیلی لین بین دو نیمه» نوشتهٔ فونتین، فیلمی به همین نام و به کارگردانی «آنگ لی»، کارگردان برندهٔ اسکار، ساخته شد.
این نویسنده همچنین، برندهٔ جایزههای متعددی از جمله دو جایزهٔ پوشکارت شده است، اما در ایران تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بخشی از کتاب به دنبال چهگوارا
حالا این واقعیت که او همانجایی همه چیز را تمام کرد که روزی شروع کرده بود، به عنوان زن استاد دانشگاهی محافظهکار در جنوب، مرا به فکر کردن به جهنمی که زندگی میتواند برای ما بسازد، وامیدارد. به یاد دارم که زمان کشته شدن چه، نمیدانستم با شنیدن این خبر چه خواهد کرد. قرار نبود مردم طوری رفتار کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما وقتی او را در جشن کریسمس آن سال دیدم، مثل همیشه بود. مثل همیشه در اتاق راه میرفت، کم صحبت میکرد، کم میخورد و هر ده دقیقه یک بار پلک میزد. باز هم سعی کردم با او ارتباط چشمی برقرار کنم، تا شاید بتوانم پیامی از عشق و دلبستگی به او برسانم. این فرصت، زمانیکه او به میز برای برداشتن یک لیوان نوشیدنی نزدیک شد، پیش آمد.
لیوانش را که پر میکردم، میلرزیدم. با احترام لیوان را به سمتش گرفتم و وقتی آن را گرفت، نگاهمان در هم گره خورد. به من خیره ماند و در کسری از ثانیه همهچیز را دریافت. آنچه را میخواستم بگویم فهمید و درخشش نگاهش خاموش شد. فکر کردم اگر دهانم را باز کنم، به من سیلی خواهد زد. آنقدر بیرحم بود و بر شرم و حیا و اندوهش حساس، که هیچکس نتواند عشق بزرگش را با چیزهایی که نمیدانست خراب کند. درمانده بودم و میخواستم با او حرف بزنم، اما آن نگاه، من را از درون منجمد کرد. چنان مرا ترساند که دیگر هرگز نمیخواستم عاشق شوم.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اصلا جالب نبود