دانلود و خرید کتاب از خروس خون تا بوق سگ محمدمعین جلوه مقدم
تصویر جلد کتاب از خروس خون تا بوق سگ

کتاب از خروس خون تا بوق سگ

معرفی کتاب از خروس خون تا بوق سگ

کتاب از خروس‌ خون تا بوق سگ، نوشته محمدمعین جلوه‌ مقدم است که در انتشارات پارسیان البرز به چاپ رسیده است. این کتاب راه‌هایی ساده برای رونق کاسبی را به مخاطبانش معرفی می‌کند. 

درباره کتاب از خروس‌ خون تا بوق سگ

محمدمعین جلوه مقدم در کتاب از خروس خون تا بوق سگ، توصیه‌های ناب برای افزایش درآمد و موفقیت در کسب‌وکار را به مخاطبانش بیان می‌کند. اما نکته‌ای که این کتاب را از آثار دیگر در این زمینه متمایز می‌کند، این است که نویسنده تمام مطالبی را که قصد بیانشان را داشته است، در قالب داستان بیان کرده است. 

هرچند این داستان شما را به دنیای خود می‌برد و مطالب تلخ و شیرین بسیاری را با شما درمیان می‌گذارد، اما در نهایت چیزی به شما اضافه می‌کند. راهنمایی‌هایی که مسیر زندگی شغلی و حرفه‌ای شما را تغییر می‌دهد. 

کتاب از خروس‌ خون تا بوق سگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

از خروس خون تا بوق سگ کتابی برای تمام کسانی است که به رونق کسب و کار خود اهمیت می‌دهند و در تلاشند تا راهی برای بهبود شرایط زندگی خود پیدا کنند.

بخشی از کتاب از خروس‌ خون تا بوق سگ

فامیلی داریم که خیلی ماشین دوست داره. خیلی هم ماشین عوض می‌کنه. همیشه هم برای خرید یا فروش ماشین به یه نمایشگاه خاصی میره. فکرش این بود که می‌گفت: من با صاحب این نمایشگاه رفیقم. ممکنه حتی از من پول بیشتری بگیره، ولی وقتی از پیشش میام، احساس بهتری دارم. می‌دونم ماشین خوبی بهم داده.

راست می‌گفت. حاجی مشتریای ۴۰ ساله‌ای داشت که حتی بعد از فوت صاحب اون کسب‌وکار، بچه‌هاش می‌اومدن پیش حاجی و ازش خرید می‌کردن.

جالبه که بگم هنوز یه آدمایی میان که اصلا دیگه توی اون کسب‌وکار نیستن. ولی میان پیش حاجی، خوش‌وبش می‌کنن و خاطره میگن و میرن. این یعنی اینکه اگه روزی خود طرف یا هر کدوم از اطرافیانش بخواد کاری کنه، حتما میاد پیش ما و این یکی از قدرت‌های رفاقته!

این قضیه یه مدت اون‌قدر فکرم رو درگیر خودش کرده بود که کارم شده بود آنالیز مردم،. آنالیز کسب‌وکار یا حتی مغازه‌هایی که خودم مشتریشون بودم. دائم از بقیه می‌پرسیدم. یواش‌یواش سعی کردم اخلاقم رو بهتر کنم و با مشتریام رفاقت کنم.

البته این برام چند تا مزیت داشت؛ اول اینکه حال خودم خیلی بهتر شد؛ یعنی وقتی سعی می‌کردم خوش‌اخلاق باشم، انگار واقعا داشتم خوش‌اخلاق می‌شدم و شادتر بودم.

درثانی این سعی‌کردن به خوش‌اخلاقی، چون با هدف افزایش مشتری بود، کمی به من انگیزه داده بود که قوی‌تر عمل کنم و صبر و تحملم نسبت به مشتریای بدقلقم بیشتر بشه.

تو همون زمونا بود که یه بار یه مشتری بدقلقی از شهر همدان داشتیم. من تا دیدمش، با خودم گفتم: معین جلوه غول مرحله آخر همینه! اینو بتونی رد کنی، دیگه معلومه که داری ردیف میشی.

نزدیک دو ساعت برای یک سفارش کوچولو با این دوست همدانی سروکله زدم و دائم به خودم می‌گفتم که باید آروم باشی و بالاخره تونستم. فاکتور رو زدم و جنسش رو جمع کردم. اومدم روی کارتنش آدرس بنویسم که دیدم ای‌بابا! اسم طرف رو ننوشتم. هرچی فکر کردم، یادم نیومد.

رفتم به حاجی گفتم که داستان این‌طوری شده. کمک خواستم که اسم مشتری رو بهم بگه. حاجی دولا شد از تو کشو دفترش رو درآورد و عینک کائوچویی‌اش رو زد. همین که داشت دنبالش می‌گشت، گفت: می‌بینم که داری از قانون رفاقت استفاده می‌کنی. خوبه! جواب میده.

منم که دیدم حاجی متوجه تلاشم شده، با ذوق تعریف کردم که خیلی بهتر شده و..... بعد حاجی یه گرهی انداخت به ابروهاش و گفت: ببین آقا معین! یه چیزی میگم آویزون این گوشات بکن! من یهو جا خوردم و رنگم پرید؛ نگاهش کردم.

گفت: ادا درنیار!

من آب دهنمو قورت دادم، یه قطره عرق از گوشه پیشونیم قِل خورد پایین و مستقیم کنار پام متلاشی شد.

گفتم: ادا حاجی؟!

گفت: من گفتم رفاقت کن، درسته؟!

گفتم: خب! بله. گفت: کدوم رفیقیه که اسم رفیقش رو ندونه؟!!

یعنی حاجی می‌دونست کجا حال آدم رو بگیره. تا اومدم حرف بزنم، گفت: تو فکر کن بری مغازه مهدی، طوری باهات سلام‌علیک کنه انگار بار اول که می‌بینتت، بعدم اسمت رو نگه، تو خوشت میاد؟

تو دلم چهار تا فحش به مهدی دادم، شش تا هم به خودم.

ولی حاجی درست می‌گفت؛ حرفش حق بود. از این به بعد باید اسم مشتریا یادم می‌موند و مشتریایی که بار دوم می‌اومدن، باید باهاشون گرم‌تر می‌گرفتم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
تومان