کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷
معرفی کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷
کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷ نوشته امین سهرابی است. کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷ را انتشارات نظری منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای داستان جذاب است.
درباره کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷
کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷ مجموعهای داستان جذاب است که هرکدام روایتی جذاب دارند. داستانهایی که شما را به مکان ها و زمانهای مختلف میبرند و با شخصیتها و اتفاقات تازهای همراه میکنند. هر کتاب روایتی تازه از تجربه زندگیای متفاوت است. کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷ اتفاقات جالبی را رقم میزند. زبان داستانها روان است و شما را با خود با قلب اتفاقات میبرد.
خواندن کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب معمار دیوانه شماره ۵۷
مراسم شروع شد، داوران یک به یک وارد استیج شدند و حضارین با تشویقهایشان آنان را به نشستن دعوت کردند. پس از اندکی سخنرانی و دادن جوایز به مابقی نامزدان در گروهبندیهای متفاوت، بالاخره نوبت به نامزدان و گروه اصلی رسید؛ برترین معماران سال جهان: پیتر آیزنمن، تاد آندو، سانتیاگو کالاتراوا و شماره پنجاه و هفت! خیلی خنده دارد نه؟ اینجا هم قوانین احمقانه رئیس شرکت "Mad Architect #۵۷" لحاظ شده. پیتر چنان با غرور و افتخار به جایزه (مدالی برنزی) چشم دوخته که گویی چشمانش را با تفنگ پرتاب میخ به مدال نصب کردهاند. کالاتراوا و آندو کمی با پیتر فرق میکردند، هرچند که گرفتن جایزه برایشان چندان اهمیتی نداشت اما از اینکه کارهایشان مورد ستایش و تحسین پریتزکر پرایز قرار میگرفت برقی خاص در چشمانشان ایجاد میشد. اندک ثانیهای به استرس و اضطراب گذشت که، بالاخره اسم برنده اعلام شد:
- جایزه پریتزکر تعلق میگیرد به... شماره پنجاه و هفت از شرکت "Mad Architect #۵۷"
او (شماره پنجاه و شش) بیآنکه کوچکترین آدرنالینی درش ترشح بشود با خونسردی همانند خزندگان به بالای استیج رفت و با بلند کردن دست خود معنای آن را رساند که تمایلی به گرفتن جایزه ندارد؛ اما به جلوی میکرفون رفت و نامهای از جیب خود درآورد.
- من امروز به نمایندگی شماره پنجاه و هفت اینجا اومدم و مایلم نامهای که ایشون نوشتهاند رو بخونم، محتویات نامه به شرح ذیل میباشد:
«پریتزکر پرایز عزیز، گور بابات! ارادتمند شما، شماره پنجاه و هفت»
همانند آتشی بر زیر خاکستر، تمامی حضارین درحال برافروختن بودند. نمیدانستند که گوشهایشان دارد اشتباه میشنود یا ذهنشان اشتباه برداشت کرده؛ به هرحال، آب ریخته شده به جوی برنمیگردد! تمامی این دورانی که شماره پنجاه و هفت نامزد یا برنده جوایزهای معماری میشد، همیشه از گرفتنش سر باز میزد؛ حتی چندین بار بیمیلی خود را به این جور مراسمها اعلام کرد اما توفیری شاملش نشد. با وجود تمامی عقاید عجیب و غریبش نامزدش میکردند، بیآنکه کوچکترین اشتیاقی به آن نشان بدهد؛ او هرگز پا روی قوانین شخصی و کاری خود نمیگذاشت، حتی یک بار برادرش میخواست در شرکتش کار کند اما او خیلی بیتکلف حرفش را گفت: شرکت من جای افراد بیکفات نیست.- آری، این یکی از همان خصوصیتهای رفتاریاش بود که هرکسی نمیتوانست شکیبایی نشان دهد؛ به همین علت همیشه تنها بود، تنها یک دوست صمیمی داشت که آن را به همه رجحان میداد. بگذریم، سکوتی محنت بار سراسر سالن برگزاری مراسم را در بر گرفت، شماره پنجاه و شش با خیالی آسوده بیآنکه کوچکترین زحمتی به چشمان خود دهد (ناشی از دیدن عکسالعمل حضارین) با دستان خالی از پلکان استیج پایین رفت و آرام آرام با قدمهای حساب شده در کمال خونسردی از سالن خارج شد و نگاههای نفرتانگیز دیگران را پشت همان دربهای بسته جا گذاشت (گویی که هیچکدام وجود خارجی ندارند). از آن جایی که مراسم امسال در توکیو برگزار شد (این مراسم همه ساله در نقاط مختلفی از جهان برگزار میشود) و فاصله پرواز از توکیو تا لیورپول حدوداً ۲۰ ساعت میباشد، شماره پنجاه و شش تصمیم گرفت امشب را در هتل ریتز کارلتون سکنا گزیند تا بتواند با خیالی آسود (اصلا در هواپیما خوابش نمی برد) سرش را بر بالشت بگذارد.
حجم
۱۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۱۹۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب به نظر من خوبه مخصوصا داستان اول که میتونه خودش تک داستان باشه
داستان جذاب بود و پایان غافلگیرانه ای داشت.