کتاب کان لم یکن
معرفی کتاب کان لم یکن
کتاب کان لم یکن داستانی نوشته امیرعلی نبویان است. این داستان روایتگر یک ماجرای سیاسی تاریخی است که در جزیرهای به نام استرایک رخ میدهد و با زبان طنز، نقدی بر سیاستهای حاکم بر دنیا وارد میکند.
درباره کتاب کان لم یکن
کان لم یکن داستان طنزی نوشته امیرعلی نبویان است. این داستان درباره پادشاهی جزیره استرایک است که پادشاهی به نام تام دارد. این کشور استقلال ندارد و شهروندانش هم پاسپورت ندارند. پادشاه که تلاش میکند کشورش را به صورت رسمی در جهان اثبات کند، تلاشهای بسیاری میکند؛ از مذاکره با چین و روسیه گرفته تا بیدار کردن غیرت ملی مردم با انواع دروغها و نیرنگها. در این میان، برادر پادشاه که جری نام دارد، کمکم ذخایر ملی و تنها منبع ثروت جزیره را با کمکی تعدادی از کلاهبرداران با کشتی از جزیره خارج میکند و زمانی که خانم چیانگداییو به نمایندگی از کشور چین و برای بستن یک قرارداد و پیمان به استرایک میآید، پادشاه را ترغیب میکند تا با او ازدواج کند.
ازدواجی که قرار است به سرنوشت کشور و رسمیت بخشیدن و جهانی شدن آن کمک کند، به ماجرایی عجیب و پیچیده تبدیل میشود...
کتاب کان لم یکن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کان لم یکن را به تمام دوستداران داستانهای ایرانی، پیشنهاد میکنیم. اگر از خواندن رمانهای طنز لذت میبرید، این کتاب یک گزینه عالی برای شما است.
درباره امیرعلی نبویان
سید امیرعلی نبویان ۲ فروردین ۱۳۵۹ در آمل متولد شد. او نویسنده، مجری و بازیگر ایرانی است که شهرتش را مدیون شرکتش در برنامه رادیو هفت است.
او در رشته مهندسی برق تحصیل کرده است و علاوه بر اجرا در برنامههای تلویزیونی به عنوان مجری و همچنین بازی در چند سریال، چندین کتاب هم نوشته است. از میان کتابهای امیرعلی نبویان میتوان به مجموعه چهارجلدی قصههای امیرعلی، اشاره کرد. او خواهرزاده مسعود فروتن است.
بخشی از کتاب کان لم یکن
پرنس در ایوان خانه مجللش یک پارچه سرخ در دست دارد با یک مربع آبی در زاویه بالای سمت چپ، که نقش خورشیدی سفیدرنگ در داخل آن است؛ پرچم جمهوری چین! او درحالیکه با چشمان تازه از خواب پریده و دهان باز، روبهروی یک خانمِ سانتیمانتالِ چینی نشسته، به مترجم گوش میکند: «خانم ‘چیانگ دای یو’ از جانب دولت رسمی، مشروع و قانونی جمهوری چین برای پادشاهی استرایک پیام صلح و دوستی پایدار و پیشنهاد برقراری روابط در بالاترین سطوح دیپلماتیک آورده است. جمهوری چین برای اثبات حسننیت و در اولین قدم، سفیر خود را نزد ایشان اعزام کرده و امید دارد هرچه زودتر و به محض حصول شرایط مناسب، متقابلاً سفیر استرایک را در پایتخت، ‘نانجینگ’ میزبانی کند و دو کشور استقلال یکدیگر را به رسمیت بشناسند.»
والاحضرت، درحالیکه اشک شوق در چشمانش حلقه زده، برمیخیزد و با دستانی لرزان استوارنامه بانو «دای یو» را تحویل میگیرد که تمامش به الفبای چینی مرقوم شده. شاهزاده در پیچوتاب این رسمالخط نامفهوم، سرنوشت را میبیند که از نو نوشتهاند و برگبرگ آن را که از نگاه میگذراند، گویی تاریخ را ورق میزند، انگار اژدهای زرد رام و آرام از دل افسانهها خود را به آخر دنیا رسانده تا ثابت کند بدبختترین ملت روی زمین هم حق دارد ناگهان روی خوش روزگار را ببیند. ولی تا انتها هرچه نگاه میکند حتی یک امضای خشکوخالی، و کمترین نشانی از اعتبار وجود ندارد! اشک چشمهایش را پاک میکند و دوباره... بادقتتر... نیست که نیست! فقط به پایین صفحه دوم که گویا هدفِ پدافندِ گوارشِ یک مرغ دریایی قرار گرفته است، به قاعده یک بند انگشت لکه ماسیده که وقتی با ناخن میخراشد، همان هم ور میآید و پاک میشود.
دای یو که متوجه نگاه نگران پرنس شده است، استوارنامه را با احترام پس میگیرد و جملهای به مترجم میگوید. آقای «کونگ» از جیب کتش مهر و استامپ را بیرون میآورد. دای یو همانجا پای استوارنامه را مهر میکند و قبل از اینکه جری با چشمان ازحدقهبیرونزده سؤالی بپرسد، کونگ توضیح میدهد که بانو دای یو ـ سفیر دولت ناسیونالیست چین ـ با اختیارات تام به این سفر آمده است و ایشان با حفظ سمت دختر رئیسجمهور، ژنرال سرخ «چیانگ کای شِک»، نیز هست.
بهرغم تعارفها و رختخواب پهن کردنها و پشهبند بستنهای جری، نمایندگان دولت فخیمه جمهوری چین تصمیم گرفتهاند شب را در کشتی بمانند تا فردا خدمت اعلیحضرت شرفیاب شوند. اما پرنس تا صبح بیدار است! نهفقط از ذوق آن ملاقات فرخنده و التفاتِ بِلامقدمه یک امپراتوری بزرگ، بلکه چیزهای مهم دیگری هم از آن گفتوگوی کوتاه دستگیرش شده است که میتواند آینده استرایک را کن فیکون کند.
برای پرنس سؤال شده بود که اصلاً آنها اسم استرایک را از کجا شنیدهاند و سفیر سرزمین پهناور خاوران را چه به این یک وجب خاکِ خاکبرسرِ گمشده در آبهای بالتیک؛ که یککاره نصفهشب کلبه خرابه او را منور فرموده، به فکر روابط دیپلماتیک افتاده است؟ و وقتی این پرسشها را البته با ادبیاتی سیاستمدارانهتر مطرح میکند، جوابی تکاندهنده میشنود...
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه