کتاب خانواده ترسکی؛ جلد دوم

کتاب جرم لیمونادی جلد دوم مجموعه خانواده ترسکی نوشته ژاکلین دیویس و ترجمه نیلوفر خوش‌زبان است. مجموعه خانواده ترسکی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره مجموعه خانواده ترسکی

 ژاکلین دیویس تا به حال سه جلد از مجموعه خانواده ترسکی را منتشر کرده است. این اثر در سال ۲۰۰۸ نامزد جایزه کتاب ماساچوست شد و سال ۲۰۱۱ توانست جایزه Maud Hart Lovelace را از آن خود کند. 

در جلد دوم این مجموعه می‌خوانید که جسی متوجه شده اسکات اسپنسر یک دزد است. او باید این موضوع را روشن کند برای همین در زمین بازی مدرسه سک دادگاه تشکیل می‌دهد و اسکات را محاکمه می‌کند. در این دادگاه مثل هر دادگاه دیگری، قاضی، شاهد و هیئت منصفه حضور دارند. اما اتفاقی می‌افتد که جسی بی‌نهایت تعجب می‌کند. وکیل مدافع اسکات، بهترین دوست او یعنی مگان است. حالا همه چیز به نظر پیچیده‌تر می‌رسد.

کتاب خانواده ترسکی؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

 خانواده ترسکی مجموعه‌ای جالب برای کودکان ۷ تا ۱۲ سال است.

 بخشی از کتاب خانواده ترسکی؛ جلد دوم 

بی‌طرف: (صفت) شخصی که با همه به یک شکل رفتار می‌کند، کسی که در مشاجره از هیچ‌یک از طرفین حمایت نمی‌کند؛ مُنصف و عادل.

جسی در زنگ تفریح اصلاً وقت تلف نکرد. ایوان او را تماشا می‌کرد که از توی یک پاکت بزرگ یکی‌یکی کارت‌ها را بیرون می‌آورد. همهٔ کلاس‌چهارمی‌ها دورش جمع شده بودند.

جسی به ایوان گفت: «تو شاکی هستی.» و یک کارت سبز به او داد که رویش نوشته شده بود «شاکی.» «یعنی جُرم روی تو انجام شده.»

ایوان کارت را با دقت نگاه کرد و گذاشت توی جیب پشت شلوارش. برگزاری یک دادگاه بچگانه به نظرش فکر مسخره‌ای بود. از آن فکرهای مسخرهٔ جسی. اما ایوان به این چیزها عادت کرده بود و تازه این بار شاید صاحب یک ایکس‌باکسِ ۲۰/۲۰ نو هم می‌شد، گذشته از اینکه به همه ثابت می‌شد اسکات گناهکار است. به همین دلیل بود که ایوان بدش نمی‌آمد این راه را هم امتحان کند.

جسی گفت: «من وکیل ایوان هستم.» و یک کارت بنفش برای خودش در نظر گرفت که رویش نوشته شده بود «وکیل‌مدافعِ شاکی.»

بعد رو کرد به اسکات. «تو متهم هستی، یعنی کسی که قراره محاکمه بشه.» کارت بعد رو کرد به اسکات. «تو متهم هستی، یعنی کسی که قراره محاکمه بشه.» کارت زردرنگی به او داد که رویش نوشته شده بود «متهم».

بعد پنج کارت نارنجی را میان بچه‌ها پخش کرد.

اسکات داد زد: «آهای! من نباید وکیل داشته باشم؟»

جسی فوری گفت: «صبر داشته باش! تا یک دقیقهٔ دیگه وکیل‌دار هم می‌شی.» بقیهٔ کارت‌ها را به بچه‌ها داد.

اسکات گفت: «من رایان رو می‌خوام.»

رایان کارت نارنجی‌اش را بالا گرفت و گفت: «شرمنده، من شاهدم.»

«پس پُل رو می‌خوام.»

جسی گفت: «اون هم جزء شاهدهاست.» و آخرین کارت نارنجی را به پل داد. «همهٔ کسایی که روز وقوع جرم توی خونهٔ جک بودن، شاهدن.»

اسکات کارت متهمش را مچاله کرد و گفت: «خب پس کی قراره وکیل من باشه؟»

جسی به سؤال او توجهی نکرد. یک کارت بنفش را بالا گرفت. «مگان، تو عضو هیئت‌منصفه هستی.» قلب ایوان به تاپ‌تاپ افتاد. دست‌کم روی رأی یک نفر می‌توانست حساب کند.