کتاب صدای پای آرامش
معرفی کتاب صدای پای آرامش
کتاب صدای پای آرامش مجموعه اشعار سپید عاشقانه و اثر مشترک فاطمه ملايی (ياس) و فاطمه ملايی (غريب آشنا) است.
در این کتاب شعرهایی عاشقانه را میخوانیم. به دل عاشقانههای شاعران سفر میکنیم و در کوچه باغهای خیال آنان قدم میزنیم. از شیرینی و طراوت میوه درخت احساس آنان، سرمست میشویم و در یک کلام، عشق و آرامش را با شعرهای کتاب صدای پای آرامش، درمییابیم.
کتاب صدای پای آرامش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
صدای پای آرامش، همانطور که از نامش برمیآید، آرامش و عشق را به مخاطبانش هدیه میکند. اگر از دوستداران شعر معاصر هستید، خواندن این اثر را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صدای پای آرامش
با تو میخندم و در کنار خندههایت چای داغی ازجنس گرمای دلت را مینوشم....
با تو به دریایی مینگرم که درآن قاموس دلت را در آن به تماشا مینشینم .......و تپشهای قلبت همانند موج هایی که صخره را نوازش میکند قلب مرا هم آرام....
وبازبا تو، در کنار تو، پرسه زنان در باغ زیتون قدم میزنم و مجنون وار از زیتون نگاهت حبه حبه میچینم........
وباز هم با تو درپشت بام تهران بر قرار همیشگی با هم به دنبال تو میگردیم.....و بازهم......
من و خیال تو باهم به دنبالت میگردیم .......امان از این همه تویی که فقط خیال توست......
من و خیالت هرروزاین راه را با هم میرویم ولی.....دریغ از کمی خودت بودن ......بدون خیالت ......
شهر پر از ردپای ماست ....مرا که نه ....خودت راکه میشناسی رد پایت را دنبال کن در کنار رد خودت رد پایی هست که کمی بوی خستگی میدهد و...... بسیار بوی عشق
***
"ناز"
بازهم منم که درهیاهوی این همه شهر به دنبال ..
تو میگردم.....
و دستهایم را به سوی قطره ای از آسمان دراز میکنم تا شاید نویدی برای آمدنت باشد...
و حالا باید آسمان ناز ابرها را بکشد تا شاید ببارد....
و ابرهم ناز نسیم را.....
و دست هایم هم ناز باران را.....
چقدرباید ناز کشید تا بیایی.......
چه قدردر هیاهوی این همه شهر باید به دنبالت بگردم..........
***
"شهر به شهر"
شب به شب......
شهر به شهر........
آذین میبندم تمام شهر را.......
هرروز بر روی بامهای شهر سفر میکنم ...
تا شوق آمدنت را به تمام شهر نشان دهم....
خوشبختی یعنی همین ........
که با خیال آمدنت تمام شهر راخبر کنم.........
و...
باز هم هر روز به نمایش میگذارم این همه خوشبختی را.........
وبه تماشا مینشینم زیباییت را.....
شب به شب ...........
شهر به شهر.............
به دنبالت میگردم..........
***
"یاس"
باز هم شب...........
باز تاریکی ..........
این تاریکی عجیب بوی یاس میدهد.......
عجیب بوی چادر مادرم را میدهد........
انگارکه مادرم همانند کودکی که با آوای دلنشین لالاییاش به خواب میرفتم....
حالا چادرش را بر سر ماه کشیده تا مبادا نور مهتاب خواب را از چشمهایم بدزدد.........
وحالا سیاهی چادر مادرهم چارهی بیخوابیهایم نمیشود...........
و به ناچار حالا به آغوش می کشم مهتاب هر شب را تا شاید گرمای مهتاب این بار قلبم را خواب کند..
تا برای ساعاتی هم که شده لااقل در خواب عاشقت نباشم.........
کاش بال پروازی بود......
نه به وسعت فرشته ها...........
و نه به وسعت پرنده ها............
به وسعت پرواز قاصدک.........
به وسعت زیباییش.......وبه وسعت سبک بالی اش...
قاصدک پر و بال ندارد...اما........
به وسعت پاکیاش می پرد..........
و یاری به وسعت باد که همیشه پر پرواز رفیق باشد
الهی گاهی بالی به وسعت قاصدک......
گاهی یاری به همراهی باد.....
و گاهی عشقی همچون خودت را در زندگیها جاری کن
حجم
۳۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه
حجم
۳۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه