دانلود و خرید کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج نگین آل آقا
تصویر جلد کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج

کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج

نویسنده:نگین آل آقا
انتشارات:انتشارات یمام
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج

کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج اثری عاشقانه از نگین آل آقا است. در این کتاب مجموعه قطعات ادبی و دلنوشته‌های عاشقانه نویسنده را می‌خوانیم و همراه با او به دنیای عاشقانه‌اش قدم می‌گذاریم. 

کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج مجموعه دلنوشته‌های عاشقانه نگین آل آقا است. نویسنده جوانی که تا به حال کتاب‌های «یک قدم تا صبح» و «بوی گندم» از او منتشر شده است. این عاشقانه‌ها از کنج دل او برآمده‌اند و به خوبی می‌توانند شما را تحت تاثیر قرار دهند. هر کسی که یکبار طعم عاشقی را چشیده باشد و روحش در تلاطم عشق و زندگی گرفتار شده باشد، نوشته‌های این کتاب را درک می‌کند و با آن‌ها زندگی می‌کند.

کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران کتاب‌های عاشقانه را به خواندن کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج دعوت می‌کنیم. 

بخشی از کتاب دو لیوان چای با عطر بهار نارنج

کمدی غمگین

دختر کوچک احساس من، موهایش را بافته و برای عروسک‌هایش شعرهای کودکانه جدیدی از بر کرده است، گوشواره‌هایش جرینگ جرینگ صدا می‌کنند و حیاط خانه را پر از نقش لی لی کرده است، بی بهانه تاب می‌خورد و دیگر منتظر دستی برای تاب دادنش نمی‌ماند، دخترکم قاعده زندگی را مثل جدول ضرب یاد گرفته و مثل شعرهای سهراب از بر است، یاد گرفته روی زخم‌های دلش مرهم بگذارد و اشک‌هایش را بی‌صدا بر گونه بلغزاند و باز بخندد و باز بخندد و باز بخندد... مگر جز این است که زندگی یک کمدی غمگین است؟

یاد یک خاطره

باد، دیوانه‌تر از همیشه بین کوچه‌ها می‌چرخید، من گل‌های داوودی را دسته‌دسته در گلدان‌های شیشه‌ای می‌گذاشتم، به تو فکر می‌کردم و زیر لب آوازهای قدیمی می‌خواندم، از همان آوازها که در گوشِ کوچه پس‌کوچه‌های شهر شلوغمان می‌خواندیم، همان‌ها که وقتی جایی آهنگشان را می‌شنوی انگار گوشه‌ای از قلبت از یاد یک خاطره می‌لرزد، شاید حواست نباشد حتی قطره‌ای اشک هم گونه‌هایت را تر کند... رقص گل‌ها را در آب همیشه دوست داشتم و صدای باد را که مژده پاییز می‌داد.... من همانم که عاشق پاییز بود، فقط قدری خسته‌تر.

رنگین‌کمان

رنگین‌کمان را دوست دارم، ولی باید برای دیدنش بهای سنگینی داد... بهایی به قدر گریه چندین ابر بی‌پناه، تا اشکی نبارد رنگین کمانی پا به دنیا نمی‌گذارد... این رسم زندگیست، ترش و شیرین است مثل انارهای باغ مادربزرگ، هرگز نمی‌توانی همه شیرین‌ها را جدا کنی، اما مگر همین زیبایش نمی‌کند؟ هر صبح که پلک باز می‌کنی نمی‌دانی روز باران است یا رنگین‌کمان، ترش است یا شیرین یا حتی گاهی تلخ یا گس مثل خرمالوی کال، زندگی همین پیچیده رنگ‌به‌رنگ دوست داشتنی‌ست.

کبوتر نیلی

او مرا خوب می‌شناسد، همان کبوتر نیلی‌رنگی که با تمام کبوترها فرق می‌کند، هر روز سر ساعت هفت صبح می‌آید و گوشه بالکن می‌نشیند و بی‌آن‌که آوازی بخواند مرا به سمت خود می‌کشد، چشم‌هایش حسرت دانه ندارد، ولی من همیشه قدری دانه برایش کنار می‌گذارم، او شبیه یک مسافر خسته است که پیغامی را با خود در آسمان حمل می‌کند و گاه جایی روی بالکن یک انسان، قدری خستگی در می‌کند و با چشم‌هایش سعی می‌کند بار پیامش را سبک‌تر کند... از قفس‌ها بیزار است مثل من، و سفر را خوب می‌شناسد مثل من .... گاه فکر می‌کنم او هم‌زمان با من سفرش را به زمین آغاز کرده، اما من بال‌هایم را جا گذاشته‌ام و او حداقل بال‌هایش را به یادگار دارد، در عوض من کفش دارم، کفش‌هایی که نشان می‌دهد با خاک زمین قهرم، خاک، .... چه فرقی دارد اگر از تو دوری کنم وقتی آخر روزی به آغوش تو می‌آیم و از مسیر تو راهم را به سرزمین رؤیاهای نور پیدا می‌کنم.

عاطفه
۱۴۰۰/۱۱/۲۵

هرگز نمیتوان باور دریا را از ماهی گرفت، حتی اگر غیر از تنگ خانه ای نداشته باشد. ______________ دومین اثر کوتاه از این نویسنده بود که خوندم. خیلی به دل نشست. قلمشان مانا. امیدوارم بیشتر بنویسند. فقط اینکه کتاب بیست و هفت صفحه

- بیشتر
مریم
۱۴۰۰/۱۱/۰۸

دوست داشتم

هر گز نمی‌توان باور دریا را از ماهی گرفت حتی اگر هرگز غیر از تنگ خانه‌ای نداشته باشد.
|ݐ.الف
نمی‌دانستیم عشق هرگز مهمان نیست که با دعوت ما بماند یا حتی برود... عشق خود تو بودی و خود من بودم، عشق نام دیگر ما بود.
|ݐ.الف
تو مثل ستاره‌های کویری در برهوتی بی پایان و تاریک، یک معجزه در سیاه‌ترین ساعت شب شاید چند دقیقه مانده به سحر،
|ݐ.الف

حجم

۲۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۲ صفحه

حجم

۲۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان