کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت
معرفی کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت
کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت نوشته محمدربیع سام خانیانی است که در انتشارات آوای نور به چاپ رسیده است. مدرنیسم یک جریان فکری جدید است که درباره آن نظرات متعددی ارائهشده است. برخی دیدگاهها نظری، برخی تاریخی، همچنین گروهی از دیدگاهها، فلسفی و عدهای نیز از دیدگاه جامعهشناسی و سیاست نسبت به آن نظر دادهاند. از نگاه تاریخی، فرایند زمانی مدرنیته یعنی شروع و پایان مدرنیته متفاوت بوده است. برخی انقلاب صنعتی، گروهی رنسانس و برخی دوره روشنگری را آغاز مدرنیته دانستهاند. این روایت در مورد پایان مدرنیسم نیز مصداق دارد.
درباره کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت
مدرنیسم و مدرنیته در غرب بهطور اتفاقی و تصادفی پدید نیامد بلکه پیشینه فکری، عقیدتی و اخلاقی آن از قرن پانزدهم به بعد در آثار و نوشتههای متفکران غرب زمین آشکار شد و در قرن هفدهم و هجدهم به فرهنگ حاکم در غرب تبدیل شد.
مدرنیسم در شرایط خاص زمانی خود، در بسترهای تاریخی، اجتماعی، رنسانس، رفورماسیون، روشنگری و انقلاب صنعتی پا به عرضه وجود گذاشت. ویژگی محوری کانونی مفهوم مدرنیسم تغییر و دگرگونی است. این تغییر را میتوان در دو سطح درونی یعنی اندیشه و بیرونی یعنی نمودهای عینی در نظر گرفت. مدرنیته در سطح اندیشه مفاهیمی چون، عقلانیت، آزادی، برابری، پیشرفت، تغییر، دموکراسی و در مصادیق عینی، صنایع، فنون، ابزارها، سازمانها و... را پدید آورد. مدرنیسم با ورود به صحنه اجتماعی تغییرات و تحولات گوناگونی را در عرصههای متعددی به وجود آورد. مدرنیسم بهعنوان تحولی دورانساز، زمینههای نوعی گسست و چرخش بنیادی را در ابعاد و زوایای هدایتی فراهم کرد. مدرنیته با ترسیم ابعاد هستی شناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی ویژهای که در تمایز با دنیای سنت قرار میگرفت به ترسیم چشماندازهای هویتی متمایز و خاصی مبادرت نمود. مدرنیسم در طی فرایند پیدایش تا تکامل دستاوردهای بیشماری را بر جای گذاشت اگرچه کاستیهای در این جریان فکری به چشم میخورد اما در مجموع دستاوردهای مفیدی در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای جامعه به ارمغان آورد. در این مسیر تعلیم و تربیت، نیز از این تغییرات بینصیب نماند. آموزشوپرورش ازجمله نهادی است که از طریق مدرنیسم تغییرات مهمی را پذیرفت. مهمترین دستاورد مدرنیسم در زمینه تعلیم و تربیت اجباری کردن است که تأثیرات به سزایی در همگانی کردن آموزشوپرورش در جهان بر جای گذاشت. اهداف، محتوا و روشهای تعلیم و تربیت نسبت به گذشته تغییر یافت. با توجه به نقش مهم مدرنیسم میتوان این پرسش را مطرح کرد که مدرنیسم چیست، اصول و مؤلفههای مدرنیته کدماند؟ مبانی فلسفی مدرنیسم یا به عبارتی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی مدرنیسم را چگونه میتوان تحلیل کرد و یا بهطورکلی مدرنیسم چه تحولاتی را در ساختار اجتماعی و آموزشوپرورش ایجاد نموده است. چه نظریههایی در آموزشوپرورش مطرحشده است. آیا مدرنیسم توانسته است به آرمانهای خود دست یابد. چه نقدهایی بر مدرنیته و دیدگاههای تربیتی آن صورت گرفته است.
در حوزه تعلیم و تربیت در مورد مدرنیسم و تعلیم و تربیت کتابی نوشتهنشده است. اما در مورد پستمدرنیسم تألیفات بسیاری مشاهده میشود. این کتاب اولین اثر در این مورد است که در پنج فصل تعلیم و تربیت در دوران مدرن و تاثیر مدرنیم بر مسئله تعلیم و تربیت را بررسی کرده و آراء تربیتی نظریهپردازان مدرنیته را تشریح کرده است.
خواندن کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دستاندرکاران علوم تربیتی و آموزشی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب مدرنیسم و تعلیم و تربیت
کئورگ ویلهلم فریدریش هگل در سال ۱۷۷۰ در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. هنگام شروع انقلاب فرانسه او نوزده سال داشت. او روشنگری فرانسه را و همچنین کارهای ناپلئون را میستود. کتابهای متعددی نوشت که برخی از آنها عبارتند از:
تالیف پدیدارشناسی روح، علم منطق، فلسفه تاریخ و فلسفه حق. هگل برجسته ترین چهره ایدهآلیسم آلمانی بعد از کانت محسوب میشود. کانت بر این نظر بود که نمودهای واقعیت نمایی از صافی ذهن بشر گذر میکند، هگل از این هم پیشتر رفت و مدعی شد که ذهن نه تنها واقعیت را تنظیم میکند و ساختار میبخشد بلکه در واقع آن را تولید میکند و میسازد. به عبارت دیگر واقعیت صرفا ذهن یا روح (Geist آلمانی) است. این ادعا منجر به پیریزی فلسفهای شد که هگل خود آن را ایدهآلیسم مطلق نامید. جمله معروف هگل این بود که هر آنچه واقعی است عقلانی و هر آن چه عقلانی است واقعی است. همچنین هگل بعد تازهای را به فلسفه اضافه کرده است و آن بعد تاریخی است.
به عبارت دیگر واقعیت را بر حسب تبیین تاریخی بیان کرد. او واقعیت تاریخی رابا اندیشه دیالکتیکی بیان کرد. و این فرایند را از طریق مفاهیم تز، آنتی تز و سنتر شرح داد. در نهایت واقعیت به ایده کلی یا نهایی یعنی روح یا ایده مطلق منتهی میشود. در نظر هگل تجسم نهایی عقل را میتوان در دولت قانون سالار مدرن یافت.
هگل را تبیین گر مدرنیسم میدانند. هگل در پایان دوره روشنگری یعنی در قرن نوزده زندگی میکرد و بحرانهای روشنگری یعنی توجه زیاد به عقلانیت را متوجه بود. در دوران او مخالفان روشنگری یعنی رومانتیکها نیز در فعالیت بودند. او توانست سنتزی از دوجریان فکری روشنگری و رمانتیکی به نفع روشنگری ارائه دهد. نظر او برعکس کانت که واقعیات را به دو دسته نومن و فنومن تقسیم کرد، به حالت وحدت بخش در ایده مطلق تعریف کرد. او به جای کاجیتیو دکارت مفهوم روح مطلق یا ... را مطرح کرد که در واقع بازگشت به مفهوم عقل یونانی (لوگوس) بود.
هگل تعلیم و تربیت حقیقی را گذر از مراحل مختلف تکامل فرهنگی بشر میداند. هگل معتقد بود که حداقل برخی از افراد میتوانند هرچه را در تاریخ تفکر جمعی انسان مورد لزوم است بدانند (اوزمن ـ کراوی، ۱۳۸۷: ۴۷)
تربیت در نظر هگل فرایندی است که به وسیله آن آزادی به دست میآید. باید به خاطر داشت آزادی در نظر هگل خود رهبری نیست بلکه یکی شدن با اندیشه کلی است. او میگوید در نخستین مرحله تربیت والدین عاملهای موثرند و این فرایند برونی را میرساند در دومین مرحله مدرسه جانشین والدین میشود و این مرحله با دوران دیگری از رشد کودک منطبق است او اکنون از نیروها و فردیت خویش آگاه میشود با طبیعت احساس بیگانگی میکند و این مرحله به شدت ذهنی است. معلم ایجاد کننده هم نهاد است او به شاگرد کمک میکند تا نیروهای خود را پرورش دهد و در عین حال مفهوم کلی را درک کند. تربیت در نظر هگل فرایند سختی است. شاگرد باید طبیعت را با روح آشتی دهد و از احساس به آرمانهای پایدار و دانشی از اصول مطلق ارتقا یابد. هگل طرفدار نظارت بر اندیشه است و میگوید به شاگرد باید آموخته شود که از مقامات دولتی اطاعت کند زیرا ما خود را فقط با خدمت بر یک مقام کامل میکنیم.
حجم
۲۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۲۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه