کتاب هتل پنج بلوط؛ جلد دوم
معرفی کتاب هتل پنج بلوط؛ جلد دوم
کتاب مهمان سلطنتی نوشته کلی جرج که با ترجمه زینب خامهیار منتشر شده است، جلد دوم کتاب هتل پنج بلوط است. این کتاب را انتشارات پرتقال برای بچههای علاقهمند به داستان منتشر کرده است.
درباره کتاب مهمان سلطنتی؛ هتل پنج بلوط؛ جلد دوم
طوفان شدید خانه مونا موشه را خراب میکند، او در جنگل سرگردان میشود تا این که خیلی اتفاقی راهش به هتل دلگشا میرسد. هتل دلگشا با تمام هتلهای دیگر فرق دارد. در این هتل یه دنیای شگفتانگیز در جریان است. این هتل یک پیشخدمت کم دارد و مونا تصمیم میگیرد در آن مشغول به کار شود. به این ترتیب مونا در بزرگترین هتل جنگل فِرنوود استخدام میشود. همهی حیوانات از راه های دور و نزدیک به اینجا میآیند تا یک شب در این هتل بمانند و استراحت کنند.
مونا در خانه جدید خود در هتل پنج بلوط خوشحال است. او دوستان زیادی دارد. کمکم زمستان از راه میرسد و حیواناتی که زمستانها به خواب میروند برای خوابیدن به هتل میآیند و کمکم اتاقها پر میشود. کارکنان هتل از این فرصت استفاده میکنند و جشن کوچکی برای خودشان برگزار میکنند. مونا از شرکت در اولین جشن زمستانی خیلی هیجان زده است. در آن جشن همه به هم هدیه میدهند، اما مونا خبر ندارد باید برای دوستانش هدیه بگیرد و از این بابت احساس شرمندگی میکند. در همین زمان یک مهمان سلطنتی به هتل میآید و هتل درگیر کمبود غذا میشود و یک دزد باعث اتفاقات بدی میشود.
خواندن کتاب مهمان سلطنتی؛ هتل پنج بلوط؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کودکان بالای هشت سال علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مهمان سلطنتی؛ هتل پنج بلوط؛ جلد دوم
قای گیبسون جواب داد: «اوه، خیلی خیلی لطف میکنی.»
موشخرما تلوتلوخوران پشت سر مونا راه افتاد. از دالان بیرون رفتند، از سالن ورودی رد شدند و رسیدند به راهپله. آقای موشخرما هی با خودش میگفت: «اوه، سایه، تو هم بیا دیگه. جا واسه هر دوتامون هست.»
توی راهپله، که با نور کرمهای شبتاب روشن شده بود، سایهٔ موشخرما و مونا دنبالشان روی دیوار از پلهها پایین میرفت.
مونا و آقای گیبسون پایین و پایین و پایینتر رفتند. از کنار آشپزخانه، رختشویخانه و اتاق خواب کارکنان گذشتند تا رسیدند به اتاقهای زیرزمین که لابهلای ریشههای هتل دلگشا ساخته شده بودند.
دالانِ آنجا تاریکتر و زمینش خاکی و سرد بود. بادخور مخصوصی درست کرده بودند تا هوای بیرون توی زیرزمین جریان پیدا کند و دمای هوای اتاقها تنظیم شود. اگر زیادی سرد میشد، مهمانها نمیتوانستند خوب بخوابند. اگر خیلی گرم میشد، فکر میکردند بهار شده و زود از خواب بیدار میشدند.
هیچکس بیدار نبود. همه جور صدای خُروپُف، از جیرجیر حیوانات کوچک تا خُرناسهای گوشخراش حیوانات بزرگتر، توی راهرو پیچیده بود. مونا آقای گیبسون را بُرد تا تهِ دالان، از انباری گذشتند و به درهای کوچک و بزرگی رسیدند که همهشان بسته بودند. به دستگیرهٔ تمام درها تابلوی کوچکی آویزان بود که رویشان نوشته بود: لطفاً تا بهار مزاحم نشوید.
ولی تابلوی دستگیرهٔ اتاق آقای گیبسون پشتورو شده بود و رویش نوشته بود: بیدارم. لطفاً اتاقم را تمیز کنید.
مونا او را بُرد توی اتاق.
نور ملایم یک فانوس اتاق را روشن کرده بود. اتاق وسایل تزیینی زیادی نداشت، فقط روی دیوار چندتا عکس دیده میشد؛ عکس چند حیوان که خوابیده بودند. مثل بقیهٔ اتاقهای مخصوص خواب زمستانی، توی این اتاق هم رختخواب بیشتر فضا را گرفته بود. رختخواب مخصوص موشخرماها را از علفهای خشک خوشبو درست میکردند.
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
بی نهایت جذاب و عالی😍 این کتاب رو از دست ندید⚠️ میلیون ها ستاره هم براش کمه⭐
کتابش معرکه هست.. مثل برنامه کودک زمان بچگیه😀😀😀😀🐸🦉🐭🐹🐀🐥🐦ممنون از طاقچه که به بینهایت اضافه کردی🌷❤🏅🏅🏅🏅
عالیه فقط میتونم بگم عالیه💙 طی ۳ روز خواندمش 🤓 من عاشق این کتابم ✨🌱
یک مجموعه ناز و دوستداشتنی🐁❄
عالی😉 پرتغالی🍊
این رو حتما بخوانید من خوشم اومد ازش واقعا عالی بود فقط جلد ۳رو بیشتر بنویسیم ممنونم. 🙂🙂♡☆
محشره ! مرسی از دوست خوبم که بهم معرفیش کرد (^_^;) این مجموعه چهار جلدیو از دست ندید📚📖