کتاب سلامتی معجزه معجزات
معرفی کتاب سلامتی معجزه معجزات
کتاب سلامتی معجزه معجزات نوشته ارشاد عظیمزاده است که در انتشارات آرمان رشد به چاپ رسیده است. این کتاب به ما روش پیشگیری از بیماری؛ طولانی شدن جوانی و درمان بدون دارو را نشان میدهد.
درباره کتاب سلامتی معجزه معجزات
آیا میتوان از بیماریها بدون استفاده از دارو و درمان رهایی یافت؟ پاسخ این سوال را ارشاد عظیمزاده در کتاب سلامتی معجزه معجزات داده است. او که خود سالها با بیماریهایی دست به گریبان بوده در این کتاب به شما میگوید که چگونه با استفاده از روش یک دانشمند ژاپنی به اسم کاتسو دزو نیشین بدون دارو دردهایش را درمان کرده است. او تجربیات و آموختههایش را در این زمینه با علاقهمندان به اشتراک گذاشته است.
او در این کتاب به بیماریها با نگاهی جدید نگریسته و با این نگاه به ریشهیابی علت آنها پرداخته و از امانات موجود در طبیعت به عنوان راهنمای درمان بهره گرفته است. این کتاب به ما روش پیشگیری از بیماری، طولانی شدن جوانی و درمان بدون دارو را نشان خواهد داد.
خواندن کتاب سلامتی معجزه معجزات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید با روشهای درمان بدون داروی بیماریها آشنا شوید، این کتاب اطلاعات ارزشمندی را در اختیارتان خواهد گذاشت.
بخشی از کتاب سلامتی معجزه معجزات
درد سنگین و عدم توانایی پزشکان از درمان بیماری ام که تمام وجودم را گرفته بود و جسم مرا به میت بی جانی تبدیل کرده بود. به هیچ وجه نمیتوانستم خود را راضی کنم که در جوانی بمیرم. مگر در این دنیا چه دیده بودم؟ چه ساخته بودم که چه ببینم. هفته ای دو بار مشاورین پزشکی روش های معالجه را عوض میکردند. من میخواستم زنده بمانم آن هم خیلی محکم میخواستم.
یک دانشمند فرانسوی باعث شد شمع در حال خاموشی من، به خاموشی نگرود و شمع خاموش نشود. آن هم با مقالهاش در مجلّهٔ بینالمللی سلامت. پزشک دهکدهٔ زادگاه خودم و افراد محلّی روستای خودمان، بیماری را که، با داروهای قوی، مانند: پریرنیزولون نتوانسته بود سالم شود، شفا دادند. ظاهراً معجزهای شده بود. در روستایی گرمسیر جایی که آفتاب ظهر، آدم را مثل نیزه از هزار جا سوراخ میکرد و مرغ و جوجه لَه لَه زنان زیرسایهٔ درخت توت وِلو شده بودند، میان لحاف و تشک پشمیو در پوشش لباس های ضخیم، در اتاقی که در و پنجرهٔ آن محکم بسته شده بود، قرارگرفته بودم. چیزی که مرا میلرزاند بیماری مالاریا نبود بلکه نفس سرد و لرزان مرگ بود و این جریمه روشن زندگی من بود. امّا کسی که باعث قوّت گرفتن نبضم شد، کسی نبود مگر پزشک محلّی ده. البتّه او فاقد مدراک علمیبالا بود ولی در حقیقت پزشک اصلی من بود. در چشم های آن مرد حسّ عمیقِ تأسّف و رحمت و شعلهٔ به هم پیچیده ای را دیدم و تمام قوای خود را صرف صحبت بدون تکلّف وی کردم. گفتم القاب پزشکان عالی مرتبهٔ من در باکو ترا نترساند و این سؤال که مریضی را که آنها نتوانستند معالجه کنند من چه طور معالجه کنم به ذهنت خطور نکرد؟ وی گفت که تو نخواهی مُرد. صحبت های صمیمیکه از دل بر می آمد روی پزشک تأثیر گذاشت. تمام نیرویم را جمع کردم تا تبسمیبکنم و این صحبت من قیافه اش را عوض کرد. مقداری جرأت کردم و گفتم: «به من در مورد دو مسئله کمک کن: اوّل مرا از این بت ناامیدی رها کن و دوّم، جسم من از طاقت افتاده به طوری که توان برداشتن قاشقی را ندارم؛ کاری کن کمیجان بگیرم با بقیهاش کاری نداشته باش.
وی با جرأت شروع به کار کرد. علت اصلی تب را آشکار کرد. گلو و زبان کوچک در وضع وخیمیبود. اگر باعث تعجّب هم باشد باید بدانید در بیمارستان به این موضوع اهمّیت نداده بودند. پرستار دهکده معالجه را از اینجا شروع کرد. شیره گیاه ازوای سهساله را با عسل مخلوط کرد و بعد از چند روز نگه داشتن، روزی سه مرتبه به خورد من داد و به اندازهٔ یک قاشق چایخوری به من ویال گلوکز تزریق کرد و قرص هولیتترین و آسپرین به من داد. مادرهای موسفید نیز بیکار ننشستند. هر روز گزنههای رسیده را دسته کرده و به ران و به بازوهایم میزدند؛ طوری که گوشت تنم کبود میشد. لکه لکه کبودی بر تنم ظاهر میشد، امّا هیچ چیزی حس نمیکردم. گزنهٔ رسیده به آن محکمیباعث احساس درد در من نمیشد؛ پاهایم که از فرط بادکردن مثل خیک شده بود فاقد احساس بود. این گزنه تراپی ده روز ادامه داشت. روز یاز دهم احساس کردم، گزنهها پاهایم را میزنند و سلسله اعصاب مرده
ی من مجدّد شروع به کار کرد. روزی چند مرتبه دم کردهٔ گزنه را به من میدادند و گزنه را در آش برنج میریختند. آن وقت ها درونم احساس سبکی خوبی میکردم.
علاوه بر این کارها به نصیحت یکی از دوستان شاغل در دانشکدهٔ آفتامولوژی باکو، هر صبح یک استکان شیر تازهٔ گرم، روغن کره، یک قاشق عسل و یک تخم مرغ میزدم و میخوردم. این چه نصیحتی بود؟
حجم
۴۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۴۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
تا الان ۴۰ صفحه از این کتاب خوندم وبا این که در مورد سلامتی دو نکته در مورد موفقیت یاد گرفتم که از متن کتاب می نویسم خود را در هیچ شرایطی گم نکنید ،چون از هر مشکل می توان رهایی
عالی بود و بسیار کاربردی مخصوصا حرکات ورزشی که توصیه میکند.