کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)
معرفی کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)
کتاب زندگی پس از مرگ دهمین کتاب از مجموعه ما و جهان است. این مجموعه به همت دفتر مطالعات علم و دین موازی تدوین و ترجمه شده و در قالب دفترهایی با همکاری انتشارات پارسیک به تدریج منتشر خواهد شد.
دانش تجربی نوین، به ویژه در چند دهه اخیر، تصویری تازه و شگفتانگیز از جهان را برابر ما گشوده است. تصویری که نه تنها ابعاد حیرتآور و تازهای از جهان را مکشوف ساخته، بلکه موقعیت انسان را در هستی و نیز معنای زندگی و آفرینش را با پرسشهایی بنیادین روبهرو کرده است. اهمیت این پرسشها به ویژه در آن است که علاوه بر منظر علمی، از نظرگاه فلسفی و دینی نیز همیشه جذاب بودهاند، زیرا پاسخ به پارهای از این پرسشها، به دلیل ماهیت هستی شناسانهشان، همواره در زیست فرهنگی و معنوی انسان تاثیر تعیینکنندهای داشتهاند.
درباره مجموعه ما و جهان
مجموعه ما و جهان میکوشد با تکیه بر دانش تجربی نوین، علوم محض و علوم انسانی پاسخهایی نو برای بنیادیترین پرسشهای ما درباره انسان و جهان فراهم آورد.
هریک از کتابهای این مجموعه، با محور قراردادن یکی از این پرسشها، کوشیده است اگر نه پاسخی قطعی، اما دست کم تصویری نسبتا کامل از ابعاد گوناگون پرسش مورد بحث و پاسخهای داده شده ارایه نماید. شش دفتر نخست این مجموعه همبستگی بسیاری با یکدیگر دارند؛ گویی با هر پرسش مسیری به پرسش دیگر گشوده میشود.
درباره کتاب زندگی پس از مرگ
در این دفتر از مجموعهٔ ما و جهان به موضوع «زندگی پس از مرگ» پرداخته شده است. گرچه این موضوع در گذشته صرفا در ادبیات دینی و آیینی جایگاه داشت اما با ثبت تجارب افرادی که مشاهدات خود را در آستانهٔ مرگ -چه در بخشهای بیمارستانی و چه خارج از آن- گزارش کردند، موضوع «حیات پس از مرگ» رنگ و بوی مطالعات علمی به خود گرفت و بدین گونه، پای علم و برخی مطالعات بالینی به این حوزه باز شد.
در فصل نخست کتاب، دکتر مارک فاکس، نویسنده و سخنران به مرور تاریخی این پدیده، یعنی تجربههای نزدیک به مرگ میپردازد. این بخش شامل اطلاعات مهمی (بهخصوص اطلاعات تاریخی) در این باره است و برگرفته از کتاب فاکس از مسیر درهٔ سایهٔ مرگ است که انتشارات راتلج در سال ۲۰۰۳ آن را منتشر کرده است.
در فصل دوم، دیوید لستر، روانشناس آمریکایی از دانشگاه استاکتون به بررسی صرفا علمی موضوع میپردازد. گرچه استیو میلر در فصل سوم کتاب میکوشد رابطهٔ این تجربه با متافیزیک و وجود خدا را نشان دهد اما لستر در تلاش است بررسی کند صرف نظر از اعتقادات رایج به جهان پس از مرگ، آیا «تجربههای نزدیک به مرگ» میتواند دلالتی بر وجود «زندگی پس از مرگ» باشد یا نه؟ حتی اگر پاسخ این پرسش منفی باشد، این امر ربطی به تایید یا رد زندگی پس از مرگ ندارد، بلکه صرفا پیش از هر چیز، کارآمدی این تجربهها را در اثبات آن موضوع ناکافی خواهد دانست.
در فصل سوم، استیو میلر به نقد نگاههایی میپردازد که کوشیدهاند نشان دهند تجربههای نزدیک به مرگ با رویکرد طبیعتگرایانهٔ صرفْ قابل توضیح یا توجیه است. او در کتاب خود با همین عنوان به ناکارآمدی این استدلالها میپردازد و نشان میدهد اینگونه توجیهاتْ ناکارآمد هستند. خوانندهای که بخواهد چیزی فراتر از «تاریخچه» بخواند در این فصل با دقتها و استدلالهای فراوانی مواجه خواهد شد.
خواندن مجموعه ما و جهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این مجموعه را به تمام کسانی که به دنبال پاسخ سوالهای هستیشناسانه هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی پس از مرگ
برای نمونه، اظهارات یکی از راویان دربارهٔ لحظهٔ خروج از جسمش که پس از تصادف آن را تجربه کرده بود، به نقل از مودی چنین بود:
گویی نزدیک به پنج فوت بالاتر از کف خیابان معلق مانده بودم. میتوانم بگویم پنج یارد دورتر از خودرو بودم و محوشدن طنین صدای برخورد تصادف را میشنیدم. میدیدم مردم دواندوان میآمدند و دور ماشین جمع میشدند. دوستم را دیدم که بهشدت حیرتزده از ماشین پیاده شد. از لابهلای مردم، تن خودم را زیر آهنپارهها دیدم و میدیدم آنها میکوشند مرا بیرون بیاورند. پاهایم کامل پیچیده بودند و همه جا پر از خون بود (مودی، ۱۹۷۵:۳۷).
سفر یکی از راویان در میان «تونل تاریک» که در آن صدایی را میشنید که مودی آن را «صدای مزاحم» توصیف کرده است، به همان اندازه عجیب بود:
در یک بعد از ظهر حالم خیلی بد شد و به سرعت مرا به بیمارستان رساندند. هنگامی که رسیدم تصمیم گرفتند مرا بخوابانند اما چون بسیار کمسن بودم دلیلش را نفهمیدم. در آن زمان برای بیهوشی از اتر استفاده میشد. آنها با گذاشتن دستمالی روی بینیام مرا خواباندند. بعدها به من گفتند وقتی آن کار را کرده بودند، قلبم از تپش ایستاده بود. آن زمان نمیدانستم دقیقا برایم چه اتفاقی افتاده است اما به هر حال وقتی چنین اتفاقی رخ داد من حالت خاصی را تجربه کردم. خوب، اولین چیزی که اتفاق افتاد ـمیخواهم درست همانطور که بود، توضیحش بدهمـ آن بود که صدای زنگ مانندی را مثل برررررررنگ، برررررررنگ، برررررررنگ، کاملا با ریتم حس کردم. سپس میان چیزی حرکت میکردم؛ شاید فکر کنید خیلی عجیب است اما من میان جایی طولانی و تاریک حرکت میکردم. چیزی مانند مجرای فاضلاب. واقعا نمیتوانم آن را برایتان توضیح بدهم.
حجم
۳۷۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
نظرات کاربران
چاپی رو دارم.صرفا یک کتاب مقاله طور هستش که برای من جذاب نبود. آنسوی مرگ رو بهتون پیشنهاد می کنم.از هر حیث عالی تر و روایتی تر هستش.
لطفا در بینهایت قرار دهید.