دانلود و خرید کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰) مارک فاکس ترجمه فروغ کیان‌زاده
تصویر جلد کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)

کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)

معرفی کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)

کتاب زندگی پس از مرگ دهمین کتاب از مجموعه ما و جهان است. این مجموعه به همت دفتر مطالعات علم و دین موازی تدوین و ترجمه شده و در قالب دفترهایی با همکاری انتشارات پارسیک به تدریج منتشر خواهد شد.

دانش تجربی نوین، به ویژه در چند دهه‌ اخیر، تصویری تازه و شگفت‌انگیز از جهان را برابر ما گشوده است. تصویری که نه تنها ابعاد حیرت‌آور و تازه‌ای از جهان را مکشوف ساخته، بلکه موقعیت انسان را در هستی و نیز معنای زندگی و آفرینش را با پرسش‌هایی بنیادین رو‌به‌رو کرده است. اهمیت این پرسش‌ها به ویژه در آن است که علاوه بر منظر علمی، از نظرگاه فلسفی و دینی نیز همیشه جذاب بوده‌اند، زیرا پاسخ به پاره‌ای از این پرسش‌ها، به دلیل ماهیت هستی شناسانه‌شان، همواره در زیست فرهنگی و معنوی انسان تاثیر تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند.

درباره مجموعه ما و جهان

مجموعه ما و جهان می‌کوشد با تکیه بر دانش تجربی نوین، علوم محض و علوم انسانی پاسخ‌هایی نو برای بنیادی‌ترین پرسش‌های ما درباره انسان و جهان فراهم آورد.

هریک از کتاب‌های این مجموعه، با محور قراردادن یکی از این پرسش‌ها، کوشیده است اگر نه پاسخی قطعی، اما دست کم تصویری نسبتا کامل از ابعاد گوناگون پرسش مورد بحث و پاسخ‌های داده شده ارایه نماید. شش دفتر نخست این مجموعه هم‌بستگی بسیاری با یک‌دیگر دارند؛ گویی با هر پرسش مسیری به پرسش دیگر گشوده می‌شود.

درباره کتاب زندگی پس از مرگ

در این دفتر از مجموعهٔ ما و جهان به موضوع «زندگی پس از مرگ» پرداخته شده است. گرچه این موضوع در گذشته صرفا در ادبیات دینی و آیینی جایگاه داشت اما با ثبت تجارب افرادی که مشاهدات خود را در آستانهٔ مرگ -چه در بخش‌های بیمارستانی و چه خارج از آن- گزارش کردند، موضوع «حیات پس از مرگ» رنگ و بوی مطالعات علمی به خود گرفت و بدین گونه، پای علم و برخی مطالعات بالینی به این حوزه باز شد.

در فصل نخست کتاب، دکتر مارک فاکس، نویسنده و سخنران به مرور تاریخی این پدیده، یعنی تجربه‌های نزدیک به مرگ می‌پردازد. این بخش شامل اطلاعات مهمی (به‌خصوص اطلاعات تاریخی) در این باره است و برگرفته از کتاب فاکس از مسیر درهٔ سایهٔ مرگ است که انتشارات راتلج در سال ۲۰۰۳ آن را منتشر کرده است.

در فصل دوم، دیوید لستر، روان‌شناس آمریکایی از دانشگاه استاکتون به بررسی صرفا علمی موضوع می‌پردازد. گرچه استیو میلر در فصل سوم کتاب می‌کوشد رابطهٔ این تجربه با متافیزیک و وجود خدا را نشان دهد اما لستر در تلاش است بررسی کند صرف نظر از اعتقادات رایج به جهان پس از مرگ، آیا «تجربه‌های نزدیک به مرگ» می‌تواند دلالتی بر وجود «زندگی پس از مرگ» باشد یا نه؟ حتی اگر پاسخ این پرسش منفی باشد، این امر ربطی به تایید یا رد زندگی پس از مرگ ندارد، بلکه صرفا پیش از هر چیز، کارآمدی این تجربه‌ها را در اثبات آن موضوع ناکافی خواهد دانست.

در فصل سوم، استیو میلر به نقد نگاه‌هایی می‌پردازد که کوشیده‌اند نشان دهند تجربه‌های نزدیک به مرگ با رویکرد طبیعت‌گرایانهٔ صرفْ قابل توضیح یا توجیه است. او در کتاب خود با همین عنوان به ناکارآمدی این استدلال‌ها می‌پردازد و نشان می‌دهد این‌گونه توجیهاتْ ناکارآمد هستند. خواننده‌ای که بخواهد چیزی فراتر از «تاریخچه» بخواند در این فصل با دقت‌ها و استدلال‌های فراوانی مواجه خواهد شد.

خواندن مجموعه ما و جهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه را به تمام کسانی که به دنبال پاسخ سوال‌های هستی‌شناسانه هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زندگی پس از مرگ

برای نمونه، اظهارات یکی از راویان دربارهٔ لحظهٔ خروج از جسمش که پس از تصادف آن را تجربه کرده بود، به نقل از مودی چنین بود:

گویی نزدیک به پنج فوت بالاتر از کف خیابان معلق مانده بودم. می‌توانم بگویم پنج یارد دورتر از خودرو بودم و محوشدن طنین صدای برخورد تصادف را می‌شنیدم. می‌دیدم مردم دوان‌دوان می‌آمدند و دور ماشین جمع می‌شدند. دوستم را دیدم که به‌شدت حیرت‌زده از ماشین پیاده شد. از لابه‌لای مردم، تن خودم را زیر آهن‌پاره‌ها دیدم و می‌دیدم آن‌ها می‌کوشند مرا بیرون بیاورند. پاهایم کامل پیچیده بودند و همه جا پر از خون بود (مودی، ۱۹۷۵:۳۷).

سفر یکی از راویان در میان «تونل تاریک» که در آن صدایی را می‌شنید که مودی آن را «صدای مزاحم» توصیف کرده است، به همان اندازه عجیب بود:

در یک بعد از ظهر حالم خیلی بد شد و به سرعت مرا به بیمارستان رساندند. هنگامی که رسیدم تصمیم گرفتند مرا بخوابانند اما چون بسیار کم‌سن بودم دلیلش را نفهمیدم. در آن زمان برای بیهوشی از اتر استفاده می‌شد. آن‌ها با گذاشتن دستمالی روی بینی‌ام مرا خواباندند. بعدها به من گفتند وقتی آن کار را کرده بودند، قلبم از تپش ایستاده بود. آن زمان نمی‌دانستم دقیقا برایم چه اتفاقی افتاده است اما به هر حال وقتی چنین اتفاقی رخ داد من حالت خاصی را تجربه کردم. خوب، اولین چیزی که اتفاق افتاد ـ‌می‌خواهم درست همان‌طور که بود، توضیحش بدهم‌ـ آن بود که صدای زنگ مانندی را مثل برررررررنگ، برررررررنگ، برررررررنگ، کاملا با ریتم حس کردم. سپس میان چیزی حرکت می‌کردم؛ شاید فکر کنید خیلی عجیب است اما من میان جایی طولانی و تاریک حرکت می‌کردم. چیزی مانند مجرای فاضلاب. واقعا نمی‌توانم آن را برای‌تان توضیح بدهم. 

جیمی جیم
۱۳۹۹/۱۲/۰۴

چاپی رو دارم.صرفا یک کتاب مقاله طور هستش که برای من جذاب نبود. آنسوی مرگ رو بهتون پیشنهاد می کنم.از هر حیث عالی تر و روایتی تر هستش.

dandy_mhr
۱۴۰۰/۰۱/۲۸

لطفا در بی‌نهایت قرار دهید.

یکی از آن‌ها توصیف‌های مردی است که با مادر خود ارتباط دوباره برقرار می‌کند و می‌گوید: هیچ شکی نیست که کسی که در آینه دیدم مادرم بود! نمی‌دانم از کجا آمد اما متقاعد شدم چیزی که دیدم شخصی واقعی بود. او از آینه به بیرون نگاه می‌کرد و مرا دید. نمی‌توانم بگویم چه لباسی بر تن داشت اما می‌توانم بگویم سنش در حد اواخر هفتاد سالگی‌اش بود؛ نزدیک به همان سنی که از دنیا رفت. با وجود این، سرحال‌تر و شادتر از زمانی بود که عمرش رو به پایان بود. لبهایش بی‌حرکت بود اما با من حرف می‌زد و من به‌روشنی صحبتش را می‌شنیدم. او به من گفت: «من خوبم» و با خوشنودی لبخند زد. زمانی که به او نگاه می‌کردم بی‌نهایت راحت بودم. دستانم سوزن‌سوزن می‌شد و حس می‌کردم سرعت تپش قلبم بالا رفته است.
محسن
«کسانی که آن‌جا دیدم به نظرم مانند روح نمی‌آمدند، بلکه مردان و زنانی بودند غرق در فکر. آن‌ها به منظم‌ترین شکل ممکن داشتند به کارهای مهم خود می‌رسیدند. نظم کاملی حاکم بود و هر کس کاری بر عهده داشت که گویا آن کار به شغل‌شان مربوط می‌شد. تمام آن مردان و زنان به انجام کار ویژه و معینی گماشته شده بودند که در راستای برنامهٔ بسیار سازمان‌یافته‌ای بود»
UNKNOWN.........
دمای بدنش به حد مهلکی تا ۱۰۵ درجه رسید و وضعیتش به گونه‌ای شد که تجربه‌های عجیبی به او دست می‌داد که برخی از آن‌ها، تجربه‌های برون‌کالبدی، فرورفتن به خلا سیاه، حرکت در تونل تاریک و ورود به نوری تابناک و تسکین‌دهنده بود.
محسن
این پژوهش این نتیجه را نیز در بر داشت که در پی تجربهٔ نزدیک به مرگ «هیچ تغییری در شکل اصلی باور دینی شخص رخ نمی‌داد؛ به بیانی، هیچ کس از لاادری‌بودن به معتقد، از پروتستان به کاتولیک، از کاتولیک به یهودی تغییر عقیده نداد» (سابوم، ۱۹۸۲:۱۷۹). از این رو، با آن‌که گاه می‌توان عمیق‌ترشدن پای‌بندی مذهبی را در اثر تجربهٔ نزدیک به مرگ دید، هیچ تغییر دینی‌ای گزارش نشده است.
محسن
متوجه می‌شود هنوز هم دارای «جسم» است اما با ماهیت و توانایی‌هایی کاملا متفاوت از جسم قبلی‌اش
محسن
بسیاری از افراد گفتند پس از تجربهٔ نزدیک به مرگ، ترس‌شان از مرگ کم‌تر شده که این امر به دلیل دل‌پذیری آن تجربه بوده است
UNKNOWN.........
رینگ و فرانکلین (۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۱) دریافتند در نمونهٔ آنان که شامل افرادی بود که اقدام به خودکشی کرده بودند، ۴۷ درصد تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند. همه گفته بودند که به آن‌ها احساس آسودگی و سلامت دست داده بود و نزدیک به نیمی‌شان گفتند وارد تاریکی یا نوعی مه شده بودند و تجربهٔ برون‌کالبدی داشتند. البته کسانی که تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند گفتند حتی با این‌که تجربهٔ آنان بسیار دل‌پذیر بود، دیگر از این پس به فکر خودکشی نخواهند افتاد.
UNKNOWN.........
مودی (۱۹۷۷) دریافت کسانی که در پی اقدام به خودکشی تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند، در شکل کلی می‌گویند دیگر هرگز به فکر خودکشی نخواهند افتاد. به نظر می‌رسد آنان عزم خود را برای زندگی جزم می‌کنند. آنان همچنین گزارش دادند مرگ خودکشی‌وارشان هیچ چیز را حل نکرد و انگار مشکلات‌شان در آن جهان دیگر نیز همچنان همراه‌شان بود. مودی (۱۹۸۸) همچنین مدعی شد افرادی که قصد خودکشی دارند با خواندن مطالبی دربارهٔ تجربه‌های نزدیک به مرگ تمایل کم‌تری نسبت به این کار پیدا می‌کنند.
UNKNOWN.........
هنگامی که مُردم همه جا تاریک شد اما من به میان دشتی پر از گل رفتم و زمانی که بیرون آمدم، همه‌چیز ناپدید شد. در امتداد مسیری راه رفتم و به دو راهی‌ای رسیدم که دو مرد، هر کدام در یکی از جاده‌ها، ایستاده بودند. هر دو می‌گفتند به جادهٔ خودشان پا بگذارم. فرصت فکر کردن نداشتم؛ برای همین دنبال یکی از آنان رفتم... مرد دستم را گرفت و وارد روستایی شدیم. آن‌جا نردبان بلندی پیدا کردیم که به بالای خانه‌ای می‌رفت. از نردبان بالا رفتیم اما وقتی به بالای نردبان رسیدیم، شنیدم صدایی می‌گفت: «حالا وقت آمدنِ تو نیست. همان‌جا بمان. گروهی را می‌فرستم تا تو را برگردانند». آن خانه در جایی واقع نشده بود. در هوا معلق بود و انگار حول محوری می‌چرخید. درون آن خانه هر چه می‌خواستی بود و من دلم می‌خواست همه را ببینم. تعدادی مرد مشغول کار با فولاد بودند و برخی مردان دیگر هم کشتی می‌ساختند و گروه دیگری از مردان خودرو می‌ساختند
UNKNOWN.........
این افراد اغلب این ادعاهای مهم را داشتند که به جهان‌های دیگری رفته‌اند، دوستان و اقوام درگذشتهٔ خود را دیده‌اند و دشت و نهرهای بهشتی را از نظر گذرانده‌اند و پس از آن از سوی «وجودی نورانی» و ملکوتی و پر از عشق مورد قضاوت ظریف اما بخشاینده‌ای قرار گرفته‌اند
UNKNOWN.........

حجم

۳۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان