دانلود و خرید کتاب ژاکت آبی ژاکلین نووگراتز ترجمه جواد تمنانلو
تصویر جلد کتاب ژاکت آبی

کتاب ژاکت آبی

معرفی کتاب ژاکت آبی

کتاب ژاکت آبی اثری از ژاکلین نووگراتز با ترجمه جواد تمنانلو است. این کتاب روشی نوین و الهام‌بخش را معرفی می‌کند تا پلی بر شکاف بین غنی و فقیر در جهان در هم تنیده باشد. 

این کتاب به معرفی روش صندوق آکیومن می‌پردازد. روشی اقتصادی که در کشورهای فقیر دنیا، در راستای ایجاد تغییرات مثبت اقتصادی فعالیت می‌کند. 

درباره کتاب ژاکت آبی

ژاکت آبی داستان الهام‌بخش ژاکتی آبی رنگ است که به عنوان هدیه به ژاکلین نووگراتز رسیده بود. او این ژاکت را عمیقا دوست داشت اما زمانی که برایش کوچک شد آن را به خیریه بخشید. یازده سال بعد در روآندا همان ژاکت را که نامش هم بر روی آن دوخته شده بود، تن پسربچه‌ای دید. در همین لحظه بود که متوجه جهان و مردمی که در آن زندگی می‌کنند، بیش از چیزی که فکرش را می‌کند، بهم مرتبط و وصلند.

او با الهام از این ماجرا، صندوق «آکیومن» را در سال ۲۰۰۱ تأسیس کرد. این صندوق پیشگام در روش جدیدی از سرمایه گذاری به نام سرمایه گذاری صبورانه است؛ چیزی بین سرمایه‌گذاری خطرپذیر و خیریه‌های معمول. همچنین هدف آن این است که در کشورهایی که شهروندان زندگی خود را با روزی کمتر از چهار دلار می‌گذارنند، تغییراتی اساسی ایجاد کند. شاید دلیل موفقیت این روش، رویکرد این صندوق به مشتریانش باشد؛ مردمان کم‌درآمدی که نه به ‌عنوان قربانیان منفعل، بلکه به‌عنوان مشتریانی بالقوه و فعالان نوپای اقتصادی  دیده می‌شوند. 

کتاب ژاکت آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب ژاکت آبی را به تمام کسانی که دوست دارند در تغییر دنیا نقشی بر عهده بگیرند، پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب همچنین برای فعالان اقتصادی نیز اثری مفید است. 

درباره ژاکلین نووگراتز

ژاکلین نووگراتز در رشته بانکداری بین‌المللی تحصیل کرده بود و متخصص توسعه بود. مدیریت ارشد کسب‌وکار را در دانشگاه استنفورد خوانده بود و مدرک کارشناسی اقتصاد و روابط بین‌الملل از دانشگاه ویرجینیا دریافت کرده بود. او در وال استریت مشغول به کار بود اما زمانی که داستان ژاکت آبی برایش اتفاق افتاد، شغلش را رها کرد تا بتواند گام مثبتی در جهت ایجاد تغییرات اقتصادی در دنیا به وجود آورد.

ژاکلین نووگراتز در جال حاضر از اعضای هیئت مشاورین مجله دانشکده کسب‌وکار و نوآوری استنفورد است. این مجله توسط انتشارات ام‌آی‌تی چاپ می‌شود.

بخشی از کتاب ژاکت آبی

رهبر، رؤیاپرداز و سیاست‌مدار: این سه زن، نفوذ سیاسی، بینش و احساس به مؤسسه نوپایمان می‌دادند. حمایت یونیسف نیز به اعتبارمان کمک می‌کرد و اشخاص حامی متعددی هم وجود داشتند. شاخص‌ترین این افراد «آنی موگوانزا»، بانویی سفیدپوست و بلژیکی بود که موهای سرخ رنگ و تاب‌دار کوتاهش چهره کک‌مکی‌اش را قاب می‌گرفت. آنی هیچ‌وقت چشمان خمار و مژه‌های حنایی رنگش را آرایش نمی‌کرد و لباس معمولش دامنی کتانی به رنگ آبی بود و یا بلوز سفید دکمه‌دار به تن می‌کرد یا تیشرتی ساده می‌پوشید. ظاهرش نیز مانند شخصیتش ساده و افتاده بود.

نام شناسنامه‌ای او «آنی رولند» بود و وقتی برای نخستین بار ملاقاتش کردم از اقامتش در رواندا ۲۰ سالی می‌گذشت. او برای تبلیغ مذهبش به رواندا آمده بود و عاشق مرد رواندایی بلندقامت و خوش سیمایی به نام «جین موگوانزا» شده بود. آنی بعد از اینکه تصمیم به ازدواج گرفتند رواندا را ترک نکرد. طبق قانون این کشور، پس از ازدواج با یک رواندایی، اگر فرد خارجی آن‌جا را ترک کند، دیگر حق ندارد بدون اجازه شوهرش کودکانش را در خارج از کشور بزرگ کند. فرزندان از دیدگاه قانون به پدر تعلق داشتند. هیچ‌وقت از آنی نپرسیدم که وقتی تصمیم به ازدواج با جین گرفت، چقدر به آینده‌اش فکر کرده بود. البته به نظر می‌رسید او در هر شرایطی از زندگی‌اش لذت می‌برد و کاملا نسبت به رواندا احساس تعهد می‌کند.

آنی چندین پسر داشت که در جامعه رواندا که مردان جنسیت ارجح بودند، به او تا حدی ارج و مقام داده بود. مادر و همسر خوبی بود و بی‌پرده و مستقل از جایگاه و وضعیت اجتماعی زنان، در مورد حق و حقوق آن‌ها صحبت می‌کرد. او و چند زن دیگر جلودار جنبش‌مان بودند و ما هم‌زمان به رایزنی با آژانس‌های مختلف و سرمایه‌گذاران بالقوه‌ای مشغول بودیم که قرار بود در برنامه‌ریزی تجاری و آموزش کارمندان‌مان کمک‌مان کنند. ما برای ۶ ماه آتی، آیین‌نامه‌ای فراهم کردیم و برنامه کاری‌ای چیدیم. من زمان اقامتم را تمدید کرده بودم و یونیسف نیز برای تأمین مخارج مازادم موافقت کرده بود. از میهمان‌پذیر یونیسف بیرون آمدم و در ساختمان کارمندان کمک‌رسان کانادایی اتاقی اجاره کردم. دیوار اتاقم با پوست گورخر تزیین شده بود و ساختمان، باغ کوچکی داشت و گهگاه مار بی‌آزاری از آن‌جا به داخل ساختمان می‌خزید.

به یادگیری‌ام در زمینه تجارت در کشورهای در حال توسعه ادامه دادم. یک بار، یونیسف تصمیم گرفت برای پیشبرد برنامه «بسیج اجتماعی» خود، طراح ایتالیایی گران قیمتی را برای طراحی یک پوستر استخدام کند تا به کمک آن زنان را برای واکسیناسیون کودکان‌شان مجاب کنند. پوسترها از تصاویر قشنگی از زنان و کودکان بودند که پیام‌های ساده‌ای به زنان رواندایی در مورد اهمیت واکسیناسیون می‌داد. این پوسترها بی‌نقص بودند ولی مشکل این‌جا بود که نرخ بی‌سوادی در میان زنان رواندایی بالا بود و حتی پیام‌های ساده به زبان رواندایی هم تاثیر چندانی بر آن‌ها نمی‌گذاشت. اگر از تصاویری که روایتی داستانی داشتند استفاده می‌شد یا این پیام‌ها در قالب ترانه توسط زنان رواندایی سینه به سینه نقل می‌شد؛ بازدهی بسیار بالاتر می‌رفت. مشاهده چنین تلاش‌هایی به من کمک کرد پیام‌ها و برنامه‌های آتی را به گونه‌ای طراحی کنم که بیشتر از نگاه خودمان، به نگاه، زندگی و نحوه ارتباط و دریافت رواندایی‌ها نزدیک باشد.

mohammad hosein ghamary
۱۴۰۲/۰۹/۱۱

جزو ده بهترین کتابی که تا الان خوندم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

حجم

۴۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان