دانلود و خرید کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه سیدمحمدجواد میری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه

کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه

انتشارات:میراث اهل قلم
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه

کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه، بازنویسی اثر ماندگار استاد شهید مرتضی مطهری، داستان راستان، اثر سید محمدجواد میری است. 

درباره کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه

داستان راستان مجموعه‌ داستان‌های کوتاه درباره زندگی بزرگان دین اسلام است. این کتاب دو جلد دارد. در جلد اول هفتاد و پنج داستان کوتاه و در جلد دوم پنجاه داستان را می‌خوانیم. شهید مطهری این داستان‌ها را از منابع مختلفی مانند کتاب‌های احادیث، تواریخ و سیره جمع‌آوری کرده است و  با زبانی ساده به صورت حکایت و داستان نوشته است.

کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه نوشته سید محمد جواد میری، بازنویسی داستان راستان، اثر شهید مطهری است. 

کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه را به تمام دوست‌داران داستان‌های مذهبی و ادبیات دینی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب داستان راستان در ۸۰ دقیقه

توفیقاتمان زیاد بود توی این سفر. یکیش این‌که در خدمت یکی از شریف‌ترین بندگان خدا بودیم. تا کاروان یک‌جا توقف داشت، ایشان سجاده‌اش پهن بود. مرتب عبادت، مرتب نماز... کاش خدا حج ما را هم به برکت وجود او قبول کند.

- جعفربن محمد (ع) پرسید: این کسی که می‌گویید، کارهایش را کی می‌کرد، کی به حیوانش می‌رسید؟

مرد دوباره نفس چاق کرد: ایشان که مشغول تسبیحات و نوافل خودش بود؛ افتخار انجام کارهایش هم با ما بود.

- خب پس شما همه‌تان به او برتری داشته‌اید!

***

شنیده بودند خلیفه محبوبشان، سر راه کوفه، از شهر «انبار» هم خواهد گذشت. علی (ع) که به شهر رسید، کدخدایان و کشاورزان ایرانی شادمانه دورش را گرفتند. مرکب امام که راه افتاد، مردم رفتند جلوی پایش و شروع کردند به دویدن.

- این چه کاری است؟ چرا می‌دوید؟!

- این رسم ماست یا امیرالمؤمنین. بزرگان را این‌طوری احترام می‌کنیم.

- این کارتان، رنج دنیاست و بدبختی آخرت! هیچ‌وقت کاری نکنید که خوار و خفیفتان می‌کند. ضمناً، این کار چه سودی دارد به حال آن‌هایی که این‌طوری احترامشان می‌کنید؟!

***

جنگ جمل که خوابید، علی (ع) به بصره آمد. یک روز هم به دیدن علاء رفت. علاءبن زیاد حارثی، از اصحاب علی بود و دستش به دهانش می‌رسید. علی (ع) تا خانه‌اش را دید، گفت: می‌خواهی با این خانه بزرگ در دنیا چه کنی، وقتی در آخرت به چنین خانه‌ای محتاج‌تری!.. گرچه اگر بخواهی، می‌توانی با همین خانه به آخرت برسی؛ اگر مهمان‌داری کنی، صله رحم کنی و به وسیله خانه‌ات حق مردم را ادا کنی.

علاء انگار داغش تازه شده باشد، گفت: از عاصم، برادرم، شکایت دارم یا امیرالمؤمنین.

- چرا؟ برای چه؟

- عبا به دوشش انداخته و تارک دنیا شده و...

درد دل‌های علاء که تمام شد؛ امام خواست که عاصم بیاید. عاصم که آمد؛ گفت: ای دشمن ناچیز خودت! شیطان خواسته فریبت بدهد و عقلت را ببرد. چرا به زن و بچه‌ات رحم نکردی؟ فکر کردی خدا پاکی‌ها را حلال کرده و بعد دوست ندارد تو از آن‌ها استفاده ببری؟!... تو پیش خدا کوچک‌تر از این حرف‌هایی.

- چرا خودتان را نمی‌گویید امیرالمؤمنین؛ با این لباس شنی که می‌پوشید و غذاهای نامطبوعی که می‌خورید. من غیر از این کرده‌ام؟!

- ای وای بر تو! من که مثل تو نیستم. خداوند به پیشوایان عادل واجب کرده خودشان را با مردم ناتوان و نیازمند جامعه مقایسه کنند. گفته مثل آن‌ها زندگی کنند تا سختی فقر، برای فقیران غیر قابل تحمل نشود.

شهاب
۱۴۰۲/۰۴/۲۲

داستان های کوتاه ولی عبرت آموز. انشاالله عمل هم بکنیم.

کاربر 8768948
۱۴۰۳/۰۵/۰۷

عالی دقیق پر مفهومی

همه دست به رییسمان الهی بیاویزید. بر سر ایمان متحد شوید و از پراکندگی بپرهیزید. پیامبر فرمود آشتی دادن بین مردم، از نماز و روزهٔ همیشگی بهتر است و چیزی که دین را محو می‌کند، فساد و اختلاف است.
شهاب

حجم

۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۶۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان