کتاب خاطرات شهرم دلیجان
معرفی کتاب خاطرات شهرم دلیجان
کتاب خاطرات شهرم دلیجان نوشته مریم حسنی راد است این کتاب خاطرات خیالی و واقعی نویسنده از شهر زادگاهش دلیجان است. گاهی دلتنگی و گاهی زندگی سنتی و مدرن امروز، خود بزرگترین دلیل برای نوشتن این اثر شده است. نویسنده این اثر با ۳۸ عنوان داستان خاطرات خود را شرح میدهد.
دلیجان از شمال با استان قم، از جنوب با استان اصفهان، از شرق به کاشان و از غرب با شهرستان محلات همسایه و پیونددهنده چندین استان کشور است. چهار دهستان و صد آبادی دارای سکنه دارد. دهستانهای آن؛ دودهک، هستیجان، جاسب و جوشقاناند.
خواندن کتاب خاطرات شهرم دلیجان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به خاطرات و زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاطرات شهرم دلیجان
بین سالهای ۶۶-۶۵ که هنوز جنگ بود، صدام با بمباران هوایی بد جوری مردم را نگران کرده بود با بیرحمی تمام به کوچک و بزرگ، پیر و جوان، دختر و پسر، زن و مرد حمله میبرد، از بمباران هوایی گرفته تا تهاجم فرهنگی و غیره و ذلک. یادم میآید مردم در کوچه و بازار به همدیگر میگفتند: «یادتان نرود شیشههای در و پنجرهتان را چسب بزنید. زیر پنجرهها نخوابید. شبها چراغها را روشن نکنید. صدام اگر بداند جایی آبادی هست یا که شهر و روستا است موشک میزند او که از خدا نمیترسد. بدبخت از یک مشت زن و بچه هم میترسد، خدا آبرویش را ببرد که آسایش از زندگی مردم برده است». شبها پردهها را میکشیدیم دور چراغ یک سبدِ چوبی آویزان کرده بودیم مردم شایعه کرده بودند فردا دلیجان را با خاک یکسان میکند. وضع بدی بود دختر فاطمه خانم داشت عروس میشد، همسایهها میگفتند: «حالا تو این هاگیر واگیر ببر ابرو بگیر». مادرش میگفت: «یعنی چی؟ حالا میگید بشینیم تا صدام بیاد؟». حالا شاید هم نیومد دختر فاطمه خانم عروس شد و صدام نیامد، صدام مُرد. همسایهها شادی کردند. اتوبوس از سر کوچه قدیمیمان رد شد. بهار، تابستان، پاییز و زمستان آمدند و رفتند و پسران و دختران دلیجان با شادی پیوند بستند.
حجم
۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۶۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه