کتاب ۲۰ تا داستان بیست تومن
معرفی کتاب ۲۰ تا داستان بیست تومن
کتاب ۲۰ تا داستان بیست تومن مجموعه داستان کوتاه نوشته شهلا ظهوریان است. این اثر داستانهای آموزندهای دارد که هرکدام به بیان یکی از مشکلات زندگی روزمره میپردازند.
شهلا ظهوریان در این داستانها به گذشته و حال سفر میکند، خاطرات شیرین را مرور میکند و بخشی از زندگی را که همیشه از آن غافل بودهایم، به ما نشان میدهد.
کتاب ۲۰ تا داستان بیست تومن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستان کوتاه از نویسندگان ایرانی لذت میبرید، این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ۲۰ تا داستان بیست تومن
سه نفر جلوتر از او بودند؛ او نفر چهارم بود. به تعداد نفرات توجهی نداشت؛ فقط محو تماشای پشتِ گردنِ نفر جلویی شده بود. چقدر شباهت! چند وقت میشد او را ندیده بود؟ درست هفت ماه و چهار روز!
همان موقع که به آن سفر رفت، با یک بلیط یکسره. این عادتش بود که همیشه، برای هر سفری، بلیط رفت و برگشت تهیه میکرد؛ اما بار آخر فقط بلیط رفت گرفت!
نفر اول صف کارش را انجام داد و رفت. بعدی جوانکی بیست و چند ساله بود. بعد آن مرد مشابه! و بعد رؤیا...
کنار عابربانکِ کذایی سکو زده بودند. نفر جلویی رؤیا انگار خسته شده باشد نشست.
رؤیا نگاهش کرد و چشمانش پُر اشک شد. چه شباهتی! چقدر این پیرمرد شبیه پدرش بود و چقدر رؤیا دلش برای پدر تنگ شده بود. هر جمعه، اول به دیدن پدر میرفت و دقایقی با سنگ سرد قبرش درد و دل میکرد.
پیرمرد به رؤیا نگاه کرد و لبخندی زد. رؤیا اندیشید لبخندش هم مثل پدر است و او هم به روی پیرمرد خندید.
نفر دوم هم کارش تمام شد پیرمرد با دستهای لرزان کارت عابرش را به سمت جوانک گرفت و گفت:
_جوون ۲۰۰ تومن برا من بگیر من بلد نیستم!
_بده خانم پشت سری حاجی جون... من عجله دارم!
و رؤیا کارت را گرفت و لبخند مهربانانهای به پیرمرد زد. بعد از ده دقیقه پشت سر پیرمرد ایستادن و مقایسه شباهتهای او و پدرش، پیرمرد برایش بیگانه نبود خیال میکرد او را میشناسد.
پیرمرد با دستهای لرزان کیف کارت را توی جیبش گذاشت. رؤیا پشت دستگاه رفت
_رمزتونو بگین حاجآقا.
_رمزم ۱۳۰۳
تاریخ تولدش هم مثل پدر رؤیا بود و رؤیا دوباره بغض کرد.
حجم
۵۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۵۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
نظرات کاربران
صادقانه بود، مثل اینکه توی مترو با خانوم میان سالی هم صحبت بشی.