کتاب من او بودم
معرفی کتاب من او بودم
کتاب من او بودم مجموعهای از زیباترین داستانهای کوتاه نوشته فاطمه شادکام است. او در این داستانها، خیال و واقعیت را بهم آمیخته است و داستانهایی خواندنی و جذاب خلق کرده است.
کتاب من او بودم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران داستان کوتاه و علاقهمندان به نوشتههای نویسندگان ایرانی از خواندن این اثر لذت میبرند.
بخشی از کتاب من او بودم
مرد جوانی وارد کتابخانه شهر شد، کتابی میخواهد، کتابخانه را سکوتی سنگین فرا گرفته، پشت پیشخوان دختر جوانی نشسته، برای بار اول است که دختر را میبیند، نزدیکتر میشود، نگاهش که میکند چشمان درشت و دریاییاش دل امیر را به لرزه میاندازد، کتابی را به امانت میگیرد و به خانه میبرد آن شب بیدار میماند و تا صبح کتاب را تمام میکند، روز بعد را با رفتن به کتابخانه آغاز می کند، صدای سرد نسیم لای درختها میپیچد، برگها فرو میافتند، این پاییز دوست داشتنی ترین پاییز زندگیش شده، برگ زردی را در دست میگیرد بوی برگ را به ریههایش هدیه میدهد.
دست باد در دست اوست و قلبش راهنمای راهش است. به کتابخانه که رسید، کمی معطل کرد، با کتابهای روی میز مشغول بود و گاهی دختر جوان را زیر نظر داشت، کتاب دیگری به امانت گرفت و باز هم شب تا صبح مشغول تمام کردن کتاب… و این قصه تا چند هفته طول کشید او در این مدت کتابهای زیادی خواند.
یک روز قبل از پس دادن کتاب دل را به همان چشمهای دریایی اش زد و به همراه کتاب کاغذی را به دختر جوان داد. دختر نگاهی به کاغذ انداخت و آن را خواند… نامت را نمی دانم اما مدتی است با دیدنت دلم میلرزد و آن قدر به قلبم ایمان دارم که این سوال را بپرسم: با من ازدواج میکنی؟ سرش را بالا آورد و رفتنش را تماشا کرد. صبح فردا قدمهایش می لرزید، کتابی را به امانت گرفت سرش را بالا نیاورد تشکر کرد و خارج شد. صفحه اول کتاب را که باز کرد، برگه ی کاغذی را دید…
حجم
۲۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
حجم
۲۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه