کتاب موفقیت یک شبه
معرفی کتاب موفقیت یک شبه
کتاب موفقیت یکشبه نوشته ماریا هاتزیستفانیس است که با ترجمه سیده ژاله موسوینصر منتشر شده است. این کتاب روایت هجدهسال زندگی یک زن است که به موفقیت یک شبه رسیده است. او توضیح میدهد از زمانی که فقط ۵ سال داشت عاشق زیبایی و محصولات آرایشی بوده است و بالاخره توانسته امپراطوری خودش را تاسیس کند.
این کتاب روایتی جذاب و خواندنی است از کسی که تمام زندگیاش برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده است، او میگوید باید همه زندگی بدوید تا ناگهان اتفاق بیفتد، شما به جایگاهی که لیاقتش را دارید میرسید و میتوانید موفق شوید.
خواندن کتاب موفقیت یکشبه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگینامه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب موفقیت یکشبه
اولین لوازم آرایشی که داشتم برق لب بود. از آن مدلهایی که بستهبندی شیشهای کوچک با رنگ و رایحه مصنوعی توتفرنگی داشت. من هر پانزده ثانیه یک بار از آن میزدم. زیبایی را دوست داشته و هر نکته زیبایی طبیعی که در مجلات مد میدیدم را میبلعیدم- مثل زدن آبلیمو به موهایم و ماندن زیر نور خورشید برای ایجاد کک و مکهای طبیعی، استفاده از عسل و شکر برای لایهبرداری طبیعی یا درست کردن ماسک ماست برای پوست آفتابسوخته. جایی که ما زندگی میکردیم، مکانی برای خرید این محصولات نبود، ولی اساسیترین محصولات زیبایی و نیازْ مادر ابداع است. دوستانم از علاقه من به زیبایی خبر داشتند و همیشه نکات زیبایی را از من میپرسیدند. بنابراین شروع به ابداعاتی کردم. تخصص من در استفاده از وازلین روی مسواک برای پرپشت شدن مژهها و ترکیب کرم نیوا با برق لب برای درست کردن رژ گونه طبیعی بود. تمام ترفندهایی که یک دختر جوان میتواند به کار گیرد!
وقتی ۱۵ ساله شدم، در نهایت اتفاقی که بایدْ افتاد: یک فروشگاه محصولات زیبایی که محصولات کلینیک داشت نزدیک خانه ما باز شد. گویی در بهشت سیر میکردم. ولی فقط از بابت محصولات زیبایی شگفتزده نشده بودم، بلکه دوست داشتم به آنجا رفته و به خانمهایی که آنجا کار میکردند نگاه کنم.
آنها الهههای زیبایی مدرن بودند با پوستهای تمیز، روشن و لبها و چشمهای زیبا. دوست داشتم یک روز شبیه آنها شوم.
البته زندگی من تماماً شامل نکات زیبایی نبود. من دانشآموز بودم و سخت تلاش میکردم. علاقهای به دانشگاه نداشتم، با اینکه دانشآموز خوبی بودم و خیلی مطالعه میکردم، ولی رویای من پایان تحصیلات و شروع زندگی رویاییام بود. تحصیلاتم تمام شد و در دانشگاه آتن در رشته ادبیات انگلیسی پذیرفته شدم. در شهر بزرگی با محصولات زیبایی و مد احاطه شده بودم. متاسفانه مهمترین عاملْ یعنی پول را نداشتم. باید برای داشتن درآمد کار میکردم، ولی فقط حقوق نمیخواستم. میخواستم کار جالبی به غیر از مطالعه آثار شکسپیر و زبان لاتین انجام دهم. همیشه باید از نقاط قوت استفاده کرد، بنابراین به این فکر کردم که میتوانم گزارشگر مد شوم. سالها بود که خواننده مشتاق مجلات مد و زیبایی بودم. وقتی از این اصطلاح استفاده میکنم به این معناست که همه چیز مطالعه میکردم، آدم مطلعی بودم، منظورِ هر پاراگراف را میفهمیدم، اسم همه نویسندهها را میدانستم. مجله دلخواه من هفده بود. همچنین مجلات خارجی مثل ووگ، الی و گلیمور را میخواندم و فکر میکردم بعضی از حسنهای این مجلات در مجلات یونانی نبود.
حجم
۱۳۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۱۳۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب زرد