دانلود و خرید کتاب عادات برنده دیک لایلز ترجمه آرش صدر
تصویر جلد کتاب عادات برنده

کتاب عادات برنده

نویسنده:دیک لایلز
مترجم:آرش صدر
انتشارات:شادن پژواک
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عادات برنده

کتاب عادات برنده، نوشته دیک لایلز است که با ترجمه آرش صدر منتشر شده است. این کتاب حاوی ۴ رازی که ادامه‌ی زندگی شما را تغییر خواهد داد.کتاب عادات بَرنده که به طرز منحصربه‌فردی در قالب داستان نوشته شده، بسیار فراتر از سرگرم کردن است و اصول کاربردی و عمیق زیادی را از عادت‌ها آموزش می‌دهد و پیام ساده، اما نیرومند می‌دهد که می‌تواند ما را نه تنها در کار؛ بلکه، در زندگی شخصی‌مان نیز، کارآمدتر کند.

درباره کتاب عادات برنده

افراد؛ دو نوع هستند: آنهایی که به دیگران کمک می‌کنند و آنهایی که کمک نمی‌کنند. این کتاب به کمک‌کننده‌ها در این جهان تقدیم شده است؛ آن افرادی که پیوسته راه‌هایی برای کمک به نیازهای دیگران پیدا می‌کنند. کتاب عادات بَرنده به ما نشان داد چطور با مردم به خوبی کار کنیم.

انتقال جنیفر و آلبرت از شیکاگو به کالیفرنیا تغییر بزرگی در زندگی‌شان بوده است، به جنیفر ترفیعی پیشنهاد شد تا یکی از خطوط تولید شرکت جدید را با خط تولیدی که پیشتر در شیکاگو ارتقا داده بود، یکپارچه کند. در ابتدا فکر جابجایی، آنهم به جایی آنقدر دور از زادگاه اصلی، برایشان ترسناک بود. آنها نگران دور بودن از دوستان و خانواده بودند و اینکه چقدر همه چیز در جای جدید، با شیوه زندگی‌ای که با آن بزرگ شده بودند، متفاوت خواهد بود.

خواندن کتاب عادات برنده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که می‌خواهند زندگی خودشان را تغییر دهند پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب عادات برنده

اما می‌دانست هرچه که بود، عمیقا آلبرت را آزار می‌داد. اگرچه از دست دادن سالگرد ازدواجشان باعث شده بود متوجه شود مشکلی وجود دارد، ولی اتفاقات دیگری هم وجود داشت. او با خودش فکر کرد، مثل وقتی‌که سر راهش به کار بنزین تموم کرده بود. یا حتی بدتر وقتی که توی پرواز آتلانتا (Atlanta) فراموش کرد چفت قفلِ درِ دستشویی رو بندازه. و یک خانم مسن که می‌خواست از دستشویی استفاده کند، در را باز کرد. جنیفر در تعجب بود، اصلا کی می‌تونه همچین کاری بکنه؟

آلبرت در وضعیت نیمه خواب، نیمه بیدار، با آزردگی تلاش می‌کرد تا به نوعی از این وضعیت خارج شود.

ابتدا جنیفر صحبت کرد.

"دوباره نتونستی زیاد بخوابی، درسته؟"

آلبرت چیزی نگفت.

"باشه پس. زود باش. بیا دیگِر رو ببریم پارک."

آلبرت زیر لب مِن‌مِن کرد، دوباره بالش را روی سرش فشار داد. با اینکه قصد داشت با جنیفر صحبت کند، ولی نمی‌خواست از تخت بیرون برود.

"زود باش"

جنیفر این را گفت و بالش را کشید.

"ببین چه روز معرکه‌ایه."

آلبرت خواهش کرد، "فقط پونزده دقیقه دیگه"

"اوه، باشه."

جنیفر این را جواب داد و بلند شد و به آشپزخانه رفت تا کمی قهوه درست کند. سپس اجازه داد دیگِر بیرون برود تا روزنامه صبح را بیاورد.

پانزده دقیقه بعد به اتاق خواب رفت، روی تخت پرید و ملافه ها را از روی آلبرت کنار زد و گفت،

"پونزده دقیقه‌ت تموم شد، پاشو بریم."

او کنار آلبرت روی زانو نشست و با بالا و پایین پریدنش، تلاش می‌کرد آلبرت پرانرژی شود.

"زود باش، آلبرت."

او التماس کرد، "پونزده دقیقهٔ دیگه"

جنیفر در حالی که به بالا و پایین پریدن ادامه می‌داد، پاسخ داد.

"نه" "پونزده دقیقه‌ت گذشت."سپس مکث کرد، "شاید داری مریض میشی"

"من فقط خسته‌ام، متاسفم"

"شاید یه سری حشره عجیب این اطراف هستن."

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۲٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۱۲۲٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
۵,۲۵۰
۷۰%
تومان