کتاب خاکیهای افلاکی
معرفی کتاب خاکیهای افلاکی
کتاب خاکیهای افلاکی، نوشته مهدی خراسانیان، دربارهی جنگ بین ایران و عراق، خاطرات خاص از عملیاتهای مختلف و حضور انسانهایی آزاده و ایثارگر است که با شجاعت و رشادت برای دفاع از ایران تلاش کردند.
دربارهی کتاب خاکیهای افلاکی
دربارهی جنگ ایران و عراق بسیار نوشتهاند. خاطرات خاص از رزمندگانی که با شجاعت و رشادتشان دلاوریهایی خاص را رقم زدند، زندگینامههایی ارزشمند که نشان ازحضور افرادی قوی در جبههها دارد و خاطراتی خاص در عملیاتهای مختلف که نشان از جنگ و سختیهای آن دارد. مهدی خراسانیان در کتاب خاکیهای افلاکی از جنگ نوشته است؛ از آغاز حضور در جبهه، سختیهای جنگ، یاد و خاطره افرادی که با شجاعت قد علم کردند و در مقابل دشمنان ایستادگی کردند. خاکیهای افلاکی، کتابی خواندنی است که از جنگ و روزهای خاص حضور در جبهه حرف میزند. خاطراتی خاص که میتوان با ورق زدن کتاب، به آنها سفر کرد و فضایی مشابه تجربیات خاص جنگ ساخت.
کتاب خاکیهای افلاکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از مطالعه آثار مرتبط با دفاع مقدس و جنگ لذت میبرید، کتاب خاکیهای افلاکی را انتخاب کنید.
بخشی از کتاب خاکیهای افلاکی
آموزش نظامی در روزهای اولیه فروردین سال ۶۱ به اتمام رسید. آموزش حدود یک ماه طول کشید و یک دوره بسیار فشرده بود. در دوره آموزش اکثر لباسها پاره و وصله و پینه ای شده بود و ملزومات هم استفاده شده و از سلامت و نویی خارج شده بود. کم کم بوی اعزام بطرف منطقه به مشام می رسید و یکی دو روز از آموزش نظامی خبری نبود. با آمدن اتوبوسهای واحد دو طبقه به داخل پادگان ۲۱ حمزه، حال و هوای بچه ها عوض شد.
از پادگان ۲۱ حمزه به پادگان امام حسن (ع) رفتیم. فاصله خیلی کوتاه بود و شاید کمتر از ۲۰ دقیقه به مقصد رسیدیم. پادگان امام حسن (ع) همان میدان اسب دوانی زمان رژیم منفور پهلوی است. یک محوطه سرسبز وسیع داشت و یک ساختمان ۴ طبقه خیلی بزرگ که از سمت شرق به زمین میدان اسب دوانی منتهی می شد. در طبقات ساختمان سالنهای بزرگی است، بچه ها روی موکت های پهن شده در کف سالن طبقات مستقر شدند. گروهانها فقط صبح ها در میدان اسب دوانی ورزش صبحگاهی داشتند و از آموزش خبری نبود و در طول روز بیکار بودیم. البته نه خیلی بیکار، برای من که تا آن موقع تهران نیامده بودم و این ساختمانها را ندیده بودم فضا خیلی تازگی داشت و با حس کنجکاوی با چند نفر از دوستان به قسمت های مختلف ساختمان سرک می کشیدیم. بیشتر فضاها خالی بود. یک طبقه معروف به کازینو با دستگاه های عجیب و غریب و قمار خانه های بزرگ و محلی برای شرط بندی روی اسبها. یکسری از وسایل هنوز نو بود و مشخص بود که هنوز از آنها استفاده نشده. شاه ملعون سرمایه های مردم را صرف ساخت عیاش خانه ها می کرد و دین مردم را هدف قرار داده بود. البته معلوم بود که از این جا بیشتر درباریان و وابستگان خودشان استفاده می کردند و حالا به یومن انقلاب اسلامی، شده بود پادگان برای اعزام به جبهه و این مکان به یومن وجود رزمندگان، مقدس شده بود و حالا در این مکان نماز شب خوانده می شد.
در طبقه اول یک گوشه موکت پهن کرده بودند و نماز خانه بود. این مکان که قبلا جولانگاه شیطان بوده حالا خیلی ها برات شهادت را از همین جا می گیرند. پس این آدمهای جلوس کرده در هر مکانی هستند که آن مکان را مقدس می کنند واگر نه آجر و سیمان و چوب به خودی خود نقش ثابتی دارند. در طبقه همکف در ظلع غربی یک کتاب فروشی و محل فروش محصولات فرهنگی بود. یک کتاب منتخب مفاتیح با جلد آبی رنگ خریدم.
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۲۱ صفحه
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۲۱ صفحه