دانلود و خرید کتاب فرار کن خرگوش مریم کربلایی
تصویر جلد کتاب فرار کن خرگوش

کتاب فرار کن خرگوش

امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرار کن خرگوش

کتاب فرار کن خرگوش نوشتهٔ مریم کربلایی است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب فرار کن خرگوش

نویسندهٔ کتاب فرار کن خرگوش سعی کرده برچسب را از روی ذات حیوانات بردارد؛ برچسبی که خودشان نقشی در آن نداشته‌اند و تنها از افکار دیگران سرچشمه می‌گیرد.

همهٔ ما در وجودمان بخش‌هایی از گذشت، مهربانی و فداکاری وجود دارد و شاید هنوز نتوانسته‌ایم به آگاهی درونی خودمان پی ببریم، اما گاهی اتفاق‌‌های زندگی ما را به خود زیبا و درون زیبایمان راهنمایی می‌کند و به شکوفا شدن و شکل گرفتنش کمک می‌‌کند. در بخشی از این کتاب امید جریان دارد و تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایمان.

کتاب فرار کن خرگوش ما را وارد حیطه‌ای از نگاه انسانی به اطرافمان می‌‌کند که در آن مهربانی و گذشت یادآوری خواهد شد. درون هرکس روزنه‌ای از گذشت و فداکاری وجود دارد که ما را به آرامش می‌رساند.

کافی است نور را پیدا کنیم، حرکت کنیم و بخواهیم. آنجاست که شکوفا می‌شویم تا به آرامش برسیم. برای رسیدن به رویاهایمان هیچ وقت دیر نیست.

خواندن کتاب فرار کن خرگوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب مخصوص همه‌ٔ کودکان ایران و بزرگ‌ترهایی است که دنیای کودکی را دوست دارند.

بخشی از کتاب فرار کن خرگوش

«جغد جوان روی درخت چشمانش را بسته بود و چون مجسمه‌ای بی روح هیچ تکانی نمی‌خورد.

روباه کمی ایستاد و به دور و برش خوب نگاه کرد و‌ گاهی با پاهایش خاک را حرکت می‌داد تا بلکه جنبنده‌ای بترسد و سر از خاک بیرون بیاورد.

در این مسیری که قبلا حرکت می کرد، قبلا موش کوری را شکار کرده و دلش می‌خواست دوباره بتواند موش دیگری را ببیند و شکار کند.

در میانه‌ی پیری رسیده بود، وقت زیادی را هر روز صرف پیدا کردن خوراک می‌کرد. به گذشته فکر می‌کرد که برای به دست آوردن شکار هزار و‌ یک حیله در سر می‌پروراند.

چشمانش را ریز کرده بود، گوش‌هایش را تیز…

و همچنان آرام آرام و با دقت اطراف را می پایید.

ناگهان حیوانی با سرعت تمام از کنارش رد شد.

ضربه آنقدر محکم بود، روباه پیر به گوشه‌ای پرتاب شد.

روباه با عصبانیت نگاه نافذش را به سمت او گرفت و خرناسی کشید. ضربه‌ای که به بدنش خورده بود او را به شدت عصبانی کرده بود.

روباه جوان فریاد زد: «برو کنار پیرمرد، نمیری یه وقت.»

کنایه روباه جوان، روباه پیر را مصمم کرد به دنبال خرگوش و روباه برود.

روباه در پی خرگوش می‌دوید و خرگوش کوچک سعی می‌کرد تا با جهیدن به چپ و راست مسیر روباه جوان را عوض کند.

روباه پیر سعی می‌کرد تا در پی روباه جوان حرکت کند تا بلکه خرگوش کوچک را شکار کند.

روباه جوان همانطور که می دوید، برگشت و به عقب نگاه کرد: «کجا میای؟این شکار منه، برگرد سر جات.»

روباه پیر گفت: «هر وقت گرفتیش، میشه شکار تو.»

روباه جوان خنده‌ای بلند سر داد و‌ گفت: «تو خیلی پیری به من نمیرسی، تلاش بیخود نکن.»

روباه پیر، اما گرسنه بود و عصبانی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

حجم

۲۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان