کتاب ایدئولوژیهای سیاسی
معرفی کتاب ایدئولوژیهای سیاسی
ایدئولوژیهای سیاسی، کنکاشی بر طرح تحول در رشتهی علوم سیاسی کتابی نوشته جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان درباره ایدئولوژیها در علوم سیاسی است.
ایدئولوژی مجموعهٔ کمابیش همبستهای از اندیشههایی است که پایهای برای کنش سیاسی سازمانیافته به وجود میآورد؛ چه این کنش برای حفظ روابط قدرت نظام موجود باشد، چه برای اصلاح یا برانداختن آن.
کتاب حاضر که به قلم جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان به رشته تحریر درآمده است، طرح تحول در علوم سیاسی و چالشهای پیشروی آن را بررسی میکند؛ علمی که با مقولهٔ دولت، حکومت، نسبت مردم با این دو مقوله، آزادی، عدالت و... سروکار دارد و با وجود دارا بودن سابقهٔ یکصدساله در ایران، هنوز نتوانسته آنگونه که باید، به جایگاه شایسته دست یابد.
خواندن کتاب ایدئولوژیهای سیاسی، کنکاشی بر طرح تحول در رشتهی علوم سیاسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه پژوهشگران و علاقهمندان به علوم و مکاتب سیاسی.
بخشی از کتاب ایدئولوژیهای سیاسی، کنکاشی بر طرح تحول در رشتهی علوم سیاسی
سخن گفتن از ضرورتهای تحول در علوم انسانی به یک معنا یک ضرورت تاریخی و جغرافیایی است. یعنی ما به حکم آنکه در زمانی مشخص از تاریخ و مکانی مشخص، که متصف به شاخصههای خاص خود است، زیست میکنیم، مجبور به همسانسازی حوزهٔ ذهنی مطابق با حوزهٔ عینی جغرافیای فرهنگی-تاریخی خود هستیم. در این میان، علوم انسانی که غایت حوزهٔ ذهنی بشر در دوران زندگی ماست، میباید مطابق با تحولات زمانی و مکانی گوناگون، چهرهٔ متنوعی به خود بگیرد؛ از آن تأثیر پذیرد و بر آن تأثیر بگذارد. در غیر اینصورت، ما صورت منسوخشدهای از علم انسانی خواهیم داشت.
این گزاره ناظر بر این نکته است که هر محدودهٔ انسانی با مختصات خاص جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی خود شناخته میشود و علم انسانی اگر در هستپردازی و بایدپردازیهای خود غافل از این نکته باشد، در همان حال، گویی فارغ از قواعد خود عمل کرده است. به این معنا که علوم انسانی هیچگاه در هیچ مرحلهای از فرآیند تکوین خود، خالی از غایت، ارزش و پیشزمینهها نبوده و با توجه به ماهیت خود، اصلاً نمیتواند باشد. مگر آنکه جمیع متفکران علوم انسانی به تعریف یکسانی از ابتدائیات علوم انسانی رسیده باشند. «این در حالی است که پاسخهای مختلف به پرسشهای بنیادین در قلمرو اجتماعی-انسانی به تنوع در رهیافتهای اجتماعی-انسانی میانجامد.»۲۴
به یک معنا، میتوان چنین اظهارنظر کرد که علوم انسانی تفسیر ذهنی ماست؛ از وقایع عینی، علوم سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ، اقتصاد، مدیریت و... همه و همه در پی بازنمایی ساختاری و تئوریک منظم از حوادث و واقعیتهای عینی زندگی بشر هستند. این فرآیند در هر مکتب و سیاق فکری، دارای دو مرحله بوده است. از اولین مرحله با عنوان توصیف هستها و از دومین مرحله با عنوان تجویز بایدها میتوان سخن گفت.
دربارهٔ گفتمان تحول در علوم انسانی در کشور ما نیز میتوان از گذر چنین اقتضائاتی سخن به میان آورد. علوم انسانی در ایران میباید مبتنی بر اقتضائات انسانی و اجتماعی بومی باشد تا بتواند دردی از آن دوا کند. این در حالی است که ما در حوزهٔ علوم انسانی، سنخیتی میان عینیت و ذهنیت ایرانی نمییابیم و حتی فرآیند تولید علم انسانی در کشور، طبق فرمولهای عقلانی طی نشده و اگر به ریشه و تاریخ علوم انسانی در کشور بازگردیم، نظر دیگری خواهیم داشت و آن اینکه علوم انسانی در کشور ما تولید نشده است و اساساً یک محصول وارداتی اندیشهای به حساب میآید. در حقیقت ما نمیتوانیم از رهگذر اقتضائات تکنیکی که باید ناظر بر تولید علوم انسانی باشد، بر علوم انسانی فعلی خرده بگیریم؛ یعنی علوم انسانی فعلی در یک جغرافیای فرهنگی دیگری تولید شده است و مبانی آن جغرافیا، مؤید این علوم انسانی و این علوم انسانی هم مختص آن جغرافیای خاص است، نه جغرافیای انسانی ما.
در حقیقت با توجه به اینکه ما اساساً علوم انسانی را بهوسیلهٔ فرآیند ترجمه وارد
حجم
۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه