دانلود و خرید کتاب معبد مغزهای سرخ جوسلین پار ترجمه نیلوفر حسن زاده
تصویر جلد کتاب معبد مغزهای سرخ

کتاب معبد مغزهای سرخ

معرفی کتاب معبد مغزهای سرخ

کتاب معبد مغزهای سرخ اثری است از جوسلین پار با ترجمه نیلوفر حسن زاده منتشر شده است. این کتاب را انتشارات کتاب کوچه منتشر کرده است. 

 این کتاب رمان عاشقانه، تاریخی و سیاسی روایتگر زندگی زنی به نام تاتیانا اِل است که پس از مرگ لنین و ازدواج با جوانی به نام ساشا، در موسسه‌ی موزگا،(معبد مغزها)، مشغول تشریح مغز لنین است. این کتاب نامزدی جایزه ملی کتاب ایالات متحده آمریکا، جایزه ادبی دوبلین و جایزه کوبو را به همراه داشته است.

خواندن کتاب معبد مغزهای سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم

این کتاب را به تمامعلاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب معبد مغزهای سرخ

هیچ کدام از آن آدم‌ها از حساب و کتاب سر در نمی‌آوردند، هر چند احتیاجی هم نداشتند. در حقیقت، نه خرجی داشتند و نه درآمدی. آن‌ها آنجا را کتاب‌فروشی می‌نامیدند، چون دلشان نمی‌خواست اسم چاپخانه رویش بگذارند. شاید هم به آنجا چاپخانه نمی‌گفتند، چون هنوز نتوانسته بود فرمان آن‌ها را اجرا کند، فرمانی که حکم می‌کرد همه چیز سیال و در جریان باشد و تمام دانش در دسترس! کسی اهمیت نمی‌داد، اگر کتابی که سر از آنجا درمی‌آورد جلد و شیرازه نداشت یا صفحاتی را از دست داده بود. هر تعداد صفحاتی که داشت با کش و منگنه جفت و جور می‌شد و داخل قفسه‌ها، منتظر کسی می‌ماند تا مخفیانه او را با خودش به‌جای دیگری ببرد. من به آنجا می‌رفتم، چون دلم می‌خواست به همه چیز دسترسی داشته باشم. دیگران به آنجا می‌رفتند چون تنها مکانی بود که می‌شد آن روزها کتاب‌های مذهبی و عرفانی پیدا کرد. مشخصاً آدم‌هایی که آنجا می‌رفتند وقت محدود و تکه‌پاره‌ای داشتند و آن مکان نعمت بزرگی محسوب می‌شد. دوران مفاهیم زیبا و وحشتناک مانندِ عصر اندیشه‌های انتزاعی رو به پایان بود. در عوض، به‌جای اندیشه‌های انتزاعی، آن مفاهیم تبدیل به چیزهای واضحی می‌شدند، مثل مرگ که تصویر نبود و واقعی می‌شد. در دوران مفاهیم انتزاعی، ثروتمان را با کتاب‌ها و ایده‌ها می‌سنجیدیم، چیزهایی که آن موقع، زیاد داشتیم.

هر کتابی که در قفسه‌ها قرار داشت یا نیمه‌کاره روی میز رها شده بود، یا دزدی بود یا اهدا شده بود و تمام کتاب‌های آنجا رایگان بودند. کتاب‌ها بعضی اوقات، داخل چرخ‌دستی می‌رسیدند و بعضی وقت‌ها، با درشکه. ممکن بود خانه‌ای در جایی از شهر تقسیم شده باشد و کتاب‌ها را همراه با صاحبان بورژوای خانه، داخل خیابان پرت کرده باشند.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
از من پرسید: «تا حالا، خوت رو غافلگیر کردی؟»
محمدحسین
از خودم پرسیدم آیا مردم این روزها، همچنان، رؤیا می‌بینند.
محمدحسین
گفت: «اما این قضیه عادیه. اکثر مردم از جنایت‌کارها خوششون می‌آد.»
محمدحسین
شناخته‌شده بودن و شناختنِ کسی دو چیز کاملاً متفاوت است. اولی راه دومی را سد می‌کند.
محمدحسین
چیزی که ملت ما را عقب نگه داشته بود نصفه‌نیمه فکر کردن بود، میلی برای خواستن تغییر و تحول، که در واقعیت، هیچ چیز را عوض نمی‌کرد.
محمدحسین
فایدهٔ مالکیت اشیا چه بود، وقتی در پایان زندگی تنها کاری که می‌توانستی با آن‌ها انجام دهی رها کردنشان بود.
محمدحسین
با کتاب‌ها شروع کردم. آن‌ها را باید بخشید. کتاب‌ها باید در دست آدم‌ها بچرخد.
محمدحسین
تو همیشه فکر می‌کنی زندگی چیزیه که توی آینده قراره اتفاق بیفته، در حالی که من فکر می‌کنم زندگی اون چیزیه که همین الآن داره اتفاق می‌افته.
محمدحسین
همیشه می‌گفت: «اینکه با سخت کار کردن، تا چه اندازه خوشبخت می‌شوی، حیرت‌آور است.»
محمدحسین
در دوران مفاهیم انتزاعی، ثروتمان را با کتاب‌ها و ایده‌ها می‌سنجیدیم، چیزهایی که آن موقع، زیاد داشتیم.
محمدحسین
پیش از این، دربارهٔ نبوغ این‌طوری فکر نکرده بودم، اینکه چطور نبوغ هم می‌تواند مثل باقی ناهنجاری‌ها باشد. یک مشکل. به‌خاطر اینکه به تو ابلاغ می‌کند با بقیه تفاوت داری. سگالین می‌گفت نبوغ باعث بروز آسیب‌پذیری‌های مشخصی می‌شود.
محمدحسین
می‌گفت: «ما هیچ چیز نمی‌دانیم!»
محمدحسین

حجم

۴۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

حجم

۴۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان