کتاب نشانه هایی از ماورا
۳٫۹
(۳۹۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب نشانه هایی از ماورا
پروانه نکوئی( -۱۳۶۲) نویسنده است.
در یکی از داستانهای این مجموعه میخوانیم:
« تمامیاموالی را که به من ارث رسیده بود، در یک قمار تحصیلی سرمایه گذاری کرده بودم. دو حالت داشت یا یک مهندس به ایران باز میگشت یا یک کارگر به جمعیت کارگرهای شهر لندن افزوده میشد. با آن که دو روز در هفته را در یک رستوران ظرفشویی میکردم ولی طبق محاسباتم هنوز میبایست هزار و پانصد پوند دیگر در هر سال صرفه جویی میکردم و یا درآمد بیشتری میداشتم تا برای ادامه تحصیل به مشکلی بر نخورم. عصر یک روز دوشنبه بود که وقتی مشغول قدم زدن در محوطهی دانشگاه بودم متوجه شدم یک برگهی کاغذ به پاچهی شلوارم چسبیده است با کمیتعجب برگهی کاغذ را برداشتم و به آن نگاه کردم یک آگهی استخدام دانشجویی بود که احتمالا از تابلوی اعلانات درون محوطه بوسیله باد کنده شده بود. (به یک نفر برای مواظبت از سالمند در شیفت عصر و شب نیازمندیم. موقر، مسلط به زبان انگلیسی یا هندی، متعهد و آشنا با تزریقات، با حقوق خوب، مکان برای زندگی و سه وعده غذا.) در ابتدا میخواستم با آن یک موشک کاغذی درست کنم اما برای بار دوم که آن را خواندم متوجه شدم، اگر این کار را بگیرم به راحتی میتوانم تا آخر سال مبلغ هزار و پانصد پوند را ذخیره کنم و شاید بیشتر از آن هم نصیبم میشد.»
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
قیمت:
رایگان
نظرات کاربران
اونجایی که کتاب درمورد روح و جن و ... است تصمیم گرفتم دیگه کتابو نخونم فقط داستان بهاره و همزاد رو خوندم و واقعا ذهن نویسنده رو باید تحسین کرد که انقدر خلاقه در داستان های ترسناک و فرد رو
خیلی جذاب و گیرا آموزنده و به شدت ترسناک پیشنهاد میکنم شب و قبل از خواب مطالعه اش نکنید
این کتاب مجموعه ای از ده داستان کوتاه، در مورد مسائل ماورایی و فراطبیعیه. بیشتر در مورد روح، جن، دعانویسی، جادو جمبل و... که در باورهای عامه یا خرافات دیده میشه. من کتاب رو فقط محض سرگرمی تا انتها خوندم
با سلام . کتاب خیلی زیبایی بود . من ساعت ۱ شب نشستم و کل کتاب رو تاساعت ۵ صبح توی اتاقم با در بسته و پتویی کو تا سرم کشیده بودم خوندم و کلی ترسیدم .من عاشق رمان های ترسناکم خواهشا
خیلی دوست داشتم مخصوصا پروا (حس میکنم پدرمادرامون حتی توی اون دنیا بازم هوامونو دارن)من که عاشقشونم خدا جونم هیچوقت سایشونو از سرمون کم نکن،امین
خیلی قشنگ بود.قسمت جیران کمی هم ترسناک بود.به نظرم همه قصه ها واقعی بودند
واقعا نظرم نسبت ب مریض های بیمارستان روان عوض شد😑😕
من داستان بهاره و همزاد را از کتاب خوندم. نمیگم کتاب بدیه ولی نویسنده بیشتر عقایدش را به صورت داستان و تخیل در آورده. نمیگم همچین اتفاقاتی غیر ممکنه ولی این کتاب فقط داستان و تخیل ذهن نویسندست و منطق و
به نظر من بسیار جذاب بود و در آخر کلید های طلایی داشت که می تونه در زندگی به ما کمک کنه
کتاب خیلی خوبی بود و هرچی جلوتر میری داستان بعدی برات جذاب تر میشه . یکی از معدود کتابهایی که واقعا خوشم اومد . جا داره کمال تشکر رو از نویسنده محترم داشته باشم . عالی بود🙏⚘🌹🌸