بریدههایی از کتاب نشانه هایی از ماورا
۳٫۹
(۳۹۷)
وقتی آدم خدا را دارد از مخلوق او نمیترسد
هنرمند هنردوست
سرک کشیدن به دنیایی که توانایی دیدنش به تو داده نشده، ممنوع.
ghazal13801002
تقدیم به تار زندگیم پدرم
تقدیم به پود زندگیم مادرم
💗ronina💗
علم تنها فکر میکند که میداند.
هنرمند هنردوست
زندگی پس از مرگ را ساختهاند تا به وسیلهی آن بتوانند بازماندگان را آرام کنند و آنها به امید آن که شخص مرده را روزی دوباره خواهند دید، کم کم با مسئله کنار بیایند و این دروغ شیرینی است که ذهن هر دردمندی که عزیزی را از دست داده آن را با رغبت میبلعد و گمان میکنم این گونه شد که ما زندگی پس از مرگ را باور کردیم.
ᶜʳᶻ
من دلبستهی روحی شده بودم که سعی داشتم برایش وجود روح را انکار کنم
Aida
خدایا، سلام، میدانم بندهی خوبی برایت نبودهام، حتما گناهان زیادی هم مرتکب شدهام، اما تو هم خدای بزرگ و مهربان من هستی، فکر میکنم وقتی از من بپرسی توشهی آخرت چه داری؟ مجبور شوم سرم را پایین بیاندازم. اگر امکانش هست، این را از من نپرس
"Shfar"
در آن لحظات حس میکردم خطر از خون درون رگهایم به من نزدیکتر است
DONYA
وقتی دوباره جلوی باجهی نگهبانی بیمارستان رسیدم چهرهای بی نهایت شبیه به مادرم در شیشهی جلوی اتاق نگهبانی توجهم را جلب کرد. زنی که در حال اشک ریختن بود اما آن تنها انعکاس تصویر خودم بود.
هنرمند هنردوست
مرگ پایان دردناکی برای اطرافیان شخص متوفی است، پایانی که کوهی از وجود داشتن را در یک لحظه تبدیل به گودالی از وجود نداشتن میکند. مسلما اگر بازماندگان بخواهند با این مسئله کنار بیایند، کار راحتی نخواهد بود و در بسیاری از موارد زندگی آنها را فلج خواهد کرد، من معتقدم زندگی پس از مرگ را ساختهاند تا به وسیلهی آن بتوانند بازماندگان را آرام کنند و آنها به امید آن که شخص مرده را روزی دوباره خواهند دید، کم کم با مسئله کنار بیایند و این دروغ شیرینی است که ذهن هر دردمندی که عزیزی را از دست داده آن را با رغبت میبلعد و گمان میکنم این گونه شد که ما زندگی پس از مرگ را باور کردیم.
Marziyeh
نمیدانم اگر نفرینها مجبور باشند بالاخره خود را به کسی بچسبانند، آن همه نفرینی که مادرم کرد به جان کدام مادر مردهای افتاد؟
StarShadow
هر بار بعد از دیدن این اتفاقات یک جمله را با خود تکرار میکنم. سرک کشیدن به دنیایی که توانایی دیدنش به تو داده نشده، ممنوع.
مهدی عبدالهی
دستمزدم را از خدا میگیرم نه بندهاش.
یاسمن
سلام.
ـ... س... ل... ا... م
ـ آیا شما یک روح هستید؟
ـ... تا... به... چه... چیز... روح... بگویی.
ـ آیا شما روح فردی هستید که مرده است؟
ـ... نه...
ـ یعنی روح فردی هستید که زنده است؟
ـ... نه...
ـ من که گیج شدهام، پس شما چه کسی هستید؟
ـ من... یک... پنهان... هستم.
ـ آیا امکان دارد که برایمان توضیح بدهید پنهان چیست؟
ـ یعنی... چیزی... که... شما... آن... را... نمیبینید.
ـ ما تا الان اسم چنین موجودی را نشنیدهایم، میشود برایمان بیشتر توضیح دهید؟
ـ... چرا... شنیدهاید.
ـ خوب پس بگویید شما دقیقا چه چیزی هستید؟
ـ... ج... ن
با آمدن نام جن همگی به شدت وحشت کردند و دستهایشان را از پشت استکان برداشتند و به سرعت از کاغذ فاصله گرفتند، همه جز من و سحر.
M_k
عمر کوه زندگی محسوب نمیشود چون با آگاهی همراه نیست
epiker
مفهوم زندگی مجموعهای از احساسات است و ریاضیات برای توضیح احساسات به وجود نیامده است. زندگی را باید با فلسفه نگاه کرد.
epiker
سرک کشیدن به دنیایی که توانایی دیدنش به تو داده نشده، ممنوع.
یاس بانو
خدایا فکر کنم دارم به حضورت شرفیاب میشوم خواهش میکنم به عزرائیل بگو با چهرهی خوبی بر من ظاهر شود من خیلی ترسو هستم....
نشانـ✿°.•
با فیگوری روشن فکرانه گفتم
محمد صفری
مسیر زندگی را دایرهای شکل در نظر بگیریم نه به صورت یک بردار یا یک خط. ما از نقطه صفر روی محیط دایره حرکت میکنیم و باز به صفر میرسیم و تمام. گیتا در حالی که سرش را پایین انداخته بود و به کفشهایش نگاه میگرد گفت: اگر این طور هم به قضیه نگاه کنیم باز هم درگیر یک پارادوکس (قضیهای که به ظاهر تناقض داشته باشد) دیگر میشویم و آن این که ما درست در لحظهی تولد مردهایم! چرا که صفر مرگ درست در جاییست که صفر تولد قرار دارد.
ghazal13801002
کنار آمدن با مرگ عزیزان برای اکثر انسانها بسیار سخت است. او تا دیروز بود، میخندید، دوستت داشت، حمایتش را حس میکردی، اما امروز نیست و دیگر هرگز او را نخواهی دید. هرچه بزرگتر میشویم و وابستگیهایمان کمتر میشود تا حدودی تحمل این رنج امکان پذیرتر است اما وقتی هنوز تمام دنیایت در وابستگی غوطه ور است مرگ معنایی بس هولناکتر دارد.
Sarwin
راستی هرگز با یک هندی درباره صفر بحث نکن چون کاشف صفر هندیها بودند.
دونیا جون
چرا این قدر آشفتهای؟
ـ این جا گیر کردم، اونم بد جور. بدتر از اونی که فکرشو بکنی.
ـ چرا؟
ـ خوب چون به تو ظلم کردم.
ـ تو که دیوونه شده بودی، پس گناهی نداشتی.
ـ قبل از دیوونگیم هم خیلی اذیتت کردم.
ـ تو زمان دیوونگیت این قدر اذیتم کردی که اونها رو فراموش کردم.
ـ اما این جا کسی چیزی رو فراموش نمیکنه.
یاسمن
گیتا گفت: پس با این حساب شما معتقدید که هیچ ارزشی به خودی خود وجود ندارد و این ما انسانها هستیم که ارزشها را خلق میکنیم؟ یعنی اگر الان من بگویم عمر کوه زندگی محسوب نمیشود چون با آگاهی همراه نیست پاسخ خواهید داد آگاهی هم جزئی از همان سیستم ارزشگذاری من در آوردی ماست و ما به این خاصیت بیدلیل بها دادهایم و بعد از بهایی که دادهایم برایش فلسفه بافتهایم....
nafas
«درس باید شیرین باشد تا بتوان با آن ارتباط برقرار کرد، من درس تلخی هستم»
nu_amin_mi
من هرگز بچهدار نشدم ولی دو دختر بیمادر همسرم را درست مثل آن که فرزند خودم باشند بزرگ کردم. هر بار که کاری میکردند و میخواستم بر سرشان فریادی بزنم چهرهی عفت خانم در جلویم نقش میبست و فریادم را در دم در حلقم خفه میکرد
usofzadeh.ir
علم تنها فکر میکند که میداند.
*.*Min
من معتقدم زندگی پس از مرگ را ساختهاند تا به وسیلهی آن بتوانند بازماندگان را آرام کنند و آنها به امید آن که شخص مرده را روزی دوباره خواهند دید، کم کم با مسئله کنار بیایند و این دروغ شیرینی است که ذهن هر دردمندی که عزیزی را از دست داده آن را با رغبت میبلعد و گمان میکنم این گونه شد که ما زندگی پس از مرگ را باور کردیم.
Z.a.h.r.a
ـ سلام.
ـ... س... ل... ا... م
ـ آیا شما یک روح هستید؟
ـ... تا... به... چه... چیز... روح... بگویی.
ـ آیا شما روح فردی هستید که مرده است؟
ـ... نه...
ـ یعنی روح فردی هستید که زنده است؟
ـ... نه...
ـ من که گیج شدهام، پس شما چه کسی هستید؟
ـ من... یک... پنهان... هستم.
ـ آیا امکان دارد که برایمان توضیح بدهید پنهان چیست؟
ـ یعنی... چیزی... که... شما... آن... را... نمیبینید.
ـ ما تا الان اسم چنین موجودی را نشنیدهایم، میشود برایمان بیشتر توضیح دهید؟
ـ... چرا... شنیدهاید.
ـ خوب پس بگویید شما دقیقا چه چیزی هستید؟
ـ... ج... ن
~آلْبا~☘️
ـ اگه یک روز پاشی و ببینی من مردم چه کار میکنی؟
ـ شکر خدا رو.
مهدی
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
قیمت:
رایگان