کتاب طعم نهنگ
معرفی کتاب طعم نهنگ
کتاب طعم نهنگ، مجموعهی پنج داستان کوتاه نوشتهی محمود بدیه است. داستانهای کتاب طعم نهنگ به موضوعات روز زندگی شهری و قشر روشنفکر جامعه میپردازد.
دربارهی کتاب طعم نهنگ
کتاب طعم نهنگ از محمود بدیه، شامل پنج داستان کوتاه است. یکی از این داستانها طعم نهنگ نام دارند که کتاب اسمش را از آن گرفته است. داستان طعم نهنگ داستان زوجی را روایت میکند که زندگی را مانند صحنهی نمایش میبینند. این زوج در پی ساختن فیلم مستندی هستند که با هملت ارتباط دارد.
برای خواندن داستانهای کتاب طعم نهنگ باید دقت کرد و آرامش داشت. محمود بدیه، داستانها را با روایت شیرین اهالی جنوب کشور نوشته است. داستانهای کتاب طعم نهنگ هرکدام فلسفهی خاص خود را دارند و داستانها در فضای خانوادههای متوسط و روشنفکر شهری اتفاق میافتد. سوژهها از دل زندگی مردم بیرون آمده است.
کتاب طعم نهنگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب طعم نهنگ برای دوستداران مطالعهی داستان کوتاه، کتابی جذاب و دوستداشتنی است.
جملاتی از کتاب طعم نهنگ
لبهای مرد، زیر نور چراغ برق آبی بود. همرنگ زبانش. شبیه رنگ روشن دریا. حرف که میزند، سیاه از کلماتش میریخت بیرون.
گفت: شما اون پائین چیزی رو ندیدید؟
پسر و دختر هر دو ترسیدند. فکر کردند در تاریکی ایستادهاند و مرد ریش پورفسوری، صورت و صدا و حرفهایشان را سیاه میبیند.
گفتند: نه، ما سیاه ندیدیم.
دروغ میگفتند. هم دختر و هم پسر دروغ میگفتند. سیاه دیده بودند. تاریک دیده بودند.
مرد چند قدم به طرفشان نزدیک شد.
- چی چی دیده بودید؟
تاریک بود. سیاه دیدیم.
مرد چیزی زمزمه کرد. چندقدم پا پیش گذاشت.
- راست، راست بگید...!
مری گفت: بچه مرده دیدیم.
مرد راهش کشید و رفت، پشت فرمان نشست. پیپش را روشن کرد. خسته بود. باید به یک جائی... اورژانس زنگ میزد. باور نمیکرد کسی که به او زنگ زده و خواسته او را ببیند، حالا، قربانی او شده باشد. تردید نداشت که این ماجرا یک اتفاق بود و نه چیزی بیشتر. اما از این که زن مسئولیت فرزندش را به عهده نگرفت و قصد داشت او را لب آب به امان خدا رها کند، با دست خودش او را کشته بود. تفاوتی هم در اصل قضیه و نوع کشتن نبود. چه با این طوفان، لب خیابان گوری برای او میکند و چه او را توی دریا میانداخت.
سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد. بعد از اتفاقهای امشب و جستجوی آن چه که او نتیجهٔ آن را هولناک میخواند به آسمان نگاه کرد. ستاره در آسمان نبود. در تاریک و روشن نور ماه، جان بیجانش را نظاره کرد، چطور افکاری از دور دست به کمکاش شتافت؟ اینکه شبی در همین حوالی، ماه کامل را فقط با چشم چپش میدید؟
فهرست
- تل عاشقون
- شرحی از ماه
- شرحی از زمین،
- طعم نهنگ
- واهیک گوش های سگش را وقتی می دوید دوست داشت
حجم
۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه