دانلود و خرید کتاب بمان برایم میترا براتی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بمان برایم

کتاب بمان برایم

نویسنده:میترا براتی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بمان برایم

کتاب بمان برایم، نوشته‌ی میترا براتی، یک رمان عاشقانه و جذاب و داستانی از زندگی سه زن است که در مسیر رسیدن به عشق حقیقی می‌جنگند.

درباره‌ی کتاب بمان برایم

میترا براتی در کتاب بمان برایم، روایتی از انتخاب‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها را نوشته است. بمان برایم روایتی از از خودگذشتی و ایثار ، ایستادگی و اعتماد به عشق، از عشق سخن گفتن و از عشق شنیدن است! کتاب بمان برایم سرنوشت سه دوست است. سه زن که در پی یافتن عشقی حقیقی هستند. آن‌ها در مسیری پر پیچ و خم قدم گذاشته‌اند و این راه، گاه با گذشتن سکوت کردن و گاهی هم با ایستادن و جنگیدن تلاش می‌کنند. در انتهای داستان است که هرکدام سهم خودشان را از عشق دریافت می‌کنند. سهمی که لایق آن هستند... . شخصیت اصلی داستان بمان برایم دختری به نام مانلی است. (مانلی به معنای بمان برایم) او در روز ازدواجش متوجه رازی می‌شود، او متوجه می‌شود بانی ازدواجش سال‌ها عاشقش بوده…

کتاب بمان برایم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از مطالعه‌ی رمان‌های عاشقانه از نویسندگان ایرانی لذت می‌برید، کتاب بمان برایم را بخوانید. 

بخشی از کتاب بمان برایم

مامان و داداشم توی خونه تنها بودن و حرارت بخاری هیزمی هم به خاطر کمبود هیزم کم و کمتر می‌شد. مامانم، جواد رو پی هیزم فرستاد و جواد بیچاره با اون دست‌های کوچکش، کلی هیزم جمع کرد تا خونه‌ی نقلی ما گرم بشه؛ اما انگار من عجله داشتم و هی به مامان فشار می‌آوردم که هرچه زودتر پا به این دنیا بذارم.

جواد که حال و روز مامان رو دید، سراسیمه به خونه‌ی قابله‌ی محلمون رفت؛ اما دستخالی برگشت. چون قابله به ده بالا رفته بود. تنها فامیل ما، یعنی خاله گلچهره هم خونه‌ش توی ده بالا بود. مامان با اون درد شدیدی که گرفته بود، درمونده شد. جواد به ناچار میره خونه‌ی همسایه و مرد همسایه با وانت، مامان رو به نزدیک‌ترین بیمارستان شهر می‌بره و بالاخره من پا به این دنیا می‌ذارم. یه دختر سفید و چشم عسلی خوشگل که توجه‌ی همه‌ی اقوام و آشناها و حتی اهالی ده رو به خودم جلب کردم.

به گفته‌ی مامان یه پرستار مهربون شمالی توی بیمارستان شهر بود که مانلی نام داشت. جواد ساعتی رو که پیش پرستار مونده بوده، از اسم اون خوشش میاد و به والدینم اصرار میکنه که اسم من رو مانلی بذارن، یک اسم اصیل شمالی که دو تا معنی داشت، یکی «بمان برایم» و دیگری «پری دریایی» 

barana
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

امیدوارم از خوندن این رمان لذت ببرید و درس بگیرید. من که از نوشتنش لذت بردم و باهاش زندگی کردم.

sogand sayadi
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

این رمان زیبا رو از دست ندید👌 همیشه موفق باشی نویسنده‌ جان😍❤

miilad.k.s
۱۴۰۰/۱۰/۱۹

عالی 👍❤

hada24
۱۴۰۲/۰۴/۰۲

من که خیلی دوستش داشتم و از خوندنش لذت بردم.😍

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان