کتاب پیامبر ما؛ زمان و منتظران (جلد دوم)

پیامبر ما جلد دوم مجموعه کتاب‌های زمان و منتظران، زیر نظر دکتر عبدالحسین فخاری است. طرحواره زمان و منتظران، در پاسخ به یک نیاز پدید آمده است: بیان امروزی باورهای بنیادین. 

مباحث اعتقادی در طول قرن‌ها و سالیان، تغییر نمی‌کند؛ اما متناسب با هر زمان و به بیان ویژهٔ همان دوران نیاز دارد که عالمان در زمان‌های گوناگون تلاش‌هایی در طرح آن مباحث متناسب با زمان خویش، داشته‌اند. موضوعات این طرحواره عبارت است: خدای ما، پیامبر ما، پیشوای ما، بازگشت ما، آئین ما، جهان ما و رسالت ما.

نویسندگان این مجموعه با بیانی ساده، روان، داستان‌گونه و گفتگو محور، مباحث مختلف اعتقادی را برای مخاطب جوان مطرح کرده‌اند. هر کتاب شامل چهل موضوع است که مهم‌ترین سرفصل‌های طرح شده در عنوان کتاب را پوشش می‌دهد.

درباره کتاب پیامبر ما

در کتاب پیامبر ما، مسائلی بنیادی در رابطه با نیاز ما به پیامبر و رسالت و ماموریت پیامبران مطرح شده است. چرا نیازمند راهنما هستیم؟ وحی چیست؟ پیام رسالت و مأموریت پیامبران چه بوده و ویژگی‌های آنان کدام است؟...

می‌دانیم آن خدای مهربان که ما را جان بخشید، هرگز ما را در زندگی بدون راهنما، رها نمی‌کند و در هر زمان، راهنما و الگویی نیکو برای ما قرار می‌دهد. آخرین پیامبر الاهی -خاتم‌النبیین (ص) - کامل‌ترین آئین الاهی را برای همه روزگاران از سوی خداوند آورده است. آن حضرت دارای ویژگی‌هایی است که هریک جداگانه معرفی شده است: مهربانی، نرمخوئی، غمخواری امت، استقامت، شفیع، شاهد، مبلغ، ساده‌زیست، مذکر، مبشّر، نذیر، پناهگاه، داعی و... که هرکدام عنوانی در این کتاب، به خود اختصاص داده است. آخرین فراز کتاب، «پاداش رسالت» است که نشان می‌دهد اگر بخواهیم شکرگزار نعمت آن پیامبر نور باشیم، چه باید کنیم و چگونه پاداشی برایش آماده سازیم.

خواندن کتاب پیامبر ما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مباحث دینی و اعتقادی را به خواندن این مجموعه دعوت می‌کنیم

بخشی از کتاب پیامبر ما

دلش می‌خواست شکل‌گیری اسلام را در محیط دشوار جزیرةالعرب بداند و اینکه چطور پیامبر، تنها و بی‌یاور توانست آئین خود را تبلیغ کند. شروع به تحقیق کرد و به نکات جالبی رسید: سه سال دعوت غیر آشکار و آرام و پنهان، این شیوه تبلیغی پیامبر در جامعه‌ای خشن و متعصب و بی‌منطق بود که نتیجه‌اش ایجاد هسته اولیه مسلمانان شد. هدف پیامبر ایجاد پایگاهی هر چند کوچک از مسلمانان بود که بتواند دعوت خود را از طریق آنان در گسترده‌ای وسیع‌تر انجام دهد. سران جاهلیت نیز به‌خاطر این دعوت غیر آشکار، واکنش تندی نشان ندادند و می‌پنداشتند دعوت او هم مثل داعیان مسیحی ورقه و أمیه، خاموش و فراموش خواهد شد! در این شیوه، پیامبر افراد مستعد و لایق را گلچین می‌نمود و دعوت خویش را با آن‌ها در میان می‌نهاد و با این روش توانست تعدادی از مردم مکه را با خود همراه سازد و به همراه آنان اعمال عبادی به جای آورد...

در گام دوم، به سراغ خویشاوندان رفت تا آنان را نیز با خود همراه کند (و انذر عشیرتک الاقربین) که اگر آنان جذب می‌شدند با توجه به مناسبات اجتماعی و ساختار قبیله‌ای آن روزگار، پایگاه اجتماعی قوی‌تری به‌دست می‌آورد. چهل و پنج نفر از سران بنی‌هاشم را به خانه خویش دعوت کرد و ضمن پذیرایی، رسالت خود را مطرح نمود: «به‌راستی هیچ‌گاه راهنمای یک گروه به افراد خود دروغ نمی‌گوید، به خدایی که جز او خدایی نیست من فرستاده خدا به سوی شما و عموم جهانیان هستم... هیچ‌کس از مردم برای کسان خود چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، نیاورده است. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده‌ام. خدایم به من فرمان داده که شما را به جانب او بخوانم. کدام یک از شما پشتیبان من خواهد بود، تا برادر و وصی و جانشین من میان شما باشد؟ کسی پاسخ نداد جز علی که نوجوانی بود گفت: من آماده پشتیبانی از شما هستم... پس از آن، دعوت علنی و آشکار خود را آغاز نمود که با مقاومت سنگین قریش روبه‌رو شد که سخت‌ترین دوران دعوت بود و زمان غربت و محاصره اقتصادی و... تا آن‌که با هجرت به مدینه و افزونی پیروان، دوران گشایش و توسعه آغاز شد...