دانلود و خرید کتاب تنهایی من کرگدنی است که تو را دوست دارد علی بلیغی
تصویر جلد کتاب تنهایی من کرگدنی است که تو را دوست دارد

کتاب تنهایی من کرگدنی است که تو را دوست دارد

نویسنده:علی بلیغی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تنهایی من کرگدنی است که تو را دوست دارد

دخترِ کوچک گریه نکن آن ستارگان زیبا که در آسمان می‌بینی از من و تو تنهاترند، شاید که تنهایی و تاریکی و رسوایی زیبایشان کرده دختر کوچک گریه نکن شاید تو هم ستاره‌ای!
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۲۰

کتاب هفتاد و هشتم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی از همین تریبون اعلام می کنم : " بانو " زود برگرد . به خانه بیا " بانو ". تا ایشون هم دست از شعر و‌شاعری بکشند، و به زندگی خود ادامه دهند با شما

- بیشتر
pockethead
۱۳۹۵/۰۲/۰۵

با سلام خدمت دوست عزیز جناب بلیغی..البته من هیچگاه به وجود شعر قوی..شعر ضعیف، ناب یا حتی فاخر اعتقاد نداشتم..اما چند نکته یا شاید چند تجربه را به عنوان کسی که همگام با شما در وادی شعر گام می زند

- بیشتر
کاربر 1205087
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

چند شعر خوب همراه با انبوهی از شعرهای ضعیف و دور از شعر

افتادن یک برگ برای تو، تنها افتادن یک برگ بود و برای برگ مرگ.
سیّد جواد
من از زندگی تنها لیوانی آب می‌خواستم که در گرمایِ آتش‌سوزِ بی‌کسی در آرامشی بی‌نهایت بنوشم.
سیّد جواد
به تو رسیدن از تو دور شدن بود.
سیّد جواد
قلب تنها زندانی است که صاحبش را اسیر می‌کند.
سیّد جواد
بانو! باد در موهای تو، مفهومِ بودنش را جست‌وجو می‌کند.
پروین اعتصامی
آخ! اگر روزی زمین دهن باز کند به شوقِ بوسه‌ی تن من.
سیّد جواد
برخیز رستمِ من اندوهِ رفتنت سُهرابت را کُشت!
سیّد جواد
بانو! جایی برای رفتن ندارم فقط از یادت‌به‌یادت می‌گریزم.
سیّد جواد
بانو! درونم زلزله آمده است، برای خاکسپاری دردهایم بیا...
سیّد جواد
دخترِ کوچک گریه نکن آن ستارگان زیبا که در آسمان می‌بینی از من و تو تنهاترند، شاید که تنهایی و تاریکی و رسوایی زیبایشان کرده دختر کوچک گریه نکن شاید تو هم ستاره‌ای!
باران برفی
بانو! مرا در آغوش‌گیر من هیچم تا به حال هیچکس را به جرم در آغوش‌گرفتن هیچی، مجازات نکرده‌اند.
سیّد جواد
گیسویت شب‌های اسپانیاست که مردانش - گیتار به دست - یاغیانه عاشق می‌شوند...
سیّد جواد
بغضم می‌ترکد یادت، مثلِ سوزن است.
سیّد جواد
بانو! صدایِ تو صدایِ دریاست تو حرف می‌زنی و من غرق می‌شوم.
سیّد جواد
بانو! یادت، چشمه‌ای است که قبیله‌یی را سیراب می‌کند.
سیّد جواد
بانو! چه افسوسی، من در جنوب و بویِ تو از شمال.
سیّد جواد
بانو! به باد سلام می‌کنم شاید نوازش‌گرِ مویت بوده است.
سیّد جواد
چراغ را خاموش کن پرده را بکش و تنهای تنها با من برقص سخت غمگینم.
سیّد جواد
به جنگ من برخیز به فتح تو مشتاقم بی‌هیچ خون‌ریختنی تمام مرا اشغال کرده‌ای!
سیّد جواد
عشق چشمان توست که بسته شد عشق آخرین بوسه است بر لبان تو زمانی که پیکرت بر تخت بیمارستان افتاده بود گوشم را به سینه‌ات چسباندم و دیگر هیچ نشنیدم. عشق نیاز است به سایه‌ات که دیگر نیست.
سیّد جواد

حجم

۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۲,۰۰۰
تومان