کتاب اسطوره کوسالان
معرفی کتاب اسطوره کوسالان
رضا رستمی در کتاب اسطوره کوسالان زندگینامه 2 شهید گرانقدر دفاع مقدس شهید بختیار امینی و محمدصدیق امینی را روایت میکند؛ 2 شهید کرد از خطه پایگلان که داستان شجاعت و رشادتشان، آنها را تبدیل به اسطورههای کوسالان کرد. انتشارات صریر کتاب اسطوره کوسالان را منتشرکرده است.
درباره کتاب اسطوره کوسالان
کردستان یکی از مناطقی است که همجواری آن با عراق سبب شد تا در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، بسیار مورد حمله قرار گیرد. وجب به وجب این خاک خاطرات شهدای غیور کرد و غیر کرد را روایت میکند که برای حفظ این مرز و بوم از جان خود گذشتند. شهید بختیار امینی و شهید محمدصدیق امینی 2 جوان از این خطه بودند، که رضا رستمی در کتاب اسطوره کوسالان به روایت زندگی آنها از تولد تا شهادت پرداخته است.
بازگو کردن ابعاد وسیع حماسهی ماندگار هشت سال دفاع مقدس مردم ایران و ثبت و ضبط زندگینامه و خاطرات شهیدان سرفراز این مرزوبوم چه شیعه و چه سنی، و همهی آنانی که به نام ایران اسلامی افتخار میکنند، به عنوان رخداد عظیم بشری در عرصهی حاضر ضرورت انکارناپذیر و وظیفهی همگانی محسوب میشود، چرا که انتقال این فرهنگ غنی و افتخارآفرین به نسل حاضر و آینده، هویت اسلامی و انقلابی مردم این سرزمین را استمرار و قوام میبخشد. رضا رستمی در کتاب اسطوره کوسالان به درستی این وظیفه را ایفا کرده است.
خواندن کتاب اسطوره کوسالان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
دوران هشت سال دفاع مقدس بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران بهشمار میرود. خواندن این بخش از تاریخ و رشادتهای جوانان کشورمان برای حفظ آن برای هر ایرانی لازم است و از این رو خواندن کتابهایی که بخشی از این تاریخ را روایت میکنند همچون کتاب اسطوره کوسالان را به تمامی افراد پیشنهاد میکنیم. همچنین اگر علاقهمند به داستانهای دفاع مقدس هستید و میخواهید با داستان زندگی 2 شهید غیور از خطه کردستان آشنا شوید خواندن کتاب اسطوره کوسالان را به شما پیشنهاد میکنیم.
جملاتی از کتاب اسطوره کوسالان
بیست و نهم بهمنماه سال ۱۳۵۴ فصل زمستان که طبیعت به خوابرفته بود تا در بهاری دیگر شادابی را تقدیم انسانها کند، جیران خانم را به زایشگاه شهرستان سنندج بردند، چند ساعت گذشت؛ گر چه این ششمین نوبت بارداری جیران خانم بود و نباید زیاد نگران میشد اما کاک ولی پدر خانواده مرتب در حیاط بیمارستان قدم میزد و صلوات میفرستاد.
گویی زمان نمیگذشت؛ کمکم احساس میکرد خیلی دیر شده؛ عاقبت پسازآن همه انتظار ماما در را باز کرد؛ به چشمان منتظر کاک ولی نگاهی انداخت و قدم نورسیده را تبریک گفت.کاک ولی از سلامت جیران و فرزندش پرسید و «ماما» گفت: پسر کاکلزری و مادرش هر دو سالماند؛ او سر بر آسمان بلند کرد و خدا را شکر کرد که بازهم مرحمت خود را از او دریغ نکرده است؛ خیلی خوشحال بود و با خود میاندیشید حال که خداوند به من ششمین فرزند را داده باید بیشتر کارکنم تا آنها راحتتر زندگی کنند. «برای خواندن جملات بیشتری از کتاب اسطوره کوسالان، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه