کتاب آسمان به گوش
معرفی کتاب آسمان به گوش
آسمان به گوش نوشته حسین غفاری، سرگذشتنامه داستانی زندگی شهید علی اکبر کاملی است.
شهید علی اکبر کاملی در سال ۱۳۳۸ در یک خانواده متدین و مذهبی به دنیا آمد. پدرش «حسین» و مادرش مرحمت خانم کام وی را با تربت امام حسین (ع) آشنا کردند. در اثر تربیت صحیح با مجالس قرآنی و عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) آشنا شد.
علیاکبر بعد از اتمام تحصیلات دوره ابتدایی تا دوم راهنمایی درس خواند و بعد ترک تحصیل کرد و برای کار به مشاغل آزاد روی آورد.
شهید در دوران انقلاب به علت حضور در جلسات سخنرانی با مظالم رژیم پهلوی آشنا شد و به مبارزات مردم علیه حکومت وقت پرداخت. او در درگیریهای مردم با نیروهای دولتی و به آتش کشیدن مراکز فساد نقش فعالی ایفا کرد. در اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیتههای موقت و نامنظم مسلح پیوست و بعد از تشکیل سپاه، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه شد.
درگیری با اشرار منطقه اولین تجربه جنگی کاملی در مناطق کردنشین آذربایجان غربی بود و بعد از آن از سال ۵۹ قدم به مناطق عملیاتی جنوب کشور گذاشت.
به دلیل نیاز در ارومیه، مسؤولین سپاه، مانع از رفتن او به جنوب میشدند. برای همین علیاکبر با اصرار زیاد و با عضویت در بسیج عازم جبهه شدو در عملیات بیتالمقدس ۲ به شهادت رسید.
خواندن کتاب آسمان بهگوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به ادبیات پایداری و دفاع مقدس و سرگذشتنامههای شهدا این کتاب رابخوانند.
جملاتی از کتاب آسمان به گوش
این قطعه هم داشت پر میشد. قطعهای که شهدای والفجر ۸ تا بیت المقدس ۲ را در خود داشت. شهدای سال ۶۴ تا ۶۶. شهدای مناطق غرب کشور. شهدای همین پایگاههای اطراف ارومیه. این سومین قطعه شهدای باغ رضوان بود که داشت پر میشد.
هرچند هنوز این قطعه غایبینی داشت. از جمله «جعفرصادق کاملی»، «محمدباقر سنبلی»، «مهران باقری» و ... مهران از والفجر هشت هنوز نیامده و محمدباقر و جعفرصادق نیز از کربلای ۵.
دو تا شهید میآورند. یکی بوی اکبر را میدهد. سعید خیرآبادی و مهدی کاملی. مهدی پسر عموی علیاکبر، ۱۶ سالگیاش را تجربه میکرد که زودتر از اکبر خودش را به پایان قطعه سوم میرساند. باغ رضوان غوغاست. مادر علیاکبر هم آنجاست. مادر جعفرصادق نیز. شایعهها به گوشش رسیده و برایش یقین شده که علیاکبر شهید شده است. بچههای پایگاه ثارالله را میشناسد. میداند آنها فرماندهشان را خواهند آورد.
مادر اکبر، چشم به راهی مادر جعفرصادق را میبیند. همو که از یکسال پیش هنوز چشم بر در دارد.
حجم
۴۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۴۱۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه