دانلود و خرید کتاب لاله‌ی کوهستان محبوبه معراجی‌پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب لاله‌ی کوهستان اثر محبوبه معراجی‌پور

کتاب لاله‌ی کوهستان

معرفی کتاب لاله‌ی کوهستان

کتاب لاله کوهستان نوشته محبوبه معراجی‌پور سرگذشت داستانی شهید حسن شوکت‌پور، از شهدای تدارکات و پشتیبانی است که به سفارش کنگره بزرگداشت سرداران و چهارهزار شهید تدارکات و پشتیبانی سپاه نوشته شده است.

شهید حسن شوکت‌پور، زادهٔ شهرستان سمنان، روز دوازدهم آذرماه سال ۱۳۳۱ برابر با شب شهادت امام‌حسن مجتبی علیه‌السلام، به دنیا آمد. با آغاز جنگ، به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به عنوان مسؤول تدارکات قرارگاه حمزه سیدالشهدا منصوب شد. با نبرد والفجر ۸ در منطقه فاو عراق، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه کمر، مجروح و قطع نخاع گردید. پس از سپری‌کردن دورهٔ نقاهت، سمت فرماندهی لجستیک نیروی مقاومت بسیج و جانشینی فرماندهی لجستیک کل سپاه را پذیرفت.

سرانجام، پس از تحمل چهار سال درد و رنج، سحرگاه روز بیست و نهم مردادماه سال ۱۳۶۸ در بیمارستان بقیه‌الله به فیض عظیم شهادت نایل گردید.

خواندن کتاب لاله کوهستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و دفاع مقدس و دوست‌داران سرگذشت‌نامه‌های شهدا مخاطبان اصلی این کتاب‌اند.

جملاتی از کتاب لاله کوهستان

به همراه پدر و مادرم آمدیم خانه حسن. شام را که خوردیم، گفتم:

ـ تصمیم گرفتم فردا به تهران بروم تا دیداری از خانواده‌ام داشته باشم. چند روز بعد برمی‌گردم منطقه.

حسن گفت:

ـ من هم سه روز دیگر برمی‌گردم.

خورشید برگشت و طوری نگاه‌اش کرد که حسن مجبور شود بگوید:

ـ البته با اجازه خورشیدخانم!

خورشید که بی‌قرار شده بود، مثل کودک‌اش گریه کرد. حسن سر جا خشک‌اش زد. باورش نمی‌شد مادر و فرزند با هم گریه کنند! مادرم فاطمه را از خورشید گرفت و راه برد. حسن به خورشید نزدیک شد:

ـ داری به خاطر رفتن من گریه می‌کنی؟! من باید بروم. نه به خودم تعلق دارم و نه به تو. مگر نمی‌بینی اوضاع شیر توی شیر است؟ باید رفت.

خورشید مدتی بهت‌زده به حسن نگاه کرد. حسن دوباره به حرف آمد:

ـ باید... .

خورشید گفت:

ـ حالا که باید است، ما را هم باید با خودت ببری؛ باید! این آخرین شامی است که توی این روستا می‌خوریم. دیگر نمی‌گذارم تنها بروی.

و بلند شد و وسایل رفتن را مهیا کرد. ما با تعجب نگاه می‌کردیم. داشت به سرعت ساک‌اش را می‌بست.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱,۰۰۰
تومان