کتاب مطلقا آبی
معرفی کتاب مطلقا آبی
مطلقاً آبی مجموعه داستانی نوشته کریم میرزاده، نویسنده معاصر است. داستان این مجموعه زبانی روان و ساده دارند و میرزاده نویسندهای است که در داستانهایش بسیار به جزئيات توجه میکند. تصویرسازیهای دقیق یکی از ویژگیهای داستانهای مجموعه مطلقاً آبی است.
«بی نام»، «گذرگاهها»، «دورتر»، «بالا آوردن»، «مطلقاً آبی»، «بيشازحد ممکن»، «راه حل n+1ام»، «لغزش»، «زيباترين امضاي تاريخ»، «روال»، «افلاطون»، «بازگشت» عنوانهاي این مجموعه داستانی هستند.
خواندن کتاب مطلقاً آبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به خواندن داستانهای کوتاه فارسی را به خواندن این مجموعه دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب مطلقاً آبی
بیش از حد ممکن
فشار میدهی و رهایت نمیکند لامذهب. بعد به ذهنات میرسد این دستهای تو نیست و دستهای همان هیولایی است که مشتاش را چپانده توی دریچهٔ گلویت و حالا میخواهد از بیرون هم، راه تنفس را تنگ و تنگتر کند؛ دستهایی قفلشده بر گلو. چشمهایت را میبندی. آنکه کنارت است بیآنکه منتظر شنیدن جوابت باشد میپرسد چه شده، گلویت درد میکند، سرما خوردهای؟ میآیی که حرف بزنی، مشت بالاتر میآید و خودش را بیشتر میچپاند توی گلویت. نمیتوانی چیزی بگویی. شاید کنار دستیات بگوید: چه خوردهای؟ حتماً زیادی خوردهای که دارد میزند بیرون. این را بگوید و بیخیال و رها بخندد. دستهایت... دستهایش را بالا میآورد، حلقه میکند دور گلو. فشار میدهد.
با دو انگشت شست و اشاره میمالی گلویت را که آن مشت، آن چیز قلمبه، باز کند راه هوا را. حتا فکر میکنی به اینکه انگشتهایت را فروکنی توی گلو تا شاید آن چیز را لمس کنی و بگیری و بکشی بیرون. اما آنقدر سفت و منقبض کرده گلو را که حتا انگشتهای فولادی هم نمیتواند در چنین گلویی نفوذ کند. مجبور میشوی داد بزنی. وقتی میبینی نمیشود و تلاشی بیهوده میکنی، چشمهایت را آرام میبندی و خودت را نَرم تسلیماش میکنی. همینکه چشمهایت را آرام میبندی و خودت را نَرم و صادقانه تسلیماش میکنی، مشتاش را آرام میاندازد پایین. راه گلو باز میشود. نفس میکشی. حرف میزنی، حتا اگر کسی نباشد که حرفهایت را بشنود.
حجم
۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
نظرات کاربران
شاهکار
مگر میشود زنده بود و این کتاب را نخواند و زندهتر نشد!!!!