دانلود رایگان کتاب کوچه کوچک‌ها سعید پورزنگی آبادی
تصویر جلد کتاب کوچه کوچک‌ها

کتاب کوچه کوچک‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کوچه کوچک‌ها

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: تنها به پرنده‌ی بی‌پرواز می‌اندیشم؛ که آب و دانه‌ی این قفسِ پُرهیاهو پرواز را ز خاطرش نبُرده است؛ این دانه‌ی اسارت و آن آبِ فراموشی! تنها به یک آرزو می‌اندیشم؛ که دیگر در تعقیبِ واژه‌های بِکر نباشم تا از این گُنبد سکوت رخصت‌های و هوی برنخیزد تنها به یک مرگ می‌اندیشم به یک مرگ مُحتاجم
~sahar~
۱۳۹۷/۰۴/۱۳

عالی . نویسنده واقعا قلم شیوایی داشته است .پیشنهاد می کنم بخونینش حداقل یک بار

آمـيـنْٖ
۱۳۹۸/۱۱/۲۸

دلنشین و دگر هیچ و هیچ و هیچ

پورآزاد
۱۳۹۹/۰۵/۲۶

دوست داشتم تعداد صفحاتش بیشتر باشه چون واقعا از خواندن هر صفحه ش لذت بردم .

کتابخوان🤓
۱۳۹۸/۰۱/۱۶

مورد پسندم نبود.. نظرمو جذب نکرد ولی بعضی از قسمت هاش قشنگ بود

m.gh.t
۱۳۹۷/۰۵/۱۸

ساده وروان و دوست داشتنی💓

Elahe
۱۳۹۷/۰۵/۰۴

خیلی قشنگ بود... من دوبار خوندمش😊

mahdieh
۱۳۹۷/۰۴/۰۸

واقعا خیلی عالی بود .کتابی که اگه یبار نخونی انگار هیچ چیز از شعر نمیدونی وهیچ احساسی در تو وجود نداره🌟

نادیا
۱۳۹۷/۰۵/۱۳

خیلی دوستش داشتم ارزش چندبار خوندنو داره بعضی جاهاشودوس داری صدبار بخونی ک حفظ شی

☆sonia☆
۱۳۹۵/۰۹/۰۴

عالی بود خیلی دوست داشتم

ovis mae
۱۳۹۴/۰۷/۳۰

عالی بود ... واقعا زیبا بود ❤

من در شرقی‌ترین شَبِ جهان پنهانم. همان‌گونه كه تو از من و من از خود.
✿↝...برکت...↜✿
تنها به یک آرزو می‌اندیشم
یك رهگذر
می‌شنوی صدایش را؟ صدای شکستن دلی که شاید بی‌تقصیر ...؟ دلی که اگر صاف نیست، لااقل ناصاف نیست
_SOMEONE_
تنها به پرندۀ بی‌پرواز می‌اندیشم؛ که آب و دانۀ این قفسِ پُرهیاهو پرواز را ز خاطرش نبُرده است؛ این دانۀ اسارت و آن آبِ فراموشی! تنها به یک آرزو می‌اندیشم؛ که دیگر در تعقیبِ واژه‌های بِکر نباشم تا از این گُنبد سکوت رُخصتِ های و هوی برنخیزد تنها به یک مرگ می‌اندیشم به یک مرگ مُحتاجم به یک مرگ در زیر آوار حرف‌های ناگفتۀ تو که اگر یک حنجره آزاد می‌بود صدای مهربانِ تو از هزار پنجره
:)
تمام عشاق؛ اسب‌های رها شده در باداند که بی‌غرض شیهه می‌کشند نه بی‌هدف!
•سآرا •
گور من گُم نشود من به تو دل بستم، یار!
•سآرا •
من به شعر دُچارم مثل خورشید به تابیدن مثل شیوا به رقصیدن مثل من به تو مثل تو به رؤیا تو به من دُچاری مثل مصلوب به صلیب مثل نیلوفر به مُرداب.
آرام
تنها به یک آرزو می‌اندیشم
_SOMEONE_
گفتم به غبار چشم تو سجده كنم؟ گفتی نه و من غبار شدم.
Friba
تمام عشاق؛ اسب‌های رها شده در باداند که بی‌غرض شیهه می‌کشند نه بی‌هدف!
دختر دریا
نخند! باور كن. به سرعت نور تُف می‌شی بَر غباری كه از یاد دست رفته.
.zhr.
راه تو راه من نیست!
maryam
قلبت را به من بِدِه
maryam
گور من گُم نشود من به تو دل بستم، یار!
دختر دریا
نشئۀ لطف تو و دست نوازشگر دوست هرچه از سقفِ لطافت به سَرَم ریخت نکوست.
ماهی
كجایی؟ نیستم! من در شرقی‌ترین شَبِ جهان پنهانم. همان‌گونه كه تو از من و من از خود. من ساكن هیچ كجای جهانم در برزخ هیچ وقت تو از بهشت سرشارم.
Maryam Bagheri
كجایی؟ نیستم! من در شرقی‌ترین شَبِ جهان پنهانم. همان‌گونه كه تو از من و من از خود. من ساكن هیچ كجای جهانم
azita_hoseinzehi
می‌شنوی صدایش را؟ صدای شکستن دلی که شاید بی‌تقصیر ...؟ دلی که اگر صاف نیست، لااقل ناصاف نیست؛ که نمی‌ترسد از دروغ نگفتن و می‌ترسد از مهربانی‌های توخالی. که نمی‌ترسد از سکوتی که شرافتمندانه تلخ است و می‌ترسد از هق هِق گریه‌های طولانی. من معشوق انزوایم که دیگر هیچ بعید نیست؛ بد بودن کسی که آنچنان بد نیست، یا خوب بودن کسی که آنچنان خوب، نه!
nikroo
گفتم به غبار چشم تو سجده كنم؟ گفتی نه و من غبار شدم.
Maryam Bagheri
چشمانم را جُز به وقتِ رؤیتِ رؤیا نخواهم گشود،
nia

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
رایگان