دانلود رایگان کتاب بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی) عبدالرضا مولوی
تصویر جلد کتاب بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)

کتاب بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)

معرفی کتاب بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)

ماهان مهندس کامپیوتر بود و در یک شرکت خصوصی کار می‌کرد. معمولا سرش تو کار خودش بود و کمتر اهل خوش و بش با دیگران بود. خانواده‌اش اهل آباده بودند و همانجا زندگی می‌کردند. او که برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمده بود، پس از اتمام درس و سربازی در تهران ماندگار شده بود و با یکی از همکلاسی‌هایش ازدواج کرده بود که حاصل این ازدواج دختری هفت ساله به نام «ماهور» بود. اما ماهور از شش ماه پیش به خاطر بیماری در بیمارستان بستری شده بود و حالا دیگر در کنار خانواده کوچکش نبود. در ابتدا پزشکان درباره بیماری ماهور اختلاف نظر داشتند تا اینکه با تست‌ها و آزمایش‌های بیشتر متوجه شدند که ماهور سرطان خون دارد.
هنرمند هنردوست
۱۳۹۶/۱۱/۰۸

خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوست داشتم، ولی طاقچه ی عزیز اگه میتونی ی حساب باز کن واسه این بچه ها شمارشم بده به ما هر کسی به هر اندازه که تونست ماهانه واریز کنه، حداقل فکر کنم بشه هزینه داروهای ی نفر هم

- بیشتر
Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۰۱/۰۲

خدا رنج بیماری رو از همه خانواده کم کنه، انشاءالله.

علی
۱۳۹۸/۰۴/۰۸

خیلی خوب بود برای شفای عاجل تمام بیماران دعا کنیم اللهم اشفع کل مریض بحق الحسین ع

fateme
۱۳۹۷/۰۵/۰۷

کارخیر بی جواب نمیمونه .

نویسنده‌کوچك.
۱۳۹۹/۰۵/۱۶

به نظر من باید تمام مردم جهان این کتاب رو بخونن تا بدونن که فقط خودشون نیستن که دارن روی این زمین زندگی می کنن و باید به فکر بقیه هم باشیم اما متاسفانه هیچ کس اینو درک نمیکنه

عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۲/۲۹

خیرخواهی و کمک به دیگران نتیجه خوبی دارد، این ۱۵ صفحه همین را می خواست بگوید.

hojjat
۱۳۹۶/۱۱/۲۴

واقعا عالی بود.

EDWARD
۱۳۹۶/۰۷/۰۸

خیلی کتاب خوب و معنی داریه کتاب دیالوگاش کاملا صحیح و روی نظم قرار دارن کتابی که حال هوای آن به طوری که خودت هم نمیفهمی عوض میشود و همین باعث جذابیت این داستان میشه من این کتاب رو برای خوندن پیشنهاد میکنم حتما

- بیشتر
امیرعلی
۱۳۹۶/۰۳/۳۱

کتاب جالب و بی الایشی بود . چیز های جالب داشت و ساده با جملات متنوع بود.

Zahra
۱۳۹۶/۱۱/۱۳

بسیار عالی و پر از احساسات

اتفاق‌های بزرگ، در پی حادثه‌های به ظاهر كوچكی رخ می‌دهند.
shirin
«شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است»
shirin
اتفاق‌های بزرگ، در پی حادثه‌های به ظاهر كوچكی رخ می‌دهند.
هنرمند هنردوست
«شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است»
نویسنده‌کوچك.
او تا صبح یك بار دیگر همه آنچه كه در یك هفته رخ داده بود را با خودش مرور كرد و دید كه اتفاق‌های بزرگ، در پی حادثه‌های به ظاهر كوچكی رخ می‌دهند.
hojjat
اتفاق‌های بزرگ، در پی حادثه‌های به ظاهر كوچكی رخ می‌دهند.
fateme
«شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است»
Sajede
«ای همــه آرامشم از تو پریشـــانت نبینم چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی همچـــو ابر سوگوار اینگونه گریانت نبینم ای پر از شوق رهـــایی رفته تا اوج ستاره در میــان غنچه‌هــا افتان و خیزانت نبینم مرغک عــــاشق کجا شد شور آواز قشنگت در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم تکیه کن بر شانه‌ام ای شاخه‌ی نیلوفری رنگ تا غم بی تکیه گـــاهی را به چشمانت نبینم قصه‌ی دلتنگی‌ات را خوب من بگذار و بگذر گریه‌ی دریاچه‌هـــا را تا به دامـــانت نبینم کاشکی قسمت کنی غم‌های خود را با دل من تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم...»
زی زی
چند روز خودش را در خانه حبس كرد و با خودش خلوت كرده بود و در عالم برزخی خود دست و پا می‌زد، ولی مدام در دلش نور امیدی می‌درخشید، كه بعضی وقت‌ها فكر می‌كرد خیالاتی شده و این یك حس زودگذر است.
hojjat
تو كز محنت دیگران در غمی
fateme

حجم

۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶ صفحه

حجم

۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۶ صفحه

قیمت:
رایگان