دانلود رایگان کتاب سیف فَرغانی سیف فرغانی
تصویر جلد کتاب سیف فَرغانی

کتاب سیف فَرغانی

نویسنده:سیف فرغانی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سیف فَرغانی

دیوان سیف فرغانی مجموعه‌‌ای مشتمل بر یازده هزار بیت شعر در قالب‌‌های قصیده، غزل، قطعه و رباعی است که سیف شاعر قرن هفتم و هشتم هجری قمری آن را سروده است. دوره‌‌ی زندگی سیف همزمان با دوره‌‌ی اقتدار مغولان در آسیای صغیر بوده است. از سیف در ادبیات به عنوان شاعر تصوف نام می‌‌برند که به دلیل علاقه‌‌اش به سعدی، بارها به ابیات او تضمین کرده است. قصیده او که با مصرع «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد» آغاز می‌شود و گویا خطاب به مغولان مهاجم سروده شده از اشعار معروف این شاعر آزاده است.

دیوان سیف فرغانی در طاقچه، برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است و برای دانلود رایگان در طاقچه ارائه شده است.

درباره‌ کتاب دیوان سیف فرغانی

دیوان سیف فرغانی در طاقچه، برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است. به دلیل هم‌‌عصری سیف فرغانی با دوران حاکمان مغول، دیوان او سرشار از انتقاد است. انتقاد در قالب‌‌های متعددی در اشعار سیف نمود یافته است. سیف در قصاید خود به تمامی از نگاه یک منتقد به مسائل نگاه می‌‌کند. به همین دلیل در تاریخ ادبیات ایران، به سیف فرغانی لقب شاعر منتقد اجتماعی داده‌‌اند. او در اشعارش –که در برخی از مطالعات تعداد ابیات اشعار سیف را تا یازده هزار بیت عنوان کرده‌‌اند– با صراحت لهجه طبقات مختلف اجتماعی آن دوران از سلاطین و وزرا گرفته تا کسبه و بازاری را نقد می‌‌کند.

سیف، صاحبان مناصب و موقعیت‌‌های سیاسی و اجتماعی را زیر ذره‌‌بین خود قرار می‌‌دهد و به انتقاد بازاریان کم‌‌فروش، مداحی و تملق شاعران درباری، بی‌‌عدالتی‌‌های اجتماعی، نبود امنیت و آسایش، فرمانروایی مردم نالایق و بی‌‌دین، حاکمان ستمگر، قضات رشوه‌‌خوار و صوفیان دروغین می‌‌پردازد. در مورد اخیر یعنی صوفی‌‌های دروغین، او ابیات بسیاری را سروده است، چون خود را اهل تصوف می‌‌داند. او با مخاطب قرار دادن متدینین دوران خود به آن‌‌ها گوشزد می‌‌کند که دین به‌‌وسیله‌‌ی تصوف دروغین به انحطاط کشیده شده است. او جابجا شدن ارزش‌‌ها را بعضا نتیجه‌‌ی کارهای ریاکارانه‌‌ی صوفیان و زاهدان می‌‌داند، بنابراین در ابیات متعددی به آن‌‌ها تاخته و کارشان را رسوا می‌‌کند.

سیف فرغانی بی‌‌شک یکی از عرفای عصر خود نیز بوده است. از این منظر که ابیاتی چند درباره‌‌ی حمد و ثنای خداوند و پند روزگار در دیوان او دیده می‌‌شود. سیف فرغانی در دیوان اشعارش، عمومی‌‌ترین مباحث در حوزه‌‌ی نبوت را مطمح نظر قرار داده که در بسیاری از موارد بدیع و هنری است. وی عمده‌‌ترین اوصاف پیامبر را در کلماتش گنجانیده است. در ابیات فراوانی به زندگی با اخلاق و سنت احمدی و تبعیت از آیین نبوی و رعایت آداب شریعت تأکید دارد و حدود عقل را در ادراک جایگاه پیامبر، محدود می‌‌داند. سیف فرغانی برای بیان فضیلت آخرین پیامبر جهان، با تکیه بر معلومات دینی و قرآنی در خلال عبارات و توصیفاتی چند، به مقام و منزلت آن حضرت در میان فرشتگان و آدمیان اشاره می‌‌کند و مقام پیامبر را والا می‌‌شمارد. جالب این‌‌که سیف در برخی ابیات، عقل را به باد سخره گرفته و همه‌‌چیز را پیرامون غلبه‌‌ی شریعت بر عقل می‌‌داند. البته این‌‌گونه عقل‌‌ستیزی خاصِ اشعار او نبوده است، به این دلیل که زمانه‌‌ای که سیف در آن می‌‌زیسته‌‌ است، دوران عقل‌‌ستیزی و عقل‌‌گریزی بوده است. سیف آن‌‌قدر مقام پیامبر اسلام را والا می‌‌داند که از منتقدان سفت و سخت اساطیر و مرام پهلوانی پیش از اسلام در ایران است.

از این‌‌ها گذشته، سیف در مقام شاعری به سعدی بسیار ارادت داشت. او استقبال‌‌هایی از قصاید سعدی در دیوانش دارد که نشان از این ارادت اوست. علاوه بر این او، قصیده‌‌هایی در مدح سعدی سروده و ضمن مکاتباتی که با سعدی داشته، این قصاید را برای او می‌‌فرستاده است.

دانلود رایگان دیوان سیف فرغانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم؟

دیوان سیف فرغانی از آن دست مجموعه‌‌اشعاری است که خواندنش برای تمامی علاقه‌‌مندان شعر، خاصه علاقه‌‌مندان دوران حیات سعدی، مولوی و حافظ یعنی قرن هفتم و هشتم هجری، توصیه می‌‌شود. این دیوان را می‌توانید رایگان در طاقچه دانلود کنید.

چرا باید اشعار سیف فرغانی را بخوانیم؟

سیف فرغانی، شاعر منتقد اجتماعی است. خواندن دیوان او یک تیر و چند نشان است:

اول این‌‌که او در قالب‌‌های متنوعی –قصیده، غزل، قطعه و رباعی– شعر سروده است؛ با این حال علاقه‌‌مندان حوزه ادب و شاعری کم‌‌تر با اشعار او آشنا شده‌‌اند. هرچه بیش‌‌تر خواندن اشعار سیف، به مانند شاعران هم‌‌عصرش، می‌‌تواند درهایی را برای درک صناعات و بداعات ادبی در فرم شعری وی و همچنین درک مفاهیم دنیوی و اخروی موجود در اشعارش باز کند.

دوم این‌‌که شعرهای او با مضامین نقد اجتماعی دوران سلطه‌‌ی مغول‌‌ها، ما را با شرایط اجتماعی و فرهنگی آن روزگار بیش‌‌تر آشنا می‌‌کند. سیف در اشعارش به مانند یک محقق، با دقت به اوضاع جامعه‌‌ی زیسته‌‌ی خود نگاه کرده است؛ بنابراین از طریق خواندن اشعار سیف می‌‌توان به کم و کیف زمامداری حکومت و روابط اجتماعی موجود در آن دوران رسید.

سوم این‌‌که او هم‌‌عصر با شاعران بزرگی همچون سعدی، مولوی و حافظ بوده است و تأثیری که او بر این شاعران گذاشته و تأثیری که از آن‌‌ها گرفته، می‌‌تواند بر درک مفاهیم اشعار سعدی، مولوی و حافظ نیز مؤثر واقع گردد. چهارم این‌‌که برخی از اشعار سیف، در مدح و ثنای پیامبر اسلام است و با خواندن این ابیات می‌‌توان درک بالاتری از جایگاه خاتم‌‌الانبیا در شعر پارسی پیدا کرد.

درباره سیف فرغانی

از تاریخ ولادت سیف فرغانی اطلاعاتی در دسترس نیست. او خود در قصیده‌‌ای در دیوانش اشاره می‌‌کند که دوران حیاتش مقارن با حمله‌‌ی مغول به ایران بوده است. بنابراین نیمه‌‌ی دوم قرن هفتم هجری قمری زمان تقریبی ولادت او خواهد بود. وی در فرغانه، ناحیه‌‌ای پنهاور در ماوراءالنهر، به دنیا آمد.

نام اصلی او سیف‌‌الدین محمد است که برای خود تخلص سیف یا سیف فرغانی را برگزیده است. او پس از چندی و به علت حمله‌‌ی مغول، از فرغانه به آذربایجان و سپس آسیای صغیر رفت و در آن‌‌جا به زندگی خود ادامه داد. پژوهشگران و تحلیل‌‌گران گفته‌‌اند که دوران حیات سیف در سال‌‌های پس از حمله‌‌ی مغول و عصر ایلغار و سلطه‌‌ی آن‌‌ها، همچنین دوران سلطنت ارغون، برادر گیخاتو، امیر بایدو غازان خان پسر ارغون بوده است. گفته شده است که سیف با این‌‌که در روزگار جوانی این امکان را داشت که به دربار شاهان راه پیدا کند و از راه مدح آنان برای خود زندگی آسوده‌‌ای فراهم کند، اما از این کار سر باز زده و راه تصوف را در پیش می‌‌گیرد. سلوک تصوف سیف با دیگر صوفیان متفاوت بود، بدین‌‌گونه که او در همین دوران، شروع به سرودن ابیاتی انتقادی درباره‌‌ی اوضاع جامعه‌‌ی خود نمود. بنابراین او عارفی دغدغه‌‌مند در قبال جامعه‌‌ی خود بود.

زمان درگذشت وی نیز محل اختلاف است. با این حال، آن‌‌چه مسلم است این است که او در نیمه‌‌ی اول قرن هشتم هجری قمری (احتمالا سال ۷۴۹ هجری قمری) در شهر آق‌‌سرا، در ترکیه‌‌ی امروزی، درگذشته است.

یکی از اشعار سیاسی سیف فرغانی

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب

بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت

ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن

تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد...

من
۱۳۹۸/۰۸/۲۸

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد... چقدر لذت بردم از این شعر ایشون به نام غرش شیران. با این شاعر

- بیشتر
m.esmaeilinia
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

اشعاری،برای تمام دوران‌ها....انگار برای امروز سروده....

کاربر ۳۴۰۰۶۷۴
۱۴۰۰/۰۴/۲۲

بسیار جالب و زیبا سروده است

کاربر 5040092
۱۴۰۲/۰۸/۰۷

عالی

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
سپیده دم اندیشه
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد
سپیده دم اندیشه
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
لئون
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد
FerFerism
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
FerFerism
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد
Toobakiani
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
FerFerism
کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود چیزی طلب که زندگی جان به آن بود هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار تا در زمین جسم تو آب روان بود
FerFerism
بوده جهان همچو باغ وقت بهاران ما چو به باغ آمدیم فصل خزان بود از پی آیندگان ز ماضی و حالی گفتم و تاریخ آن فساد زمان بود
FerFerism
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
"Shfar"
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
عاطفه
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
"Shfar"
نفس نکو ناتوان و در حق مردم نیک نمی‌کرد هر کرا که توان بود هر که صدیقی گزید دوستی او سود نمی‌کرد و دشمنیش زیان بود تجربه کردیم تا بدیش یقین شد هر که کسی را به نیکوییش گمان بود سر که کند مردمی فتاده ز گردن نان که خورد آدمی به دست سگان بود دل ز جهان سیر گشته چون وزغ از آب خون جگر خورده هر که را غم نان بود
FerFerism
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
فرزانه
خود را مکن میان دل و خلق ترجمان تا سر میان عشق و دلت ترجمان بود
FerFerism
نیک نظر کردم و بهر که ز مردم چشم وفا داشتم به وعده زبان بود
FerFerism
عقل را با عشق تو در سر جنون صبر را از دست تو پا در رکاب
Sajjad Nikmoradi
مستی و دیوانگی از چون منی نبود عجب کز شراب عشق تو در من رگی هشیار نیست گر همه جان است اندر وی نباشد زندگی چون کسی را دل ز درد عشق تو بیمار نیست در سخن هر لفظ کاندر وی نباشد نام تو صورتش گر جان بود آن لفظ معنی‌دار نیست هر که عاشق نیست از وصلت نیابد بهره‌ای هر که او نبود بهشتی لایق دیدار نیست سیف فرغانی چو روی دوست دیدی ناله کن عندلیبی و تو را جز روی او گلزار نیست چون مدد از غیر نبود صبر کن تا حل شود «ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست»
کاربر ۶۳۷۹۶۱۶
مرا بلای تو از محنت جهان برهاند چگونه شکر کنم نعمت بلای تو را
کتابینا
آنچه ز تست حال من گفت نمی‌توانمش چون تو بمن نمی‌رسی من به تو چون رسانمش هر نفسم فراق تو وعده به محنتی کند هر چه به من رسد ز تو دولت خویشن دانمش زهرم اگر دهی خورم چون شکر و ز غیر تو گر شکری رسد به من همچو مگس برانمش زخم گر از تو آیدم مرهم روح سازمش رنج چو از تو باشدم راحت خویش خوانمش ملکم اگر جهان بود ترک کنم برای تو اسبم اگر فلک بود در پی تو دوانمش تیر که از کمان تو در طرفی روان شود برکنم از نشانه و در دل خود نشانمش مرد طبیب را خبر از تپش جگر دهد خون دلی که همچو اشک از مژه می‌چکانمش دل به تو داده‌ام ولی باز درین ترددم تا به تو چون گذارمش یا ز تو چون ستانمش سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند، مرا «دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش»
Toobakiani

حجم

۴۸۵٫۹ کیلوبایت

حجم

۴۸۵٫۹ کیلوبایت

قیمت:
رایگان